به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام علیرضا پناهیان در درسنامه تاریخ تحلیلی اسلام طی سخنانی گفت: من امشب این راز را براساس آیات و روایات برای شما بیان خواهم کرد. واقعاً این یک راز هست. این مطلب را به هرکسی به عنوان راز بگویید، هیچکس به شما نخواهد گفت: «اینکه خیلی روشن بود، چرا میگویید راز؟»
مشروح این سخنرانی را در ادامه میخوانیم:
واقعاً اگر اینطور بشود که توده مردم به منافقین اعتماد کنند، رازش چیست؟ چرا به منافقین اعتماد میکنند؟! خب به مؤمنین اعتماد کنند! یک راز دارد. بگذارید این آیه قرآن را برایتان بخوانم. ریشه نفاق، سوءظن به خداست. مثلا اینکه احتمال نمیدهد خدا کمک کند.آیه 6 سوره مبارکه «فتح» یُعَذِّبَ الْمُنافِقینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِکینَ وَ الْمُشْرِکاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ - اینها گمان سوء دارند - عَلَیْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیراً دیگر هرچقدر خدا میتوانست به اینها گفت. همه بدبختیهای عالم سرشان میریزد بخاطر اینکه اینها به خدا بد دلند.
در قرآن کریم یکی از سختترین موضوعات برای ایمان آوردن چیست؟ خدا؟ نه. قیامت؟ نه. بلکه ایمان به وعدههای خدا، ایمان به نصرت الهی است. آنوقت اگر ایمان به نصرت الهی نداشته باشی، میشود یکی از مصادیق سوءظن به خدا، میشود نفاق. حالا چه اتفاقی میافتد که مردم به منافقین حق میدهند و به آنها اعتماد میکنند؟ چون منافقین میگویند: «نمیشود این طوری در هوا» بابا روی هوا نیست، خدا وعده نصرت داده. میگوید: «من نمیتوانم اعتماد کنم.» مردم بیایمان به نصرت خدا به این منافقین اعتماد میکنند، میگویند «بابا بد نمیگوید بدبخت، راست میگوید، معقول نیست.» راز اعتماد تودههای مردم به منافقین، این است که منافقین سوءظن به خدا را واقعبینانه تلقی میکنند و مردم آنان را واقعبین تلقی میکنند و به آنها اعتماد میکنند.
در همان اول قرآن هست که منافقین پیامبر(ص) را مسخره میکردند. محور تمسخر پیامبر(ص) و یارانش چیست؟ آیا چون پیامبر(ص) میفرماید نماز بخوانید، یا خدا یکی است، مسخره میکنند؟ آیا پیامبر(ص) میفرماید اخلاق خوب داشته باشید، مسخره میکنند؟ آیا حضرت میفرماید عدل و انصاف و حق را رعایت کنید، پیامبر(ص) را مسخره میکنند؟ نه، اینها که جای مسخره ندارد. مگر منافقین آدمهای مسخرهایی بودند؟ اتفاقاً منافقین خیلی ظاهرشان عاقلمآب نشان میدادند.
محور اصلی تمسخر حضرت رسول(ص) و یارانش چه بوده؟ آنجایی که از «نصرت خدا» حرف میزد، آنها مسخره میکردند. در جنگ احد وقتی لشکر از هم پاشید، پیامبر(ص) میفرماید: بجنگید، خدا به ما وعده پیروزی بر همه را داده است؟ مسخره میکردند، میگفتند ما داغون شدیم، میگوید ما بر همه پیروز میشویم، بعد به پیغمبر توهین میکردند. الظانین بالله ظن السوء. در جنگ احزاب همه دارند با بیل و کلنگ خندق میکنند، بعد کلنگ پیامبر(ص) به سنگی میخورد و جرقهایی میزند، میفرماید روم و ایران فتح میشود. مسخره میکردند، میگفتند: «ما ماندهایم در زنده ماندن خودمان، داریم دور خودمان چاله میکنیم که کسی به ما حمله نکند، ایشان میگوید ما روم را فتح میکنیم! چه حرفها!»؛ «الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ».
زیاد تفحص نکنید که در طول انقلاب چه کسانی وعدههای نصرت الهی را که حضرت امام(ره) میداد، باور نمیکردند، چون آنها در نظر شما منافق میشوند. الظانین بالله ظن السوء، آنوقت بحث ما سیاسی میشود. بگذارید بحث تاریخی و معنویمان را بکنیم. مثلا حضرت امام فرموده بودند: ناو آمریکایی آمد در خلیج فارس بزنیدش، روی چه حسابی میفرمود بزنید؟ روی حساب انبار موشک؟! نه، روی حساب نصرت الهی! برخی کسانی که در جلسه بودند، گفتند: نمیزنیم. در واقع گمان بد داشتند به خدا ؛«الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ». امام فرمود: بزنید، نترسید. یعنی خدا کمک می کند. اما آنها قبول نکردند. من نمیخواهم نعوذ بالله آنها را منافق بدانم ولی معمولا منافقان میگویند: «مگر خدا چقدر میتواند کمک کند؟!» الظانین بالله ظن السوء. بعد بعضیها این حرف را شعار انتخاباتی میکنند که «مگر خدا چقدر میتواند کمک کند؟!» البته نه به این صراحت. بعد مردم هم ممکن است اعتماد کنند؛ در زمانی که سوءظن به خدا رایج باشد.