گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - محمد ایرانی؛ روزی پسری برای خرید پنیر به بازار رفت. از مغازه دار پرسید: پنیر دارید؟ و جواب گرفت که دوچرخه داریم. هنوز رابطه ی پنیر و دوچرخه را کسی نتوانسته به درستی بفهمد ولی در دنیایی که ما زندگی می کنیم چندان بی ربط هم نیستند. دکتر امیر رستگار خالد، جامعه شناس، معتقد است: "هدف از تولید در جامعه ی سرمایه داری کسب سود است یعنی سرمایه داران برای رفع نیاز، دست به تولید نمی زنند. به عبارت دیگر سرمایه دار به دنبال ارضای نیازهای جامعه نیست بلکه به فکر سود خویش است. عامل مصرف به انباشت سرمایه کمک می کند؛ بنابراین می بایست در افراد میل به مصرف ایجاد نمود تا مصرف بیشتری نمایند. میل و نیاز دو مقوله ی متفاوت هستند. نیاز عاملی است که اگر به آن پاسخ داده نشود کمبود محسوب می گردد مثل نیاز به هوا، که اگر به بدن نرسد، عملکرد بدن دچار اختلال می شود." یعنی گاهی ممکن است پیش بیاید که شما به پنیر نیاز داری ولی با یک دوچرخه به خانه برگردی.
شهری خیالی را تصور کنید که با وجود سرما تمام مغازه هایش لباس های تابستانی بفروشند و جز این هم چیزی نداشته باشند. قاعدتاً مجبور می شوید که نیازتان را آنطور که آنها می خواهند برطرف سازید. شاید این مثال خیلی مبالغه آمیز باشد ولی اصل ماجرا همین است. دکتر رستگار، مدیر گروه علوم اجتماعی دانشگاه شاهد بر این باور است که : "مصرف در جامعه های مصرف گرا یک عامل میانجی است که تولید را به سود وصل می کند. کالاها هم با این هدف ساخته می شوند که در افراد میل به مصرف را افزایش دهند. در چرخه ی مصرف، تولید از دو عامل دیگر این چرخه یعنی مصرف و سود تبعیت می کند."
یک روز خود را در نظر بگیرید. از صبح تا عصر چقدر کالاهای غیرضروری خرید می کنیم. واقعا به فلان کیف نیازمندیم یا بدون کفش مارکدار نمی توانیم راحت باشیم. دکتر رستگار تاکید می کند: "در مکتب انتقادی واژه ای را به کار می برند تحت عنوان صنعت فرهنگی که در افراد میل به مصرف کالاها را ایجاد کند و فروش آن را در بازار تأمین نماید. اولین هدف صنعت فرهنگی ایجاد فضایی مطمئن برای اقتصاد سرمایه داری می باشد و در عین حال با عادت دادن افراد به مصرف، نوعی مشروعیت نیز برای این نظام اقتصادی و اجتماعی ایجاد می کند. افراد وابسته به سرمایه داری توسط این سیستم می بایست سرگرم شوند تا همچنان به این تفکر متصل بمانند. این امر از طریق الگو دادن، گروه های مرجع آفریدن، هنر و تبلیغات، رسانه ها و حتی خلق شخصیت های داستانی مصرف گرا صورت می پذیرد." گاهی لباس پوشیدن شبیه دیگران مهم خیلی برایمان گران تمام می شود. آنقدر گران که ممکن است تا سال ها تاوان آن را بپردازیم.تعطیلی صنعت داخلی یکی از همین هزینه هاست.
دختر خاله ی همسایه ی عمو اینا چون لباس های زیبایی پوشیده ما هم باید دقیقاً تقلید کنیم. این برخوردهای کورکورانه و غیرمنطقی باعث می شود به خودمان شبیه تابلوی نگاه کنیم که قرار است روی آن نمایشگاه راه بیندازیم ولی: تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همین لباس زیباست نشان آدمیت. این استاد دانشگاه اذعان داشت: "زمانی که به صورت عمیق تر به این مسئله می پردازیم متوجه می شویم که مصرف می تواند حالت نمایشی نیز به خود بگیرد. همانطور که مکتب فرانکفورت هم بیان می دارد که مصرف نه تنها عاملی برای مشغول کردن مردم مثل امور جنسی، زیبایی بدن و... آن ها را از مسائل اساسی جامعه دور نگه می دارد و دید انتقادی مردم را از بین می برد و به سیستم دوام می بخشد."
در بعضی رستوران ها می شود از غذاهای نیم خورده یک لشکر را مهمانی داد. بعضی ها دوست ندارند از کالاها به صورت کامل استفاده کنند بلکه بیشتر علاقه دارند که کالاهایی را مصرف کنند چون "مصرف نوعی تمایز اجتماعی است یعنی با استفاده از الگوهای مصرفی خاص نوعی برتری نسبت به گروه های دیگر به دست می آورند. در رویکردهای جدید جامعه شناختی، در طبقه صرفا مسائل اقتصادی مطرح نیست بلکه در مورد مصرف نیز مباحثی طرح می شود. ذائقه ها و علایق در مصرف پول مهم هستند. طبقات بالا که قدرت اقتصادی بالایی دارند نوع مصرف خاصی نیز به وجود می آورند و طبقات پایین تر هم علاقه دارند که خود را با استفاده از مصرف به مرفهین برسانند. این نوع مصرف و پیروی از آن نوعی فرهنگ نخبه را به وجود می آورد. سلطه ی نمادین به وسیله ی مصرف از طرف طبقات بالا بر طبقات ضعیف اعمال می شود."
