گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی*؛بیانات راهگشا و کلیدی رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى دارای نکات و ظرایف بسیاری بود که باید مورد بررسی و توجه قرار بگید.معظم له در بخشی از بیانات خود در 25 شهریور به انتقاد از تفکر نفی استقلال پرداخته و به طور ضمنی فرمودند:
« حالا کتاب مینویسند برای ردّ استقلال! انسان واقعاً تعجّب میکند که چطور، افرادی رویشان میآید این حرفها را امروز بزنند. دزدی میآید سر گردنه، جلو کاروان را میگیرد، بِزور از آنها مطالبهی هست و نیستشان را میکند؛ یک نفر هم بگوید بله، امروز مصلحت این است که ما برویم جزو ایشان؛ هرچه میفرمایند عمل کنیم! این حرف زدن در نفی استقلال، یک چنین چیزی است. عرض کردیم استقلال، آزادی در ابعاد یک ملّت است. از آزادی به اسم دفاع میکنند، استقلال را میکوبند. استقلال یعنی آزادی؛ منتها نه آزادی یک شخص، آزادی یک ملّت از تحمیلها، از توسریزدنها، از عقب نگهداشتنها، از استثمارها، از تسمه از گردهی ملّتها کشیدنها؛ یک ملّت، از این چیزها که آزاد شد میشود مستقل.»
رهبری قبلاً نیز به صراحت هشدار داده اند
البته این اولین باری نبود که مقام معظم رهبری(مدظله العالی) به چنین مساله ای اشاره می کردند.ایشان در در سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به موضوع استقلال بهعنوان یکی از اصول شاکلهی اندیشهی امام (ره) اشاره کردند و فرمودند:
« متأسفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش بهحساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند. این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به رد سلطهی [بر] کشور بود. دشمن ما در طول این سالها، بسیاری از فعالیتهایی که علیه کشور ما و ملت ما کرده است برای این بود که خدشهی در استقلال بهوجود بیاورد؛ چه با تحریم، چه با تهدید، اینها استقلال را هدف گرفتهاند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدفهای دشمن چیست.»
با مطالعه تاریخ در می یابیم یکی از اصلی ترین شعارهای راهپیمائی ها و تظاهرات های مردمی و از مهم مطالبات و خواسته های مردم در سال های مبارزه با رژیم پهلوی، استقلال خواهی و نقد وابستگی و سرسپردگی دربار و وابستگان حکومت وقت بود.در مبانی اندیشه اسلامی همواره مساله استقلال خواهی و قاعده نفی سبیل و مبارزه با هرگونه استعمار و قدرت طلبی طاغوت مورد تاکید است و بر همین مبنا معمار کبیر انقلاب اسلامی از همان سال های ابتدائی شکل گیری نهضت بر روی این مساله تاکید می کنند و همواره در سخنرانی های خود استقلال را از اصلی ترین اهداف قیام و مبارزه دانسته و داشتن استقلال را از ثمرات انقلاب اسلامی بیان می کنند.این اهمیت تا جایی است که ایشان استقلال را شاخص روابط خارجی کشور تعیین نموده و می فرمایند :«ما خواهان استقلال هستیم و روابط خود را با جهان غرب بر این اساس پیریزی مینماییم. ما میخواهیم ملت ایران غربزده نباشد و برپایههای ملی و مذهبی خویش بهسوی ترقی و تمدن گام بردارد.» (صحیفهی امام، ج4، ص160)
چه کسی برای ردّ استقلال کتاب نوشت ؟
حال اگر به بررسی این سوال بپردازیم که چه کسی مخاطب سخنان رهبری است که به نقد و رد استقلال در آثار خود پرداخته است ،اولین پاسخی که به ذهن می رسد، محمود سریع القلم، مشاور رئیس جمهور دولت فعلی و مدرس رشته علوم سیاسی است.وی که پس از روی کار آمدن دولت حسن روحانی همواره به عنوان مشاور رئیس جمهور شناخته می شود ،در چندسال اخیر به دلیل برخی اظهار نظرها و اقدامات جنجالی خود مورد توجه رسانه ها قرار گرفته است.مثلا یکی از کارهای سریع القلم که سبب حيرت و ناراحتی نیروهای انقلابی شد، پوشش ظاهري اش بود که با کراوات در اجلاس داووس حاضر شد که این اقدام او بر خلاف پروتکلهاي ابتدايي دستگاه ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران و نوعی دهن کجی به آن بود.اقدام دیگر سریع القلم که منجر به واکنش ها و اعتراضات گسترده مردمی شد ،سخنان وی در انتقاد از صداوسیما بود که چرا مثلاً از یک لبو فروش یا راننده تاکسی درباره مذاکرات هسته ای نظرخواهی می کند که این سخنان او به انتقادات و تجمع های اعتراضی منجر شد که یکی از نمونه های آن ،تجمع رانندگان تاکسی در برابر نهاد ریاست جمهوری بود.
