گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ فاطمه قاسمی، آبان ماه که از راه می رسد با خودش یاد تمام خاطرات تلخ و شیرین را می آورد، یاد لحظات حساس و بحرانی، یاد حماسه های افتخارآمیز. انگار در کوله بار آبان دفتر خاطراتی است که با مرورش می شود تا همیشه درس های حق گرایی و مردانگی را آموخت حال هر چه میخواهد از این کهنه دفتر بگذرد این ارزش ها هر روز زنده تر می شوند.
آبان که از راه می رسد، متناسب با تغییر حال و هوای تمام دانشجو ها و دانش آموزان، شوری دیگر در دفتر خبرگزاری دانشجو به پا می شود و همه تلاش می کنند برای زنده نگهداشتن تمام آن آبان های دور و نزدیک! و من به عنوان دبیر مصاحبه های تفضیلی تلاشی می کنم تا حداقل سهمی در این ماه پر حماسه داشته باشم.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ۱۳ آبان ماه ۵۸ یکی از آن حماسه های ماندگار است که امام خمینی(ره) از آن به عنوان انقلاب دوم یاد می کند و این بهانه ای می شود تا به سراغ سید محمد هاشم پوریزدان پرست استاد اقتصاد دانشگاه شیراز، یکی از همان دانشجویان انقلابی پیرو خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشته برویم و با او وارد گفتگو بشویم.
قبل از آنکه به سراغ این استاد انقلابی بروم جستجویی در سایت ها می کنم، سری هم به سایت او می زنم تعداد مصاحبه هایی که از او در مورد تسخیر لانه جاسوسی شده زیاد است. نگاهی کلی هم به کتاب "روز خدا" که نوشته خود پوریزدان پرست است و در آن خاطرات روز شمار تسخیر را به تحریر در آورده است، میاندازم آخر سر با این جستجوها به بیشتر سئوالاتی که در مورد تسخیر لانه جاسوسی داشتم می رسم.
انگار به خیلی از سئوالات در رابطه با این موضوع قبلا پاسخ داده شده به این نتیجه می رسم که باید بحث را به سمت دانشجویان امروزی و پیام مهم تسخیر لانه جاسوسی که همان استکبار ستیزی است ببرم و اینکه امروز لانه های جاسوسی نامرئی کجایند و دانشجویان چه رسالتی را برای تسخیر آن به عهده دارند؟
قرارمان دانشکده اقتصاد دانشکده شیراز است درست روی تپه کنار خوابگاه مفتح. او جلسه دارد و ۱۰ دقیقه ای منتظر می مانم تا جلسه اش تمام شود بعد از سلام و احوال پرسی خودم را معرفی می کنم و وارد اتاقش می شوم پرچم رومیزی خبرگزاری را روی میز جلو اش می گذارم اتاقش ساده و کوچک است. در گوشه سمت راست، سجاده ساده و قدیمی استاد پهن است با دو مهر یکی کوچک یکی کمی بزرگتر بدون تسبیح. جز چند قفسه کتاب چیز خاص دیگری در اتاقش نیست و یک پوستر عکس شهید مطهری که بدون قاب به ساعت روی دیوار نصب شده است. بسم الله می گوییم و با دانشجوی خط امامی دیروز و استاد انقلابی امروز وارد مصاحبه می شوم.
متن زیر حاصل یک ساعت و نیم گفتگو با سید محمد هاشم پوریزدان پرست است که با نگاهی به اتفاقات گذشته تاریخ به علل گرایش انسان به استکبار و منحرف شدن از مسیر حق و همچنین نقش مهم دانشجویان در جامعه امروز می پردازد.
«خبرگزاری دانشجو»؛ آقای دکتر، نقش دانشجویان در استکبار ستیزی را چگونه ترسیم می کنید؟
قشر دانشجو در هر کشوری نسل فعال،آگاه و به دنبال ارزش های متعالی است در حال حاضر نسل دانشجوی ایران تعدادش بسیار گسترده و حدود چهار و نیم میلیون نفر یعنی ۲۰ برابر دوران ما است که نقش بسیار موثری را ایفا می کنند.
