به گزارش گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» نشست خبری آغاز سومین دوره مسابقات سراسری کتاب و زندگی، پیش از ظهر امروز شنبه ۷ شهریور در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.
این دوره از مسابقات کتاب و زندگی با محوریت کتاب «دختر شینا» شامل خاطرات قدم خیر محمدی کنعان از همسرش شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر، برگزار می شود که به قلم بهناز ضرابی زاده ثبت شده است.
ضرابی زاده در ابتدای این برنامه گفت: من پیش از این بیشتر در حوزه داستان نویسی برای کودکان و نوجوانان فعالیت داشتم و کار جدی ام در حوزه بزرگسال، کتاب «دختر شینا» است. بعد از مدتی که از کار برای کودکان و نوجوانان می گذشت، به این فکر افتادم که برای سوژه های بهتر و جذاب تر و کار برای بزرگسالان، از زندگی شهدا وام بگیرم. بهترین سوژه ها هم همین کسانی هستند که این روزها دوستان یا خانواده هایشان در شهر کنار ما زندگی می کنند. کاری هم که می خواستم انجام دهم، خاطره نگاری بود نه داستان نویسی.
وی افزود: در اولین قدم، سراغ همسر شهید چیت سازیان رفتم که به من گفت دوران زندگی مشترکش با شهید چیت سازیان خیلی کوتاه و یک سال و ۸ ماه بوده است. دومین شهیدی که سراغش رفتم، حاج ستار از شهیدان شاخص همدان بود. سعی کردم در باره این شخصیت اطلاعاتی کسب کنم و متوجه شدم همسرش بعد از شهادتش با ۵ فرزند به سختی زندگی را ادامه داده است. زندگی این شهید و خانواده اش، سوژه جذابی به نظر می رسید. بنابراین با مهدی ابراهیمی یکی از فرزندان حاج ستار تماس گرفتم و در اولین تماس به من گفته شد که مادر در روزهای نزدیک عید و شرایط خانه تکانی به سر می برد. خانم محمدی کنعان، پیشینه ذهنی خوبی از مصاحبه نداشت چون تجربه هایی در این زمینه داشت. به هر حال کار مصاحبه از اردیبهشت ماه شروع شد.
این داستان نویس در ادامه گفت: «دختر شینا» اولین کار خاطره نگاری بلند من بود و به هیچ وجه، کار سفارشی نبود. به همین دلیل هم که از جایی سفارش کار نداشتم، با خیال آسوده و بدون این که تحت فشار باشم، کار را پیش بردم. بنابراین کتاب را آن طور که مورد پسندم بود، نوشتم. بعد از اتمام مصاحبه ها، در حال پیاده سازی گفتگوها بودم که راوی کتاب درگذشت. آن زمان و روزهای بعد از درگذشت دختر شینا، حال خوبی نداشتم و با اشک این کتاب را پیاده کردم. بعد از تمام شدن کار هم آن را به ۳ ناشر پیشنهاد دادم. جالب است که ناشر اول، هنوز جواب قطعی به من نداده است. ناشر دوم با وجود احترام زیادی که برایش قائل هستم پیشنهاد کوتاه کردن متن کتاب را داد که به دلیل احساس دین ام به راوی، نمی خواستم یک پاراگراف هم از آن کم شود. بنابراین قبول نکردم و این شد که به گزینه بعدی یعنی انتشارات سوره مهر ناشر نهایی کار رسیدم.
ضرابی زاده گفت: یکی از ناشرانی که علاقه داشتم کتاب را به آن بدهم، سوره مهر بود. وقتی با سوره مهر تماس گرفتم، دیدم خیلی کتاب در انتظار چاپ دارند ولی وقتی کتاب را فرستادم، ۳ روز بعد با من تماس گرفتند. آقای مرتضی سرهنگی خودشان تماس گرفتند و گفتند کتاب پذیرفته شده است. شخصیت آقای سرهنگی هم بسیار جالب است و ایشان فقط به کار نگاه می کند و خودِ کتاب را می بیند.
در ادامه معصومه ابراهیمی دختر زنده یاد محمدی کنعان گفت: بعد از صحبتی که با خانم ضرابی زاده داشتم، قرار شد متن کتاب را من تایپ کنم. من با مادرم زندگی کرده بودم اما با متن این کتاب هم زندگی کردم و مرتب ولع داشتم که در صفحه بعدی کتاب چه اتفاقی می افتد. از جمله دردناک ترین فرازهای کتاب، شهادت عمویم بود که با رسیدن به این فرازها، برای همسر عمویم و دخترعموهایم اشک زیادی ریختم. اگر بخواهم از مادرم بگویم باید بگویم که اسوه صبر، استقامت، نجابت و سکوت بود. شاید این حرف شعاری باشد اما وقتی که چند خاطره از او را بخوانید، متوجه منظورم می شوید.
