به گزارش گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو» علی ضیاء در برنامه سهشنبهشب خود در شبکه یک سیما، میزبان فرمانده سابق نیروی انتظامی بود و در بخشهایی از این برنامه با پیش کشیدن موضوع شایعه زندانی شدن احمدی مقدم، بینندگان این برنامه را در مواجهه با پاسخهای صریح فرمانده پیشین ناجا قرار داد.
متن کامل این گفتوگو در زیر آمده است:
علی ضیاء: شما خیلی صریح حرف میزنید و گاهی حرفهایی را شما میزدید که من به خود میگفتم مگر میشود از آنتن رسانه ملی این حرفها را زد؛ لذا بگذارید من هم راحت بگویم. دوستان در حاشیه میگفتند شما زندان هستید، میگفتند: مگر آقای احمدیمقدم در زندان نیست؟
احمدیمقدم: شاید بد نباشد که من به ریشههای این مسئله اشاره کنم. در سه چهار ماه پایان دوره تصدی من در نیروی انتظامی، ما به یک پرونده فساد اقتصادی در بنیاد تعاون برخوردیم. آقای منتظرالمهدی گفت شرکتها بوده ولی نه، یک شرکت بوده، یک شرکت سرمایهگذاری بهنام قدر؛ شرکتهای سرمایهگذاری خودشان مجاز به اداره جایی نیستند و در صورت سرمایهگذاری هم نباید خودشان آن را مدیریت کنند. لذا متوجه شدیم بعضی از آقایان سوءاستفاده کردهاند و شرکتهایی را در بیرون تأسیس کردهاند و در شرکتهای خودشان سرمایهگذاری میکنند. این کار خلاف بود چرا که نمیبایست دو طرف یک معامله یک نفر باشد؛ لذا با آقایان صحبت کردیم و به آنها گفتیم: "این کار خلاف است؛ صرفنظر از تخلف، این اموال را برگردانید و ما هم مسامحه میکنیم". اول قبول کردند و گفتند: "اجازه بدهید کارشناسی کنیم"؛ بعد از آنکه یک کارشناسی سرانگشتی کردند و دیدند این شرکتها سودآورند، اعلام کردند: "شما باید این شرکتها را بخرید". آنها از ما میخواستند دهها میلیارد تومان بابت شرکتهایی که آنها مالکش نبودند و از پول ما به دست آمده بودند، بدهیم.
ما موضوع را به مرجع قضایی ارجاع دادیم؛ دیدیم اعمال نفوذ کردند و قاضی وسط پرونده رفت کنار و پرونده مسکوت ماند. آنها هم وکیل گرفتند و رفتند به مجلس و شروع کردند به جوسازی که «بنیاد تعاون در حال ورشکستگی است».
به من هم کتباً نامه نوشتند: «اگر بخواهی با ما در بیفتی، ما تو را هم با خودمان میکشیم پایین. فیلم تهیه کردهایم و در فضای مجازی منتشرش میکنیم و کاری میکنیم تا مردم بریزند جلوی بانک قوامین و پولهایشان را بخواهند.» این در حالی است که بانک قوامین همواره منجی ورشکستهها بوده و بانک موفقی است.
ما هم گفتیم: حالا که تهدید میکنید «بلغ ما بلغ» ما هم دنبال میکنیم". من از دادگاهها ناامید شده بودم. و نامهای نوشتم به رئیس حفاظت نیروی انتظامی و با هم رفتیم خدمت آیتالله آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه که حاج آقای خلفی رئیس حوزه ریاست نیز در آنجا تشریف داشتند. البته مرسوم بود که هر پنج شش ماه یک بار، برای کارهایمان پیش ایشان برویم؛ من به آیتالله آملی لاریجانی گفتم: «این نامه را شما بخوانید» ایشان هم نامه را دقیق خواند و گفت: «عجب! مگر میشود قاضی را وسط رسیدگی به پرونده، منتقل کرد؟» چرا که انتقال قاضی تنها در شرایطی امکان پذیر است که یا قاضی برکنار شده باشد، یا فوت کرده و یا مریض شود و بالاخره باید دلیل موجهی باشد و گرنه انتقال قاضی در وسط رسیدگی به یک پرونده امکانپذیر نیست.