از ۱۰- ۱۵ سال قبل دوران جدیدی آغاز شد آمریکا بر اساس تئوری پردازی های استراتژیست هایشان بعد از فروپاشی شوروی کمونیست جهان اسلام را به عنوان دشمن خودش مطرح کرد و عملا با تمام امکانات و گروه های واسطه و نفوذیش وارد جهان اسلام شد و به صورت بسیار خشن به سرکوب مسلمانان بیدار پرداخت تا منافع خودش را حفظ کند؛ زیرا خارج شدن کشورهای اسلامی از چهارچوب نفوذ آمریکا و متحدانش مرگ حتمی آنها را در زمینه اقتصاد و سیاست و فرهنگ به دنبال دارد.
آنان به همین دلیل یک جنگ همه جانبه و به قول داروین تنازع بقا به راه انداختند. در این جنگ یا ما میمانیم با فرهنگ متعالی اسلامی و انسانی و یا آنها میمانند با یک فرهنگ منحط مادی ضد انسانی.
و آنان که به دنبال سازش با این ابرقدرت هستند که با ۸۰ جنگ ظالمانه پس از جنگ جهانی دوم میلیونها انسان را به خاک و خون کشانده و ماهیتی غیر از تجاوز و خشونت و قتل عام و غارت ندارد و تنها منفجر کننده بمب اتم آنهم در دو شهر مسکونی است، و صاحب حق وتو در شورای امنیّت است، آب در هاون میکوبند.
حال در این میان دانشجویان میتوانند نقش بسیار موثری را به عهده بگیرند و به همین دلیل دانشجویان تحت شدیدترین تهاجمات فرهنگی و فکری قرار گرفته اند که از اجرای این نقش باز بمانند جذب آنها به کشورهای غربی، گسترش افکار انحرافی در میان آنان و بدبین نمودن آنان به انقلاب و سرانجام آن ، به فساد و اعتیاد کشاندن آنان تا در نهایت آنان را از انقلاب و مقاومت در برابر جهانخواران و سلطه گران بین المللی و استقلال خواهی ناامید کنند.
دکتر کمی سکوت می کند و همین طور که در فکر است و نگاهش به میز دوخته شده با لبخند معناداری ادامه می دهد؛ در روزنامه ها و سایت ها حتی در کلاس های درس راحت دارند از آمریکا طرفداری می کنند و از کسی هم پنهان نیست و به قول رهبری دارند چهره آمریکا را بزک می کنند یا به قولی مشاطه گری می کنند.
پوریزدان پرست رو به من می کند و می گوید: می دانی مشاطه گری یعنی چه؟ و من در ذهن خودم می گویم لابد مشاطه گری چیزی شبیه بزک کردن است؛ اما چون مطمئن نیستم پاسخ می دهم نه نمی دانم! و وی ادامه می دهد: در قدیم مشاطه گری یک شغل بوده که در فقه هم یکی از شغل های حرام است و به این صورت بوده که با توجه به نبود شناسنامه و سندی که تاریخ تولد را نشان بدهد یک پیرزن و یا یک دختر مسن را با آرایش شبیه یک زن جوان می کردند و بر سر مرد جوانی کلاه می گذاشتند و او را به ازدواج آن مرد در می آوردند.
آمریکا یک نظام جنایتکار است، این همه ظلم کرده و این همه مردم مظلوم جهان را به خاک و خون کشیده، حالا مشاطه گری کردن و بزک کردن چهره آمریکا توسط ایادی پنهان و آشکار و یا افراد بی اطلاع و بی سواد و بعضا جریانات انحرافی در نظام جمهوری اسلامی و لیبرال های کلاسیک ایرانی و نئولیرال های تازه به دوران رسیده که در زیر پوشش دین و روشنفکر دینی مردم را نسبت به او خوشبین می نمایند و زشتیهای ذاتی آن را م یپوشانند خیانتی آشکار به انقلاب و مردم مقاوم و فداکار ایران است.
«خبرگزاری دانشجو»: در این میان وظیفه قشر دانشجو چیست؟
وی می گوید: ابتدا خودشان را از نظر اخلاقی و سلامت جسمی از توطئه های دشمن حفظ کنند و مراقب باشند به سمت اعتیاد و فساد اخلاق و انحرافات فکری دشمن ساخته کشیده نشوند؛ دانشگاه و دانشجویی که فاسد شد دیگر از آن حسن باقری، احمدی روشن و رضایی نژاد بیرون نمی آید.