سید عارف علوی مسئول دبیرخانه مسابقه کتاب و زندگی نیز در بخش دیگری از این نشست خبری گفت: در حال حاضر به سومین کتاب مسابقه کتاب و زندگی رسیده ایم و پیش از این، مسابقه را با محوریت کتاب های «من زنده ام» و «خانواده» برگزار کردیم. مطالعه مفید، افزایش تیراژ کتاب یا به تعبیر رهبر انقلاب میلیونی کردن تیراژ کتاب، ارزان کردن کتاب با تغییر در قیمت کاغذ و کاهش قیمت که امکان خرید کتاب را برای مردم بیشتر کند، از جمله اهداف برگزاری این مسابقه است. معتقدم قیمت کتاب در ایران چندان بالا نیست اما اگر مانعی بر سر راه فروش کتاب باشد، کاهش قیمت با اتکا به افزایش شمارگان، می تواند راهکاری باشد.
وی گفت: در دو دوره پیش، قیمت ها را کاهش دادیم. در مورد کتاب «دختر شینا» هم این اثر جزو آثار ارزان سوره مهر بود و کاهش قیمتش سخت بود. چون اصرار داریم همه مولفه های قیمتی کتاب حفظ شود. بنابراین در نهایت توانستیم قیمت را از ۸ هزار و ۹۰۰ به ۷ هزار و ۵۰۰ تومان کاهش بدهیم. پیش بینی اولیه مان هم برای شمارگان این کتاب برای این دوره مسابقه، ۲۰۰ هزار نسخه است. در نمایشگاه کتاب امسال بود که درباره این مسابقه توضیحاتی به مقام معظم رهبری دادم و گفتم آن را به صورت یک کار جمعی برگزار کرده ایم. ایشان پرسیدند منظورتان از کار جمعی چیست؟ و روی مفهوم کار جمعی تاکید داشتند. من هم گفتم همه نهادها و گروه ها با هم همکاری کرده و یک کار مشترک ارائه داده ایم. ما در واقع در ۳ دوره برگزاری این مسابقه، تمرین کار جمعی کردیم. مذاکره مان هم با نهادها و سازمان ها بر سر این نبود که بیایید کتاب بخرید، بلکه خواستیم برای ترویج و دسترسی به کتاب کار کنیم.
مسئول دبیرخانه مسابقه کتاب و زندگی ادامه داد: دوره اول مسابقه، با کتاب «من زنده ام» برگزار شد و زمان برگزاری اش هم با ماه محرم همزمان بود. بنابراین تجربه استفاده از هیئت ها را داشتیم و صحیح بودن تاکید رهبر انقلاب بر استفاده از ظرفیت ها، برایمان مسجل شد. بر خودمان هم مشخص شد که بی توجهی و کم کاری از جانب ما بوده است. ما در برگزاری این مسابقه با ۲ شرکت توزیع عمده ترنج در تهران و کتابستان در قم، همکاری داریم. پیام های مربوط به مسابقه به صورت پیامکی ارسال شده و ۲ شماره تلفن برای سفارش و خرید کتاب مسابقه در نظر گرفته شده است. به علاوه کتاب از طریق سایت های اینترنتی هم به فروش می رود. امکان خرید فایل PDF کتاب «دختر شینا» نیز برای شرکت کنندگان وجود دارد. همه کتابفروشی هایی که علاقه مند به همکاری باشند، می توانند فروشنده این کتاب باشند. در دوره پیشین مسابقه حدود ۸۰ کتابفروشی در سایت کتاب و زندگی معرفی شدند. پیش بینی مان برای این دوره هم این است که تعداد افزایش پیدا می کند. تاکید ما بر این است که ناشر کتاب را نفروشد، بلکه شرکت کنندگان کتاب ها را از پخشی ها و مراکز فروش تهیه کنند.
علوی در بخش دیگری از سخنانش گفت: پیش بینی مان از شرکت کنندگان این دوره مسابقه، رقمی حدود ۲۰۰ هزار نفر است ولی ظرفیت کار، بیش از این رقم است. برای این دوره، ۶۰ میلیون تومان جایزه در نظر گرفته ایم که تقسیم می شود. معمولا دوره مسابقه هم در بازه زمانی ۴ ماهه برگزار می شود.
معصومه ابراهیمی فرزند زنده یاد محمد کنعان و شهید حاج ستار ابراهیمی در پایان این برنامه گفت: دقیقا ۲ سال پیش بود که سالروز میلاد امام رضا(ع) نماینده رهبری در سپاه قدس با ما تماس گرفت و گفت روبروی بارگاه امام رضا(ع) نایب الزیاره شما هستم. شما هم برای سفر کربلا آماده شوید. به این ترتیب با خانواده به کربلا رفتیم. در کربلا هم نمایندگان دفتر رهبری به ما گفتند چه آرزویی دارید؟ ما هم دیدار رهبر انقلاب را به عنوان آرزویمان مطرح کردیم و وقتی برگشتیم در فرودگاه به ما قول دادند که آرزویمان را برآورده کنند. یک هفته نشد که به لذت بخش ترین لحظه عمرمان رسیدیم و چهره آرام آقا را از نزدیک دیدیم.
ضرابی زاده نیز گفت: من هم از آن دیدار، کتابی نوشتم که فکر کنم اگر نوید چاپش را بدهم، بهتر باشد. برای من هم لحظه ای طلایی و زیبا بود اما اجازه بدهید احساساتم را در قالب کلمات بیان کنم.