به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سعدالله زارعی طی یادداشتی در کیهان نوشت؛ جدای از اقدامات امنیتی نظیر انفجار بمب و یا تلههای انفجاری که در شهرهای مختلف این دو کشور شاهد هستیم، فاصله نقطه سیطره و استقرار تروریستها تا بغداد لااقل ۳۰۰ کیلومتر و تا دمشق لااقل ۴۰۰ کیلومتر میباشد. این خود بیانگر آن است که دو پایتخت حساس عربی هم اینک در وضع باثباتی قرار گرفته و دولتهای مستقر در آن از خطر عبور کردهاند از آن طرف تمرکز داعش در نینوا و حسکه تهدید امنیتی را از عراق و سوریه به سمت حکومت اقلیم کردستان و ترکیه منتقل کرده است. این درحالی است که اظهارات اردوغان مبنی بر لزوم عملیات تهاجمی زمینی علیه دولت بشار اسد اعتراضات گستردهای را در ترکیه بخصوص در مناطق کردی- علوی جنوبی که حایل بین ترکیه با عراق و سوریه میباشد، موجب گردیده است. در این باره گفتنیهایی وجود دارد؛
۱- مردم عراق تحت اشراف مرجعیت و با راهنمایی موثر ایران موفق شدند در یک دوره کوتاه چهار ماهه حدود دو سوم از مناطق تحت سیطره داعش و بعثیها را آزاد کنند و بطورکلی آنان را از مناطق و تاسیسات حساس نظیر راههای اصلی، سدها و موقعیتهای بالنسبه سوقالجیشی نظیر بخشهای شرقی رشته کوه حمرین عقب برانند این درحالی است که عراقیها هیچ کمکی از ائتلاف موسوم به ضدداعش دریافت نکردند و بمبارانهای محدود آمریکا در مناطقی از عراق که عمدتا مناطق خالی از داعش را هدف قرار میداد، تاثیری در این مسئله نداشت و به هیچوجه با فرماندهی عراقی نیز هماهنگ نمیشد. پاکسازی این مناطق نشان داد که عراقیها در مبارزه با تروریزم موفقیتهای بزرگی را بدست آوردهاند.
۲-با توجه به اینکه بخشهای عمده استانهای صلاحالدین و الانبار پاکسازی شدهاند، داعش به سمت استان نینوا کشیده شده است. در نظریه و رویه داعش که سیطره بر پایتخت را بعنوان مهمترین هدف تاکتیکی درنظر داشت، نینوا اهمیت بسیار کمتری از الانبار و صلاحالدین دارد چرا که این دو به پایتخت بسیار نزدیکترند بنابراین داعش ناچار است در مهمترین هدف تاکتیکی خود تجدیدنظر نماید و این هدفگذاری را با جغرافیای نینوا تنظیم کند. نینوا ضمن آنکه با اربیل مرکز اقلیم کردی و به عبارتی منطقه تحت سیطره حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی بسیار نزدیک است با ترکیه در نقاطی به مرز مشترک میرسد و مرز طولانی شمال شرق سوریه را هم در برمیگیرد. بنابراین داعش از مشکل عمده برای پایتختهای عراق و سوریه به مشکل عمده برای نیروهایی تبدیل شده که بیشترین نقش را در شکلدهی و تقویت داعش داشتهاند. از این به بعد عراقیها میتوانند بدون عجله از مقامات کردی و ترکی بخواهند که پدیده داعش که خود پروریدهاند را در نزدیکی مرزهای خود مهار نمایند!
۳-حرکت نیروهای داعش از حلب و رقه به سمت عینالعرب و یا همان کوبانی نیز یک وضعیت جدید امنیتی به حساب میآید. اگر بر فرض محال داعش را یک نیروی مستقل تلقی کنیم و همه اسناد و شواهدی را که حاکی از وابستگی آنان به مثلث غربی، عربی و عبری است، نادیده بگیریم، انتقال تمرکز داعش از رقه و دیرالزور به سمت مناطق شمالی متصل به مرزهای ترکیه یک تهدید بزرگ و به عبارتی یک دردسر بزرگ برای آنکارا به حساب میآید چرا که سکوت ترکیه در برابر حرکت داعش- یعنی ادامه سکوت فعلی- داعش را به درون مناطق جنوبی ترکیه سوق میدهد. عدم سکوت ترکیه و بخصوص اگر مواضع ضدسوری اردوغان عملیاتی شود که طبعا عملیات علیه کوبانی باید در اولویت قرار گیرد، با عدم تحمل کردها و بخصوص با مخالفت جدی پ. ک. ک به رهبری عبدالله اوجالان رهبر زندانی آنان مواجه میگردد کما اینکه این روزها شاهد اعتراضات فراوان خیابانی در استانهای کردی ترکیه و در محدوده حدود ۱۹ میلیون نفر جمعیت کرد این کشور هستیم. در واقع از این منظر در این ماجرا ترکیه به مخمصه بزرگ امنیتی که هر دو سر آن- سکوت یا اقدام علیه سیطره داعش بر کوبانی- باخت آنکارا به حساب میآید، گرفتار آمده است.