ما به ایشان گفتیم حالا که این اتفاق افتاده، لذا باید این پرونده را با قاضی ویژه اداره کرد و اگر روند عادی در این پرونده وجود داشته باشد، موضوع پیش نمیرود. ایشان هم محبت کردند و دستور دادند پرونده از دادسرای عادی و عمومی به دادسرای نظامی ارجاع شود و آنجا هم قاضی و بازپرس ویژه منصوب شد و رسیدگی هم با قوت ادامه دارد و الآن هم شخص قاضی اطلاعرسانی راجع به این پرونده را ممنوع کردهاند.
البته من وارد جزئیات نمیشوم ولی بهاحتمال زیاد همان آدمها کمی از تهدیداتشان را از همان روز عملی کردند. البته دوستان خیرخواه به من میگفتند: «شما که دم عید (از نیروی انتظامی) میروید، بعد از رفتن شما هرکسی آمد پیگیری کند. شما چرا خودت را وارد این پرونده میکنی؟» من گفتم: «من هر آسیبی ببینم مانعی ندارد ولی اینکه کسی بیاید اینجا سوءاستفاده کند و قلدرانه و طلبکارانه هم برخورد کند شایسته نیست؛ آن هم برای نیروی انتظامی که خودش با پروندههای مفاسد اقتصادی برخورد و مبارزه میکند.
از آن روز تا امروز دو بار قاضی پرونده دو نامه برایم فرستاده، در آن نامه نوشته شده: "متهمان ادعا کردهاند با مجوز شما برخی از معاملات را کردهایم". قاضی پرسیده این حرف راست است یا نه. نه بنده احضار شدم نه متهم هستم. بیتقواییهای برخی افراد سر جای خودش!
علی ضیاء: پسر و دامادتان چطور؟
احمدیمقدم: من همان روز که منصوب شدم شنبه 18 تیر 84 بود. به من از شانزدهم گفتند: "بیا دفتر آقا، آقا میخواهند با شما صحبت کنند". من هم از جمعه در خانه، یک بیوگرافی نوشتم و تمام داراییهای خودم را در آن ذکر کردم و نوشتم: «در تمام عمرم کار اقتصادی نکردهام و اگر آخر کار هم خواستید از من محاسبه کنید، من آمادهام» روز پایان هم که خدمتم نزدیک به اتمام بود، یک نامه نوشتم به حضرت آقا و تشکر کردم بهخاطر حمایتهایشان در طول دوران خدمت. تشکر کردم و از قصور خودم عذرخواهی کردم و داراییهای خودم را نوشتم. هیچ فرقی با دارایی روز اولم ندارد. اساساً دو فرزندم یکیشان دانشجو است و دیگری دانشآموز است و در سن کار اقتصادی نیستند. دخترهای من هم که ازدواج کردهاند و هیچکدام شغل دولتی ندارند؛ پسر بزرگم هم وکیل است و شغل دولتی ندارد و حتی به او هم توصیه کردم وکالت هیچ دستگاه دولتی را هم نپذیرد؛ هر سه مستأجر هستند و در خانههای زیر 100 متر زندگی میکنند و هیچ کار اقتصادی ندارند.
علی ضیاء: هیچکس از خانواده شما، پسرتان یا دامادتان در زندان نیست؟
احمدیمقدم: کسانی که شایعه میکنند باید بگویند کدام دادگاه، کدام محکمه، کدام بازداشتگاه هستند. در حقوق داریم «البینة علی المدعی» وقتی سخنگوی قوه قضاییه جناب آقای اژهای میگوید چنین چیزی کذب محض است و قابل شکایت، چه میشود، گفت. هرچند من دیگر شکایت نکردم. هرکسی قبلاً کرده، از او میگذرم و طبعاً من راضی به گناه کسی نیستم. اگر کسی حرفی میزند دلیلی را باید اقامه کند، البینة علی المدعی.
علی ضیاء: یعنی آنها اینقدر قدرتمندند که قاضی را جابهجا کردند؟
احمدیمقدم: نه، پول معجزه میکند. میروند با پول کار میکنند. به قوه قضاییه نمیخواهم اتهام بزنم. روش قبلی (دادگاه عمومی با قاضی معمولی) چند سال طول میکشید ولی اموال تلف میشد. قاضی سابق اختیار اموال را از آنها گرفته بود و به بنیاد تعاون داده بود ولی با روش معمول به جایی نمیرسیدیم.
منبع: تسنیم
آخرشم فرماندارو - مسئول دادگستری(شهریار) گرفتند که خود باند خلاف داشتند دیگه نمی دونیم چی شدند رفت که رقت. هگر خواستید اسم شهریار را سانسور کنید اینو گفتم که همه حرفام حذف نشه.