گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» ـ محسن فرهادی؛ اصلاح طلبان از بطن فضای بسته ی حاکم بر جامعه در دوره ی سازندگی خود را به جامعه ایران معرفی کردند. در واقع، خاستگاه اصلی تفکری که بعدها به اصلاحات معروف شد، جلسات گروهی از روشنفکران غربگرا بود که در محل مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت هاشمی رفسنجانی، به ترجمه و تحلیل متون علوم انسانی غربی مشغول بودند. در ساختار اولیه و در زمان دولت هاشمی رفسنجانی، رییس این مرکز موسوی خوئینی ها بود. فردی که سرکرده ی گروهک فرقان-که بعدها به ترور افرادی چون شهید مطهری و ... اقدام نمود- از شاگردان جلسات تفسیر قرآن او بود. افرادی چون سعید حجاریان، عباس عبدی و محسن کدیور در معاونت های مختلف این مرکز فعال بودند. این گروه از نظر فکری، در بعد سیاسی و فرهنگی به حسین بشیریه و سروش دباغ وابسته بودند. پایگاه اصلی انتشار آثار این گروه ابتدا در کیهان فرهنگی و سپس در مجله کیان بود. با ظهور دولت اول خاتمی ، حلقه کیان سیاسیتر و گستردهتر شد. بهطوری که تعداد افراد منتسب به آن به بیش از ۱۰۰۰ نفر رسید. از نشریاتی مانند جامعه ، صبح امروز و راه نو به عنوان نشریات خارج شده از دل این حلقه نام میبرند.
پس از روی کار آمدن دولت اول محمد خاتمی، وجود رگه هایی از تفکر لیبرالی در شخص او، افراد فعال در این حلقه را به خاتمی نزدیکتر نمود. افراد حلقه مرکزی که مریدان فکری حسین بشیریه و عبدالکریم سروش به شمار می رفتند، دارای رویکردی رادیکال تر نسبت به مبانی اعتقادی توده ی مردم بودند و اعتقاد داشتند بایستی مستقیماٌ به سراغ تخریب تمام عیار نهادهای مشروعیت بخش به حکومت جمهوری اسلامی رفت. در این میان، خاتمی که با استفاده از مکانیزم های حاکم بر ساختار جمهوری اسلامی بر سر کار آمده بود و خود از خانواده ای روحانی بود، در حمله به مبانی اعتقادی مردم و نهادهای مشروعیت بخش نظام، با احتیاط بیشتری برخورد می نمود.
حجاریان و همکارانش که نتایج تحقیقات خود در مرکز بررسی ها را به دوست خود سیدمحمد خاتمی سپرده بودند، انتظار اجرایی شدن هر چه زودتر جامعه مدنی را در ایران می کشیدند. ولی به گواهی تاریخ، خاتمی در طول دو دوره ریاست جمهوری خویش، هیچ گاه جسارت ابراز علنی عقاید خود را نیافت و آرزوهای حجاریان و دوستانش را برآورده نکرد. او که در برزخ حفظ وجهه روحانی خویش و پاسخ به درخواست های بی پایان دوستان لائیک خود برای عبور از مبانی اعتقادی-سیاسی اسلام گرفتار شده بود، حفظ قدرت در قالب جمهوری اسلامی را به ریسک مقابله با مبانی اعتقادی توده ی مردم ترجیح داد. عملی که کارشناسان سیاسی معتقدند خاتمی پس از آن، بارها از آن ابراز پشیمانی کرده است.
اصلاح طلبان و رئیس جمهور منتخب شان که در سایه ی رفاه طلبی و دلبستگی به تفکرات غربی در گعده هایی چون حلقه کیان و... کم کم از خوی انقلابی گری فاصله گرفته بودند، از همان ابتدا در تعیین کمیت و کیفیت دوری گزینی از رویکردهای انقلابی، دچار تشتت و اختلاف بودند. آنها همانطور که با بهره گیری از امکانات دولتی، رفته رفته به یک طبقه ممتاز اجتماعی از نظر قدرت و ثروت تبدیل می شدند، به مبارزه ای عریان با اعتقادات توده ی مردم در نشریات بی شمار خود مشغول شدند.