برخی از دیدگاه ها و اظهارنظرها
با مطالعه کتب و آثار سریع القلم به عمق فاصله تفکر وی با نظام سیاسی اسلام و سیاست های کلی جمهوری اسلامی پی می بریم.مثلا وی در یکی از آثارش به نام «ایران و جهانی شدن، چالشها و راه حلها» که با مقدمه حسن روحانی منتشر شده است، به بیان دیدگاه ها و نظرات خویش پرداخته است که بندهای زیر بخش هایی از این کتاب اوست:
-« تعاریف سنتی سیاست و فرهنگ در کشور ما نیازمند تغییراتی هستند تا جهانی شدن در مجموعه فرآیند مملکت داری در ایران، امری واقعی، اجتنابناپذیر و حتی منطقی تلقی گردد.» (ص25)
- «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با نظم موجود جهانی و ماتریس قدرت و ثروت آن نه آنکه اختلافاتی دارد، بلکه در تضاد اصولی است.» (ص126)
-« واقعیت این است که اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد اسلامی رفتار کند و اسلام را راهنمای تصمیمگیریها و اقدامات خود قرار دهد، مسلم است که نمیتواند با جهانی که بر مبنای سرمایهداری، قدرت نظامی صرف و ائتلافهای صرفا مبتنی بر قدرت است، همکاری و مناسبات راهبردی برقرار کند. جهان براساس عدالت مدیریت نمیشود؛ چه عدالت از نوع سوسیالیستی آن و چه از نوع اخلاقی و دینی آن. میزان و شاقول ارزیابیها و قضاوتها و ارتباطات، قدرت و پول است. بنابراین، اگر فرد و نهادی در اتخاذ تفکر و راهنمای اسلامی بخواهد حداکثرگرا باشد، به طور مسلم با این جهان مشکل پیدا خواهد کرد و به خصوص در تفکر شیعی که عدالتخواهی ملاک اصلی آن است، مشکلات به مراتب بیشتر خواهد بود.» (ص124)
-« فرآیندهای جهانی شدن با ماهیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران نیز در تناقض است.» (ص126)
-« اینکه جمهوری اسلامی ایران یک پدیده اقتصادی نبوده، نه تنها با خاستگاه ایدئولوژیک آن تطابق دارد بلکه با پایگاه طبقاتی رجال سیاسی و نخبگان سیاسی و ابزاری آن نیز سنخیت دارد. رجال جمهوری اسلامی از بومیترین و محلیترین اقشار اجتماعی ایران بودهاند. اشراف، سرمایهداران، صاحبان صنایع، بانکداران، مالکین بزرگ و زمینداران جزء رجال سیاسی اوائل انقلاب اسلامی نبودند. به تعبیر متخصصین اقتصاد سیاسی، رجال ایران بینالمللگرا نبودند و به جز آیتالله بهشتی و تا اندازهای آیتالله رفسنجانی و حجتالاسلام والمسلمین خاتمی، عموم رجال سیاسی پس از انقلاب ایران، اطلاعات و بینش گستردهای از جهان و مسائل آن نداشتند.»(ص107)
- «با گذشت زمان، روابط ایران با بسیاری از همسایگان تعدیل شد ولی مرکز ثقل تقابل فکری، ایدئولوژیک و سیاسی-امنیتی آن یعنی اسرائیل و موجودیت و سیاستهای آن همچنان باقی مانده است. نگرانی، تهدیدها و تقابل با مخالفان، وقت، انرژی و منابع قابل توجهی از جمهوری اسلامی را به خود اختصاص داده است.» (ص96)
- «جمهوری اسلامی ایران باید با نظم موجود جهانی به صلح رسیده و به صورتی پایدار، روش هم زیستی مسالمتآمیز با آن را اتخاذ کند. به عبارت دیگر، اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد ماهیت خود را در حد حداکثرگرا حفظ کند، طبیعی است که نمیتواند در فرآیندهای جهانی وارد شود.»(ص128)
-«جمهوری اسلامی ایران برای پیشرفت باید پارادوکس خود را با غرب حل کند.» (ص127)
- « اولویت داشتن مبارزه با قدرتهای بزرگ، براندازی حکومتهای وابسته در خاورمیانه، آزادی فلسطین، حمایت از شیعیان و مبارزه با مخالفین داخلی، رشد و توسعه اقتصادی را در حد رفع نیازهای عمومی از طریق فروش نفت تقلیل داده است.» (ص113)
سریع القلم در کتاب «ایران و جهانی شدن، چالشها و راه حلها» اینگونه به ردّ استقلال می پردازد:
-« در فرآیندهای جهانی شدن، اصل بر اقتصاد است و بسیاری از تصمیمگیریها در مسائل اقتصادی متمرکز است و نکته مهم تر دوم اینکه اگر کشور میان پایه و در حال توسعهای تصمیم گرفت در این فرآیند وارد شود باید به دنبال استقلال اقتصادی نباشد، بلکه اقتصاد خود را در معرض تار و پود اقتصاد جهانی به خصوص غرب قرار دهد.» (ص106)
-«جمهوری اسلامی با یک پارادوکس مهم رو به روست، از یک طرف می خواهد رشد و پیشرفت کند و از طرف دیگر در پی حفظ استقلال سیاسی و همین طور عدالت در بیرون از مرزهای کشور است.» (ص111)
نویسنده در این کتاب معتقد است استقلال طلبی با پیشرفت و رشد در تعارض است و در واقع نباید به دنبال استقلال اقتصادی و استقلال سیاسی بود و ضرورت و لازمه پیشرفت، ارتباط با کشورهای دارای قدرت و پذیرفتن سلطه و همسویی با آنان ضمن کنارگذاشتن تفکر مبارزه با استکبار و حمایت از جریان های مقاومت در جهان است.
نقد و رد صریح مفهوم «استقلال»
او در یکی از آثار خود به نام «عقلانیت و آینده توسعهیافتگی ایران»به صراحت می نویسد:
-«ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلاً نداریم. استقلال تعبیری است که در دههی 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دورهی استعمارزدایی استفاده میکردند. مفهومی بود که مؤثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد...کشور ما هماکنون دارای استقلال سیاسی است و خود تصمیم میگیرد و لزومی ندارد اندیشههای قدیمی را که امروزه دیگر معنایی ندارند، مبنای فرهنگ سیاسی خود در داخل و خارج قرار دهد.» (ص288)
سریع القلم در اثر دیگرخود به نام «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» اینگونه درباره استقلال اظهار نظر می کند:
-« در ایران علاقه شدیدی به استقلالخواهی وجود دارد. البته امروزه واژه استقلال در متون علوم سیاسی و روابط بینالملل مطرح نیست. واژهی استقلال و استعمارزدایی از اصطلاحات دههی 1960 میلادی است. اکنون واژهی حاکمیت ملی مرسوم است.»
البته این گونه حرف ها در تاریخ معاصر ایران چیز جدیدی نیست و سالها قبل در تفکرات شبه روشنفکران نیز وجود داشته است، اما مساله این است فردی با چنین تفکرات مغایر با ارزش های اسلامی و انقلابی که منجر به اشاره تلویحی رهبرمعظم انقلاب اسلامی می شود ،چگونه در حال حاضر که از مهم ترین مقاطع تاریخ جمهوری اسلامی ایران است، به عنوان مشاور رییس جمهور در امور بین الملل شناخته میشود؟ علاوه بر این مجمع تشخیص مصلحت نظام که یکی از وظایف مهم آن تدوین سیاستهای کلان نظام است،چرا محل حضور و رفت و آمد افرادی با این طرز تفکر است که هیچ اعتقادی به استقلال کشور ندارند؟ قطعاً اگر اطرافیان رییس جمهور فعلی اشخاصی مانند سریع القلم باشند ،این دولت باور به بسیاری از سیاست های کلان نظام مانند اقتصاد مقاومتی و تمدن سازی اسلامی ندارد و نباید انتظار داشت گام های مهمی در راستای رسیدن به این اهداف بردارد.
بی شک اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله العالی) بر اندیشه رد استقلال نشان دهنده نگرانی ایشان از ترویج این نوع تفکر در بین دولت مردان و مراکز حساس تصمیم گیری و نسل جوان دارد و انتظار می رود جامعه نخبگان و نیروهای مومن و دارای دغدغه در برابر این جریان موضع گیری مناسب داشته باشند و دولت و شخص رییس جمهور در برابر این نگرانی فرمانده کل قوا تصمیم مناسبی اتخاذ نماید که رهبری در دیدار اخیر با صراحت نسبت به تلاش دشمن جهت نفوذ در مراکز تصمیم گیری و تصمیم سازی هشدار دادند و فرمودند:«برای آنها بهتر این است که از خود آن ملت کسانی در رأس آن کشور باشند که مثل آنها فکر کنند.»
رضا اصغری آذر-عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
کامل و کاربردی بود
ان شالله موفق باشی.