البته بعضی از صاحبنظران معتقدند میان حرکت داعش از رقه و حلب به استان حسکه و تلاش اردوغان برای تشکیل منطقه حایل در شمال سوریه، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. آنان معتقدند اگر دولت ترکیه با داعش طی یک قرارداد، توافق نکرده باشد که داعش به حسکه- که قلب طرح منطقه ممنوع پرواز به حساب میآید- سیطره پیدا کند، میتوانیم بگوئیم دستگاه امنیتی ترکیه- میت- که نفوذ جدی و موثری در درون داعش دارد، این گروه را به سمت حسکه و کوبانی سوق داده است. ترکیه معتقد است عملیات هوایی در مناطق دور دست سوریه به جایی نمیرسد و بهتر این است که تمرکزها متوجه همان منطقهای شود که قرار است منطقه حایل -یا منطقه ممنوعه پروازی- در آن به وجود آید. نمیتوان از این موضوع که آیا داعش طی توافق یا بر اثر یک سیاست انحرافی به عینالعرب رهسپار شده است، تحلیل قطعی ارائه کرد ولی میتوان گفت حتما رابطهای در این ماجرا وجود دارد.
۴- کشیده شدن عملیات داعش به استان حسکه، کردهای حاکم بر اربیل و سازمان ترکیهای P. K. K به رهبری اوجالان را در شرایط «تحرک» قرار میدهد. مسعود بارزانی و عبدالله اوجالان البته وضع متفاوتی پیدا میکنند چرا که عملیات داعش علیه حسکه یک تهدید امنیتی برای حکومت اربیل و استان دهوک آن به حساب میآید و موقعیت امنیتی دولت خودگردان اربیل را تضعیف میکند کما اینکه نفوذ آینده این اقلیم و حزب دموکرات- پارتی- در میان کردها به شکست داعش در حسکه بستگی دارد. از آن طرف کشیده شدن حرکت داعش به منطقه کردهای سوری متحد پ. ک. ک، این امکان را در اختیار اوجالان و نیروهای او قرار میدهد تا به صورتی مشروع و پذیرفته شده در بحران حسکه که خارج از محدوده سرزمینی پ. ک. ک قرار دارد، ورود نماید.
ورود این حزب که توان انسانی بالاتری نسبت به حزب دموکرات دارد، به ضرر دولت اقلیم و دولت ترکیه به حساب میآید چرا که گروه اوجالان میتواند به حسکه به عنوان منطقهای برای مانور و آمادهسازی عملیاتی نگاه کند. این موضوع توافق سال گذشته اردوغان و اوجالان را هم عملا منسوخ میگرداند و بار دیگر شعلههای درگیری میان پ. ک. ک و دولت ترکیه را بالا میکشد. از سوی دیگر ورود P. K. K به این پرونده، ایجاد منطقه پرواز ممنوع را نیز بیمعنا مینماید.
۵- به نظر میآید که آمریکاییها هنوز نتوانستهاند اطراف قضیه را با طرح خود هماهنگ نمایند. در این میان بعضی از اطراف قضیه حاضر به همکاری با آمریکا نیستند و بعضی هم با دیده تردید به موفقیتآمیز بودن طرح آمریکا نگاه میکنند. سخنان اخیر جو بایدن علیه ترکیه و متهم کردن- و در واقع برملا کردن- ترکیه به تجهیز داعش نشان داد که حتی دولت ترکیه با همه اصراری که به عملیات زمینی علیه سوریه دارد، به طرح آمریکا در این باره اعتماد ندارد. P. K. K هم ملاحظات خاص خود را داشته و بعید است خارج از موضوع نجات کردهای حسکه از سیطره داعش با طرح عملیاتی آمریکا همراهی کند. بر این اساس اوباما در پاسخ به اصرار اردوغان مبنی بر لزوم ایجاد منطقه حایل گفت هنوز سخن گفتن در این باره زود است.
در یک جمعبندی میتوان گفت آمریکا در مورد سوریه نسبت به تشکیل یک سرفرماندهی که بقیه به فرمان آن عمل کنند، مشکل جدی دارد و بعید است این مشکل حتی طی چند ماه آینده حل شود. برخلاف آنچه تصور میشود اعراب متحد آمریکا قادر به کمک موثر به آمریکا در طرح ضد سوریاش نیستند، عربستان نمیتواند به غیر از اعطای مالی سخاوتمندانه در عملیات نظامی علیه سوریه مشارکت کند. اردن خود در ملاحظات داخلی غرق است تا جایی که فرستادگان آن دائما با بشار اسد ملاقات مینمایند تا به او اطمینان دهند که در اقدامات ضد سوری مشارکت نخواهد داشت. ورود عملیاتی رژیم صهیونیستی به پرونده سوریه نیز امکانپذیر نیست چرا که با عملیات سنگین متقابل حزبالله و سوریه و متحد منطقهای این دو یعنی ایران مواجه میگردد و اساسا ارتش اسرائیل هماینک قابلیت عملیاتی خود را از دست داده است.
بنابراین تنها تکیهگاه عملیات زمینی آمریکا، ترکیه است و این در حالی است که ترکیه به موفقیتآمیز بودن نقشه عملیاتی واشنگتن اعتماد ندارد. منازعات لفظی بین بایدن و اردوغان از یک طرف و بین اوباما و اردوغان از طرف دیگر نشان داد که آمریکا حتی در هماهنگسازی ترکیه نیز با دشواری زیاد مواجه میباشد. بنابراین برای آمریکا و ترکیه که روی برکناری بشار اسد توافق دارند، زمان در حال از دست رفتن است در حالی که برای بشار و جبهه مقاومت زمان پی در پی متولد میشود و فرصت تازهای را ایجاد میکند.