در این میان، خاتمی به عنوان نماد جریانی که از آن با نام اصلاحات نام برده می شود، هیچ گاه نتوانست تعریف دقیقی از اصلاحات را ارائه دهد. بعدها زبان الکن خاتمی در تعریف روشنفکرپسندانه از مفهوم اصلاحات، به عبور تندروها از او انجامید. خاتمی اما به علت ویژگی های شخصیتی، باز هم ترجیح داد تا با سیاست یکی به نعل یکی میخ و رویکرد تساهل و تسامح، بعدها به عبورکنندگان از خود نیز دست دوستی بدهد! تا تعریف مفهوم اصلاحات، بیش از پیش در محاق ابهام و گمانه زنی ها فرو رود.
در واقع، عدم وجود تعریفی واحد از مفهوم اصلاح طلبی، ضربه های مهلکی را در پیگیری اهداف نامعین! و چندپاره ی این جریان بر آنها وارد کرده است. گرچه حوادث پیش آمده در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حمایت برخی پدرخوانده ها از اغتشاشات خیابانی، بالاخره به خاتمی جسارت این را داد تا ماهیت اصلی خود را آشکار کند و علناٌ در مقابل نهادهای قانونی نظام و رای توده ی مردم ایران بایستد، اما روحیه ی بوقلمون او، بعد از ناامیدی در براندازی نظام جمهوری اسلامی وی را دوباره به دایره ی معتقدین به نظام اسلامی و اعتقادات توده ی مردم ایران کشاند! تا پازل حرکات زیگزاگی نماد اصلاحات، تکمیل و تکمیل تر شود و آش شله قلمکار اصلاحات، باز هم ظرفیت بیشتری در پوشش افراد با تفکرات متفاوت از خود نشان دهد.
آنچه گفته شد، برخی از عوامل اصلی ایجاد چنددستگی در میان افرادی بوده است، که در تاریخ سیاسی پس از انقلاب، خود را اصلاح طلب خوانده اند. هنگامی که خاتمی در سال 90 خود را به صندوق اخذ رای دماوند رساند تا دور از چشم رسانه ها، رای خود را به صندوق انتخابات مجلس نهم بیندازد، عده ای از اصلاح طلبان از رای دادن خاتمی به شدت عصیانی شدند و عده ای آن را به عنوان راهی برای بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، تایید کردند. با این حال، باید توجه داشت که عدم انسجام و تفرق اصلاح طلبان، همانطور که ذکر شد، بیش از آنکه زاییده اینگونه حرکات مقطعی و تاکتیکی باشد، ناشی از تفاوت در نوع نگاه، اعتقادات و نظام فکری آنهاست. چنان که عدم انسجام تشکیلاتی و فکری این افراد از همان ابتدای شکل گیری دولت اول خاتمی، کشور را در بحران های پی در پی فرو می برد.
همایش وحدت اصلاح طلبان که در هفته قبل برگزار شد، اما حاوی نکات درخور توجهی است. در واقع، اصلاح طلبان که زخم قدیمی عدم تعریف صحیح و دقیق از مفهوم اصلاحات هنوز هم آزارشان می دهد، در همایشی که با نام وحدت برگزار می کنند با تفرق های زیادی دست و پنجه نرم می کنند. بررسی تفکرات افراد حاضر در این نشست، به خوبی نشان دهنده ی باز بودن این زخم قدیمی است. همایشی که در آن افراد معتدلی چون عارف در کنار افرادی هتاک و تندرو چون هادی غفاری نشسته اند، بیش از آنکه همایشی برای وحدت باشد، می تواند به مثابه ی نمادی از تکرار تاریخ پرتشتت و تنش اصلاح طلبان جلوه کند.
