به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، بالاخره یکی از دولتمردان دولت یازدهم دستان خود را در دستان چدنی قرار داد تا برای همگان آشکار شود، دولت حسن روحانی، آمریکا را دشمن نمی شناسد بلکه آن را کدخدایی می داند که باید برای رفع مشکلات، نشست و برخاست کرد.
در اولین روز سال 88، رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در جوار حرم امام رضا (ع)، از دستان چدنی زیر دستکش مخملی گفتند: به ملت ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت کردند. یکی از آمریکائیها چند سال قبل گفت ریشهی ملت ایران را باید کند! در همین سالهای اخیر یکی از مسئولین آمریکائی گفت ایرانىِ خوب و معتدل ایرانیای است که مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتی که فقط گناهش این است که از هویت و استقلال خود دفاع میکند، اینجور اهانتها کردند. ... حالا دولت جدید آمریکا میگوید ما مایلیم با ایران مذاکره کنیم، بیائید گذشته را فراموش کنیم. میگویند ما به سمت ایران دست دراز کردیم. خوب، این چه جور دستی است؟ اگر دستی دراز شده باشد که یک دستکش مخمل رویش باشد، اما زیرش یک دست چدنی باشد، این هیچ معنای خوبی ندارد. عید را به ملت ایران تبریک میگویند، اما در همان تبریک، ملت ایران را به طرفداری از تروریسم، دنبال سلاح هستهای رفتن و از این قبیل چیزها متهم میکنند!
مقام معظم رهبری هرچند از دشمنی امریکا با ایران سخن می گویند اما در عین حال بیان می کنند در صورتی که تغییر رفتاری در دولت آمریکا باشد، بحث رابطه یا مذاکره مردود نیست.
مقامات آمریکایی در حین مذاکرات هسته ای با وجود آنکه در حال گفتگو با ایران بودند دست از شیطنت و دشمنی خود برنداشتند و هر بار از گزینه های نظامی بر روی میز و افزایش تحریم ها دم زدند. با وجود حصول توافق هسته ای، آن را وسیله ای برای تغییر رفتار نظام ایران در نظر گرفته اند و اوباما در توجیه توافق هسته ای در آمریکا، آن را بهترین وسیله برای رسیدن به اهداف بلند مدت واشنگتن در ایران و منطقه دانسته است.
بنابراین کسانی که با شروع دولت یازدهم و حضور تیم دیپلماسی دولت در مقابل آمریکایی ها در میز مذاکرات، بر تغییر رفتاری دولت آمریکا تاکید می کنند، ماهیت و ذات سیاست های راهبردی آمریکا را نادیده می گیرند و مذاکره و ایجاد رابطه با آمریکا را برای حل مشکلات بین المللی بهترین راهکار در نظر گرفته اند. زمانیکه در حین مذاکرات هسته ای، تحریم های و قوانین تحریمی جدیدی اعمال یا تصویب می شد، سعی در توجیه یا عبور از کنار آن با سکوت داشتند.
حال برای همه محرز شده که دولت تدبیر و امید دل در گروه ارتباط با آمریکا دارد و امید خود را به تدبیر مذاکره و رابطه با واشنگتن گره زده است. سیاست عملگرایانه روحانی نیز آن را تایید می کند تا شعار بوش را که گفته بود یا با ما باشید یا برما، تحقق یابد. گزینه دولت یازدهم، با آمریکا بودن است و این عمل پس از 12 سال عملی شد.
همانگونه که بلومبرگ در انتشار خبر دست دادن ظریف و اوباما نوشته بود، هرچند این اقدام شاید روتین در نظر گرفته شود اما در دنیای دیپلماسی، پیام های فراوانی در پی آن نهفته است. احوالپرسی نمادین ریئس جمهور آمریکا و وزیر خارجه ایران همچون دست دادن مائو و نیکسون و یاسر عرفات و اسحاق رابین، پیام های فراوانی دارد.
چین و آمریکا روابط بسیار خصمانه ای با هم داشتند اما دیپلماسی پینگ پنگی و راهرویی آنها منجر به برقراری روابط شد اما دشمنی ها همچنان باقی است و آمریکا اقدامات خصمانه خود را کنار ننهاده است. تماس های فلسطینی ها و رژیم صهیونیستی تنها منجر به شناسایی رژیم نامشروع اسرائیل توسط گروه هایی از فلسطین شد اما نه شهرک سازی ها کم شد و نه تجاوز رژیم صهیونیستی به اراضی فلسطین تمام شد. بیشترین ضررها و زیان ها را آمریکا به کوبا وارد کرد اما دست دادن فیدل کاسترو و بیل کلینتون در سال 1990 نیز از دامنه کینه ها و دشمنی ها نکاست.
