مسعود غزنچایی - آخرین ساخته محمد علی طالبی که از فیلمسازان برجسته سینمای کودک در کشورمان است، به عنوان فیلم برگزیده جشنواره فیلم کودک، در سی و سومین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده است. این فیلم درباره یک نوجوان است که به پدرش قولی داده است و می خواهد آن را عملی کند.
فیلمنامه "قول" بر اساس یکی از داستان های نویسنده مشهور ادبیات کودک و نوجوان در امریکا، "ماریون دین باور" نوشته شده است.
"ماریون دین باور" از جمله نویسندگانی است که آثار متعددی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان دارد و داستان هایش در مدارس امریکا تدریس می شود.
داستانی را که فیلم قول از روی آن ساخته شده یعنی “On My Honor” می توان مشهورترین کتاب این نویسنده دانست. کتابی که جایزه نیوبری (جایزه معتبر در زمینه ادبیات کودک) نیز دریافت کرده است.
اصلی ترین ایرادی که فیلم قول دارد، انتخاب این قصه برای اقتباس سینمایی و همچنین شکل اقتباس از روی این داستان است.
در وهله اول این قصه به خودی خود، قوت لازم و عناصر مورد نیاز برای نگارش یک فیلمنامه برای فیلم بلند سینمایی را ندارد. قطعا اگر داستان ماریون دین باور ، دارای این عناصر بود، ابتدا توسط فیلمسازان امریکایی ساخته می شد زیرا سال هاست کودکان امریکایی داستان های این نویسنده را می خوانند و این نویسنده در امریکا شناخته شده است و مخاطب خود را دارد. با وجود اینکه حتی فیلمی کوتاه از روی داستان های این نویسنده ساخته نشده است، به نظر می رسد این داستان عناصر لازم برای ساخت یک فیلم کوتاه 30 دقیقه ای را داراست.
با توجه به این شرایط فیلمنامه "قول" به جای پرورش قصه اولیه و تصویر کردن مقاطع مختلف زمانی زندگی و رابطه دوستی پوریا و دانیال و تمرکز بیشتر بر روی شخصیت پردازی این دو کاراکتر، فیلم را از جایی شروع می کند که داستان ادبی شروع می شود و با پایان آن نیز به پایان می رسد.
فیلم تنها یک تعلیق دراماتیک دارد و آن این که چه اتفاقی برای دانیال افتاده است. قطعا و بی شک وجود یک تعلیق به تنهایی برای یک فیلم کودک جذاب نیست و اتفاقا خیلی هم کسل کننده است. اتفاقی که برای فیلم "قول" هم افتاده است. حتی برای مخاطبی که هوش سینمایی اندکی هم داشته باشد، پلان شروع فیلم و جست و جوی پوریا در زیر آب می تواند پاسخ تنها سوال فیلم باشد.
سوال بزرگ از سازنده این فیلم این است که مخاطب "قول" یعنی کودکان امروز، در شرایطی که در اطراف خود، به جز رسانه های سرگرم کننده مختلف، آثار سینمایی جذاب و فیلم ها و انیمیشن های مختلفی با داستان هایی فوق العاده جذاب می بیند، چگونه می توانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند؟
وجود نریشن در فیلم از اول تا آخر می توانست راهگشایی برای همذات پنداری بیشتر مخاطب با شخصیت اصلی قصه باشد که متاسفانه بازی تصنعی، بی روح، غیر باورپذیر و حتی بزرگسالانه بازیگر اصلی فیلم، باعث می شود که مخاطب کمترین همذات پنداری را با او پیدا کند.
جدای از بازی، نوع دیالوگ های این نوجوان و انتخاب واژه هایی که از دهان وی بیرون می آید، آنقدر عجیب و حتی می توان گفت ادبی است که مخاطب این سوال را با خود می کند که چگونه این واژه ها و جملات از دهان این نوجوان روستایی تراوش می کند.
اوج این شکوه ادبی را می توان در سکانسی در پایان فیلم، جایی که پدر پوریا در اتاق او و درحالیکه پوریا بر روی تخت دراز کشیده است و می گرید، مشاهده کرد.
جایی که پوریا به پدرش می گوید که بوی بدی میشنود و پدر در جواب به او می گوید که اینجا بویی نمی آید. و نوجوان به پدرش می گوید که اینجا بوی گند رودخانه می دهد. بوی گندی که هیچ گاه از بین نخواهد رفت. انگار مخاطب با دیالوگ های لیدی مکبث پس از قتل شاه دانکن روبرو است!
در پایان می توان گفت مشکل اصلی فیلم قول وابستگی بیش از اندازه به ادبیات است. چه در طراحی رویدادهای فیلم و چه در دیالوگ نویسی. این دو عامل در کنار انتخاب یک داستان که فاقد عناصر دراماتیک لازم و تعداد رویداد ها و نقاط عطف جذاب برای یک فیلم ویژه نوجوان سال 1393 است، باعث شده تا "قول"، اثری خسته کننده برای شروع جشنواره سی و سوم باشد.