اصلاح طلبان که پس از رویگردانی مردم از آنها، چند سالی است دور از قدرت بوده اند از ابتدای دولت روحانی، به سهم خواهی از دولت مشغول اند. سهم خواهی هایی که بر خلاف انتظار آنها با استقبال دولت مواجه نشده و از طرفی هزینه های زیادی را در عرصه ی اجتماعی بر دولت نوپای روحانی تحمیل کرده است. تشتت و پراکندگی اصلاح طلبان در برخورد با دولت روحانی نیز آشکار است. در حالی که برخی از آنها دولت روحانی را رحم اجاره ای می نامند، برخی رسانه های اصلاح طلب به حمایت مشروط از دولت مشغول اند. با این حال، اظهارات صریح افرادی چون عارف در انتقاد از رویکرد دولت یازدهم، نشان دهنده ناامیدی اصلاح طلبان از دولت یازدهم است.
حالا اصلاح طلبان ناامید از دولت یازدهم این روزها بدون آنکه به فکر حل مشکلات ریشه ای و غیرقابل حل خود باشند، برای کسب قدرت خیز برداشته اند. آنها بدین منظور پس از ماه ها رایزنی، مقدمات برگزاری همایشی با نام وحدت را فراهم نمودند. همایشی که بسیاری از افراد دعوت شده در آن حضور نیافته اند و به نظر می رسد سیاست ثابتی در دعوت از افراد مدنظر نبوده است.
جالب آنکه با وجود محوریت مسائلی چون رفع حصر و رفع نظارت استصوابی شورای نگهبان در اظهارات افراد شاخص حاضر در این همایش، اثری از این موضوعات در بیانیه پایانی این همایش دیده نمی شود!
به نظر می رسد دعوت از افراد این همایش بر مبنای تئوری بین العباسین، عدم حضور بسیاری از افراد سرشناس این جریان در همایش یادشده، اظهارات مطرح شده از سوی سخنرانان، بی توجهی مقامات دولت یازدهم به دعوت اصلاح طلبان و در نهایت، تناقض متن بیانیه پایانی با اظهارات سخنرانان همایش، بیش از آنکه نشان دهنده رفتن این جریان به سوی وحدت باشد، نشانه ی رنج بردن آنها از زخم های مزمن تشتت و چنددستگی و صادق نبودن آنها با توده ی مردم ایران اسلامی است.
اصلاح طلبان از بطن فضای بسته ی حاکم بر جامعه در دوره ی سازندگی خود را به جامعه ایران معرفی کردند. در واقع، خاستگاه اصلی تفکری که بعدها به اصلاحات معروف شد، جلسات گروهی از روشنفکران غربگرا بود که در محل مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت هاشمی رفسنجانی، به ترجمه و تحلیل متون علوم انسانی غربی مشغول بودند. در ساختار اولیه و در زمان دولت هاشمی رفسنجانی، رییس این مرکز موسوی خوئینی ها بود. فردی که سرکرده ی گروهک فرقان-که بعدها به ترور افرادی چون شهید مطهری و ... اقدام نمود- از شاگردان جلسات تفسیر قرآن او بود. افرادی چون سعید حجاریان، عباس عبدی و محسن کدیور در معاونت های مختلف این مرکز فعال بودند. این گروه از نظر فکری، در بعد سیاسی و فرهنگی به حسین بشیریه و سروش دباغ وابسته بودند. پایگاه اصلی انتشار آثار این گروه ابتدا در کیهان فرهنگی و سپس در مجله کیان بود. با ظهور دولت اول خاتمی ، حلقه کیان سیاسیتر و گستردهتر شد. بهطوری که تعداد افراد منتسب به آن به بیش از ۱۰۰۰ نفر رسید. از نشریاتی مانند جامعه ، صبح امروز و راه نو به عنوان نشریات خارج شده از دل این حلقه نام میبرند.
پس از روی کار آمدن دولت اول محمد خاتمی، وجود رگه هایی از تفکر لیبرالی در شخص او، افراد فعال در این حلقه را به خاتمی نزدیکتر نمود. افراد حلقه مرکزی که مریدان فکری حسین بشیریه و عبدالکریم سروش به شمار می رفتند، دارای رویکردی رادیکال تر نسبت به مبانی اعتقادی توده ی مردم بودند و اعتقاد داشتند بایستی مستقیماٌ به سراغ تخریب تمام عیار نهادهای مشروعیت بخش به حکومت جمهوری اسلامی رفت. در این میان، خاتمی که با استفاده از مکانیزم های حاکم بر ساختار جمهوری اسلامی بر سر کار آمده بود و خود از خانواده ای روحانی بود، در حمله به مبانی اعتقادی مردم و نهادهای مشروعیت بخش نظام، با احتیاط بیشتری برخورد می نمود.