و در مرحله دوم در مسیر علم و آگاهی و بصیرت افزایی تمام تلاش خودشان را به کار ببرند؛ بعضیها در روز قدس سال ۸۸ و ۱۳ آبان و ۱۶ آذر آن سال علیه نظام و اسلام شعار می دادند، همین موضوع «توهم توطئه» را چه کسانی و چه جریانی طرح کردند؟ چه کسانی می گفتند «توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد؟ »این ها شعار یک مسلمان است؟ چه کسی می گفت مرگ بر «اصل ولایت فقیه»؟
چه کسانی در فتنه ۸۸ شب ۲۴ خرداد کتابخانه هیئت محبین دانشگاه شیراز را آتش زدند؟ این کتابخانه که کتاب هایش اسلامی بود و به انتخابات ارتباطی نداشت! اینها توسط دانشجویان بیبصیرت و بازیچه دست دشمنان، انجام شد.
امیدواریم دیگر دشمنان نتوانند از جوانان ایرانی بخصوص دانشجویان ایرانی برای اهداف شوم و ضد انقلابی و ضد اسلامی و ضد میهنی، سوء استفاده کنند.
پوریزدان پرست انگار که خاطراتی برایش مرور شده باشد همچنان با تاسفی ادامه می دهد: سال ۸۸ چه کسانی بچه های بسیج دانشگاه شیراز را کتک زدند و به اموال و امکانات آنها خسارت زدند؟ آیا کسی غیر از به ظاهر اصلاح طلب ها و جنبش سبزی ها بودند؟ آنها حتی از اینکه بگویند انگلیس پشتشان است ابایی نداشتند.
مثلاً انگلیسی های خبیث که خود ماجرای ندا آقا سلطان را به عنوان یک پروژه براندازی برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی راه انداخته بودند غیر از تبلیغات گسترده در سراسر جهان برای او بورسیه هم گذاشتند در دانشگاه آکسفورد! و اینها نیز هنوز از او و به اصطلاح نامزدش ماکان که بعد هم به اسرائیل فرار کرد و با نخست وزیر اسرائیل هم ملاقات کرد حمایت کردند و هیچ وقت هم از این موضوع ابراز تنفر ننمودند و او را شهید جنبش سبز لقب دادند!
در حالی که او یک زن مطلقه بود و نامزد برای زن مطلقه بی معنا است!
تفکرات انحرافی یک وسوسه است. «وسواس خناس» که در قرآن هم آمده، چیزهایی است که انسان را از حق دور می کند و یکی از موارد آن همین مکاتب انحرافی است که با استدلالات بی پایه و ضعیف بر ذهن انسان حاکم می شود و برای گمراهی او و دور کردن او از حق و حقیقت به کار گرفته می شود.
دشمن چگونه در دانشگاه های ما نفوذ می کند؟ از طریق همین مکاتب انحرافی، مثل لیبرالیسم و کمونیسم و سایر مکاتب. اول انقلاب چگونه یک عده منافق و پیکاری شدند و رو به روی نظام و انقلاب صف بستند و به زشت ترین جنایات در حق رهبران انقلاب و مردم مسلمان و انقلابی دست زدند؟
و چگونه عده ای هم اکنون در دانشگاه ها چون جرات نمی کنند علنی بگویند زیر پوشش دین و با حفظ حداقل ظاهری از دین تفکرات لیبرالیستی خود را رواج می دهند.
پوریزدان پرست بلند می شود و از لابه لای چند کتاب نشریه ای را نشانم می دهد که در بالای آن نوشته «بزرگ ترین شعار آزادی خواهی و نهضت عاشورا نفی ذلت است چون که انسان آزاد هرگز زیر بار ذلت نمی رود» و با تاکید می گوید: انسان آزاد یعنی چه ؟ من از شما می پرسم آیا امام حسین علیه السلام انسانی آزاد بود یا بنده خدا بود؟ و این یعنی لیبرالیسم!