بسیار روشن و واضح است که آمریکا رویه خود را در قبال ایران تغییر نخواهد داد و گفتگوهایی گذری در باب هسته ای، تنها راهکاری برای رسیدن به اهداف بلند مدت با هزینه های بسیار پایین تر از جنگ بود. ماهیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان با آنچه که آمریکا در نظر دارد بسیار فاصله دارد. آمریکا، ایران را بازیگری سر به زیر و حرف گوش کن می خواهد ولی تهران 37 سال است مخالف وضع موجود است و سعی می کند معادلات جهانی را و نه خود را تغییر دهد.
در حالیکه تمایل بالای حسن روحانی برای ملاقات با باراک اوباما بر کسی پوشیده نبود و رسانه های حامی در رپرتاژ آگهی های فراوان پیش از سفر وی به آمریکا، از ملاقات و دیپلماسی راهرویی می نوشتند، این ماموریت به ظریف سپرده شد تا تبعات بعدی چنین ملاقاتی متوجه روحانی نشود اما هدف دولت در دست دادن با اوباما اجرایی شود.
حال پس از تایید این ملاقات و رویارویی، افراد نزدیک به ظریف، آن را اتفاقی و بدون برنامه ریزی قبلی عنوان می کنند. در حالیکه می توانست با تدبیر بیشتر این عمل صورت نگیرد اما باید دست ها به هم گره می خورد تا کار روحانی نیمه کاره باقی نماند.
در همین سفر محمد جواد ظریف و جان کری به بهانه پیگیری اقدامات اجرایی توافق هسته ای با یکدیگر ملاقات داشتند اما با تمامی تاکیداتی که رهبری بر عدم مذاکره با آمریکا خارج از موضوع هسته ای داشتند، گفتگو پیرامون سوریه نیز صورت گرفت. حال جای سوال اینجاست چرا مسئولان دولتی در عبور از خطوط ترسیم شده سیاست خارجی، جسارت به خرج می دهند و با سواستفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه زمین بازی را از هسته ای به مسائل منطقه ای تغییر می دهند؟
و جای درنگ بیشتر در این جا قرار دارد چرا دولت و دستگاه دیپلماسی آن در پیگیری رابطه با آمریکا و مذاکرات بیشتر با آن ممارست و جدیت فوق العاده ای به خرج می دهند و از هیچ فرصتی دریغ نمی ورزند، ولی در پیگری حقوق حجاج ایرانی و برخورد شدید با مقامات سعودی به خاطر سهل انگاری در جان سپردن صدها ایرانی در مکه، هیچ انگیزه ای ندارند و اظهارات و اقداماتی از سر اجبار انجام می دهند؟
دفاع از حقوق ایرانیان در سرتاسر جهان برعهده دستگاه سیاست خارجی قرار دارد، آیا قربانی شدن صدها ایرانی در عربستان توسط رژیم سعودی کافی نبود، تا روحانی و تیم دیپلماسیش به ریاست ظریف همان تلاشی را که در پرونده هسته ای داشت، در اینجا نیز از خود بروز می دادند. برای همه آشکار شده که عربستان هیچ دری را برای ایجاد رابطه عادی و نه مسالمت آمیز، باز نگذاشته و از تمامی روش ها برای نشان دادن خصومت بی حد و حصرش در برخورد با ایران و ایرانیان بهره می برد اما بازهم برخی از مقامات دولتی دل خوش به برقراری روابط دوستانه با این رژیم هستند.
ظریف دست در دست کسی داد که مسئول اصلی تمامی فجایع در منطقه است و دست عربستان را برای انجام جنایت بر علیه مردم سوریه، عراق و یمن باز گذاشته است. وزیرخارجه ایران باید پس از دست دادن با اوباما، انگشتان خود را می شمرد تا مباد کم شده باشند چرا که مقامات آمریکایی بدون گرفتن امتیاز دست به هیچ اقدامی نمی زنند.
منبع: فرهنگ نیوز