از بازار که به خانه برگردیم می بینیم خیلی چیزهایی که در خانه داریم بلا استفاده هستند و ما هم برای اینکه طبقه اجتماعی خود را بالا ببریم وارد چرخه ی مصرف شده ایم. یعنی همرنگی با جماعت. دکتر رستگار افزود: "زن خانه دار بر اساس الگوهایی که ارائه دادیم وقتی به وسیله ای نیاز پیدا می کند، سراغ اجناس مارک دار می رود چون این مارک ها به کالا منزلت، اعتبار و برتری می بخشد. وقتی کسی این فرد را ببیند که دارای این وسایل است با دید بهتری با او برخورد خواهد کرد. در چشم و همچشمی و مقایسه های اجتماعی ارزش بیشتری برای فرهنگ بالاتر در نظر گرفته می شود و طبقات برخوردار جامعه برای مشروعیت بخشیدن به خود، کالاهایی را وارد چرخه ی زندگی افراد می نماید."
یک مثل معروف چینی هست که به بحث ما مربوط نمی شود ولی در همه ی جوامع زنان در خانه قوی تر از مردان هستند. هم فرزندان را تربیت می کنند و هم اینکه مدیریت خانه را در دست دارند. از جزئی ترین تزئینات تا کلی ترین چیدمان منزل در دست آن هاست و مردان نقش تأمین بودجه و همکاری را به عهده دارند به عبارت دیگر: "تمام الگوی مصرف در خانواده تابع نظرات خانم های خانه دار است. هرچند اعتبارات توسط مردان تأمین می شود اما چگونگی به مصرف رساندن آن را خانم ها مشخص می نمایند. زن خانه دار تصمیم گیرنده در خرید لوازم منزل است. همچنین بیشترین تماس فرزندان در خانه با مادر صورت می گیرد و با کمک نظام آموزشی و رسانه ها مهم ترین بخش تربیت کودکان را بر عهده دارد. جامعه پذیری کودک بر عهده مادر است و ارزش هایی را که از بیرون گرفته به فرزند انتقال می دهد که ممکن است فرهنگی دینی باشد یا فرهنگ مصرفی و غیر دینی."
خریدهای زیاد و استفاده ی کم و نیاز نداشتن به بسیاری از وسایل منزل باعث شده که انبوهی از اجناس در گوشه ی آشپزخانه و در کابینت ها انبار شود. این انبار شدن نشان دهنده ی نوع نگاه مادر به مصرف است. این نگاه به سایر افراد خانواده هم منتقل می شود. دکتر امیررستگارخالد با توجه به نقش محوری مادر در خانواده گفت: "قدرت مادر در خانواده زیاد است و این نوعی مادرسالاری به حساب می آید. به هیچ وجه نباید نقش مادر را کمرنگ فرض کنیم بلکه بسیار اساسی، مهم و تعیین کننده است. اتصال جامعه با خانواده خصوصا در قلمرو مصرف از طرف مادر شکل می گیرد."
دندانی که درد می کند را باید از ته کشید. اما وقتی سرت درد می گیرد که نمی توان آن را کشید یا از بین برد. مشکل اینجاست که مصرف گرایی هم اینطور وضعیتی دارد. یعنی درد دندان نیست بلکه دردسر است. از بین بردن آن خیلی سخت به نظر می رسد. این جامعه شناس در پایان بر این نکته صحه گذاشت که: "مصرف گرایی وقتی عاملی برای برتری طلبی و چشم و همچشمی می شود و نهادینه می گردد و حمایت نهادهای اجتماعی را به عنوان پشتیبان همراه خود دارد، به سختی می توان آن را عوض کرد. در جامعه ی مصرف گرا اگر به سمت کالاهای لوکس و تجملاتی و لباس های آنچنانی نرویم ممکن است که حتی پایگاه خود را نیز از دست بدهیم." اما یک راه درمان نیز وجود دارد که با استفاده از آن می توان تا حدودی این درد را تسکین و حتی بهبود داد و آن هم اینکه: "رسانه ها موثرترین عوامل هستند در گسترش یا جلوگیری از شیوع مصرف گرایی در جامعه. جامعه پذیری، عادت واره ها و سلیقه ای که افراد دارند در تغییر روند می تواند موثر باشد هرچند که خیلی سخت به نظر می رسد در نظام اعتقادی یک جامعه تغییرات گسترده به وجود آورد."
در مثالی ساده: تقریبا تمامی سریالهای کوفتی ترکیه ای (و حتی تعدادی از فیلمها و سریالهای خودمان ) در واقع شو لباس و وسایل منزل هستند مثل عمر گل لاله و ... بعد مسئولین با کمال افتخار قرار دادهای انچنانی با این همسایه منعقد می نمایند و در ازای سبزیجات و ... که صادر می کنند پوشاک، دستگاههای صنعتی ، حتی میز و صندلی و فرش (دقت کنید صنعت فرش ما چقدر خاک بر سر شده) وارد می کنند.
بعد ما مردم با کمال افتخار مثل ان موجود مظلوم (گوسفند) سرمان را گرم می کنیم با خریذ و خرید و خرید این اجناس. بعد می اییم زار می زنیم که: مردم کار ندارند ، جوانهامون به علت نداشتن شغل ازدواج نمی کنند و به بیراهه می روند و غیره و غیره و غیره.
سهم هر کدام از ما در این ظلمی که به این مملکت روا می داریم چفدر است