عده ای منحرف که هیچ اعتقادی به خدا و دین ندارند سردمدار این نوع نفاق هستند و چون در میان جوانان این کشور که اعتقادات دینی قوی دارند و به اهل بیت و امام حسین(ع) و مولا علی (ع) اعتقاد خالصانه دارند جایگاهی برای خود نمی بینند، ماسک دین هم بر صورت میزنند تا آنان را فریب بدهند.
از دکتر می خواهم علت این رفتارها را بگوید و در پاسخ می گوید: «گندم ری». همان طور که انگیزه عمر سعد در کربلا حکومت ری بود اینان نیز با این تفکرات و رفتارها به دنبال اهداف سخیف و کوچکی هستند. به آنها وعده هایی داده اند و دنبال حکومت ری خیالی شان هستند که به آن هم نمی رسند.
خداوند در قرآن می فرماید فلان گروه که در فلان جنگ فرار کردند تقوا نداشتند و علت فرارشان گناهانی بود که در زندگی خود انجام داده بودند.( بخاطر بعض ما اکتسبوا).
کسی که در جبهه حق علیه باطل می جنگد تقوا دارد و با هدفش که حق است و پاکی و نورانیت حق یکی می شود و این یکی شدن با روح، بسیار مهم است و به قول شهید مطهری انسان تا روحش کثیف نشده باشد عقاید ماتریالیستی را نمی تواند بپذیرد و تا روحش پاک و نورانی نباشد نمیتواند حق را بپذیرد.
دشمن تلاش می کند جوان ها را از نظر اخلاقی کثیف کند و اگر جوانی دچار انحراف شد با هم جنسان خودش همنشین می شود کبوتر با کبوتر باز با باز، کند هم جنس با هم جنس پرواز.
یزید در مجلسی که به راه انداخته بود به حضرت زینب (س) زخم زبان زد و گفت الحمدلله خدا مردانتان را کشت حضرت زینب (س) آیه « ثم کان عاقبة الذین اساء السؤی ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون؛ سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء کردند.» را خواند و آبروی یزید را در تاریخ برد.
و نشان داد که یزید این جنایات را به خاطر زشتکاری های گذشته خود انجام داده است و عاقبت همه زشتکاران انکار آیات الهی و استهزای آن است.
چرا شمر امام حسین علیه السلام را کشت؟ چون امام زمانش را نشناخته بود! و البته در این ناتوانی در درک و شناخت امام زمان و عدم شناخت او گناهان و زشتکاریها و دنیا دوستی و دنیا طلبی و نان حرام هم دخیل اند.
بعضی ساده لوح اند مثل همین نوجوان ها و جوان های داعشی که فریب خورده اند. البته آنها هم گناهی مرتکب شده اند که چشم بصیرتشان بسته شده و گرنه آدم سالم بازی نمی خورد که راحت شهید دستغیب را تکه تکه کند. آن دختر (قاتل شهید دستغیب) تاریکی هایی درونش بوده که آثار گناه او را به چنین کاری واداشته است.
تا زمانی که روح با حق هماهنگ نشود این طرف و آن طرف می رود. گاهی بعضی افراد بدی دیگران را بهانه انجام خطاهای خودشان می کند.
در جنگ احزاب پیامبر از شدت گرسنگی بر شکم خود سنگ می بندند و یک خرما بین چهار نفر تقسیم می شود حال چطور طلحه و زبیر پس از چند دهه یکدفعه این قدر ثروتمند شدند. دنیا آدم ها را فریب می دهد و آدمی که دنبال جمع کردن مال و ثروت نامشروع باشد نمی تواند در راه حق و دفاع از مظلوم بجنگد.
چند میلیون جوان سن ازدواجشان بالا رفته و نمی توانند ازدواج کنند و خانواده تشکیل بدهند؟ چرا بعضی این قدر پول دارند؟ این مال را از کجا آورده اند؟ صاحب اصلی این اموال کیست؟ از کسی که رانت خواری کند چه انتظاری دارید؟
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: من کاخی را ندیدم مگر آنکه کوخی در کنار آن بود. وقتی کاخی ساخته شد یک عده کوخ نشین می شوند بعد رسانه پیدا میکنند، پول هایشان در دانشگاه هم می آید، در انتخابات می خواهند قدرت و ثروت را در دست بگیرند و به این ترتیب آدم ها را بازی می دهند.