حجاریان و همکارانش که نتایج تحقیقات خود در مرکز بررسی ها را به دوست خود سیدمحمد خاتمی سپرده بودند، انتظار اجرایی شدن هر چه زودتر جامعه مدنی را در ایران می کشیدند. ولی به گواهی تاریخ، خاتمی در طول دو دوره ریاست جمهوری خویش، هیچ گاه جسارت ابراز علنی عقاید خود را نیافت و آرزوهای حجاریان و دوستانش را برآورده نکرد. او که در برزخ حفظ وجهه روحانی خویش و پاسخ به درخواست های بی پایان دوستان لائیک خود برای عبور از مبانی اعتقادی-سیاسی اسلام گرفتار شده بود، حفظ قدرت در قالب جمهوری اسلامی را به ریسک مقابله با مبانی اعتقادی توده ی مردم ترجیح داد. عملی که کارشناسان سیاسی معتقدند خاتمی پس از آن، بارها از آن ابراز پشیمانی کرده است.
اصلاح طلبان و رئیس جمهور منتخب شان که در سایه ی رفاه طلبی و دلبستگی به تفکرات غربی در گعده هایی چون حلقه کیان و... کم کم از خوی انقلابی گری فاصله گرفته بودند، از همان ابتدا در تعیین کمیت و کیفیت دوری گزینی از رویکردهای انقلابی، دچار تشتت و اختلاف بودند. آنها همانطور که با بهره گیری از امکانات دولتی، رفته رفته به یک طبقه ممتاز اجتماعی از نظر قدرت و ثروت تبدیل می شدند، به مبارزه ای عریان با اعتقادات توده ی مردم در نشریات بی شمار خود مشغول شدند.
در این میان، خاتمی به عنوان نماد جریانی که از آن با نام اصلاحات نام برده می شود، هیچ گاه نتوانست تعریف دقیقی از اصلاحات را ارائه دهد. بعدها زبان الکن خاتمی در تعریف روشنفکرپسندانه از مفهوم اصلاحات، به عبور تندروها از او انجامید. خاتمی اما به علت ویژگی های شخصیتی، باز هم ترجیح داد تا با سیاست یکی به نعل یکی میخ و رویکرد تساهل و تسامح، بعدها به عبورکنندگان از خود نیز دست دوستی بدهد! تا تعریف مفهوم اصلاحات، بیش از پیش در محاق ابهام و گمانه زنی ها فرو رود.
در واقع، عدم وجود تعریفی واحد از مفهوم اصلاح طلبی، ضربه های مهلکی را در پیگیری اهداف نامعین! و چندپاره ی این جریان بر آنها وارد کرده است. گرچه حوادث پیش آمده در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و حمایت برخی پدرخوانده ها از اغتشاشات خیابانی، بالاخره به خاتمی جسارت این را داد تا ماهیت اصلی خود را آشکار کند و علناٌ در مقابل نهادهای قانونی نظام و رای توده ی مردم ایران بایستد، اما روحیه ی بوقلمون او، بعد از ناامیدی در براندازی نظام جمهوری اسلامی وی را دوباره به دایره ی معتقدین به نظام اسلامی و اعتقادات توده ی مردم ایران کشاند! تا پازل حرکات زیگزاگی نماد اصلاحات، تکمیل و تکمیل تر شود و آش شله قلمکار اصلاحات، باز هم ظرفیت بیشتری در پوشش افراد با تفکرات متفاوت از خود نشان دهد.
آنچه گفته شد، برخی از عوامل اصلی ایجاد چنددستگی در میان افرادی بوده است، که در تاریخ سیاسی پس از انقلاب، خود را اصلاح طلب خوانده اند. هنگامی که خاتمی در سال 90 خود را به صندوق اخذ رای دماوند رساند تا دور از چشم رسانه ها، رای خود را به صندوق انتخابات مجلس نهم بیندازد، عده ای از اصلاح طلبان از رای دادن خاتمی به شدت عصیانی شدند و عده ای آن را به عنوان راهی برای بازگشت اصلاح طلبان به قدرت، تایید کردند. با این حال، باید توجه داشت که عدم انسجام و تفرق اصلاح طلبان، همانطور که ذکر شد، بیش از آنکه زاییده اینگونه حرکات مقطعی و تاکتیکی باشد، ناشی از تفاوت در نوع نگاه، اعتقادات و نظام فکری آنهاست. چنان که عدم انسجام تشکیلاتی و فکری این افراد از همان ابتدای شکل گیری دولت اول خاتمی، کشور را در بحران های پی در پی فرو می برد.
همایش وحدت اصلاح طلبان که در هفته قبل برگزار شد، اما حاوی نکات درخور توجهی است. در واقع، اصلاح طلبان که زخم قدیمی عدم تعریف صحیح و دقیق از مفهوم اصلاحات هنوز هم آزارشان می دهد، در همایشی که با نام وحدت برگزار می کنند با تفرق های زیادی دست و پنجه نرم می کنند. بررسی تفکرات افراد حاضر در این نشست، به خوبی نشان دهنده ی باز بودن این زخم قدیمی است. همایشی که در آن افراد معتدلی چون عارف در کنار افرادی هتاک و تندرو چون هادی غفاری نشسته اند، بیش از آنکه همایشی برای وحدت باشد، می تواند به مثابه ی نمادی از تکرار تاریخ پرتشتت و تنش اصلاح طلبان جلوه کند.
اصلاح طلبان که پس از رویگردانی مردم از آنها، چند سالی است دور از قدرت بوده اند از ابتدای دولت روحانی، به سهم خواهی از دولت مشغول اند. سهم خواهی هایی که بر خلاف انتظار آنها با استقبال دولت مواجه نشده و از طرفی هزینه های زیادی را در عرصه ی اجتماعی بر دولت نوپای روحانی تحمیل کرده است. تشتت و پراکندگی اصلاح طلبان در برخورد با دولت روحانی نیز آشکار است. در حالی که برخی از آنها دولت روحانی را رحم اجاره ای می نامند، برخی رسانه های اصلاح طلب به حمایت مشروط از دولت مشغول اند. با این حال، اظهارات صریح افرادی چون عارف در انتقاد از رویکرد دولت یازدهم، نشان دهنده ناامیدی اصلاح طلبان از دولت یازدهم است.
حالا اصلاح طلبان ناامید از دولت یازدهم این روزها بدون آنکه به فکر حل مشکلات ریشه ای و غیرقابل حل خود باشند، برای کسب قدرت خیز برداشته اند. آنها بدین منظور پس از ماه ها رایزنی، مقدمات برگزاری همایشی با نام وحدت را فراهم نمودند. همایشی که بسیاری از افراد دعوت شده در آن حضور نیافته اند و به نظر می رسد سیاست ثابتی در دعوت از افراد مدنظر نبوده است.
جالب آنکه با وجود محوریت مسائلی چون رفع حصر و رفع نظارت استصوابی شورای نگهبان در اظهارات افراد شاخص حاضر در این همایش، اثری از این موضوعات در بیانیه پایانی این همایش دیده نمی شود!
به نظر می رسد دعوت از افراد این همایش بر مبنای تئوری بین العباسین، عدم حضور بسیاری از افراد سرشناس این جریان در همایش یادشده، اظهارات مطرح شده از سوی سخنرانان، بی توجهی مقامات دولت یازدهم به دعوت اصلاح طلبان و در نهایت، تناقض متن بیانیه پایانی با اظهارات سخنرانان همایش، بیش از آنکه نشان دهنده رفتن این جریان به سوی وحدت باشد، نشانه ی رنج بردن آنها از زخم های مزمن تشتت و چنددستگی و صادق نبودن آنها با توده ی مردم ایران اسلامی است.