گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ سال 94 یک سال معمولی برای عرصه فرهنگ و هنر نبود؛ سالی پر از چالش های گوناگون که اتفاقات آن تقریبا همه افراد جامعه را با هر طرز فکری درگیر خود کرد؛ یکی از معدود سال هایی که اتفاقات مهم آن فقط به درگذشت چند شخصیت مهم خلاصه نمی شود.
اصلا امسال از همان شروع انگار قرار بود خاص باشد؛ در نوروز 94 مهران مدیری بالاخره پس از حرف و حدیث های فراوان با مجموعه تلویزیونی «در حاشیه» به جعبه جادویی آمد و توجه همه را بعد از مدت ها حضور کمرنگ در تلویزیون، به خود جلب کرد. این سریال که در ابتدا مخالفت های گسترده ای را از سوی برخی پزشکان بر انگیخت، در نهایت توانست با قاطعیت صدا و سیما از تلویزیون پخش شود.
بعد از سریال مهران مدیری، الحق تاثیر رامبد جوان و رفیق عروسکی دوست داشتنی اش را نمی توان در عرصه فرهنگی کشور نادیده گرفت. هر چند فصل اول خندوانه از سال 93 توجه مردم را به خود جلب کرده بود اما می توان به جرات گفت که آغاز فصل دوم خندوانه در فروردین 94 با دعوت از شخصیت های جذاب و دوست داشتنی توانست جای بیشتری را بین مردم باز کنداین برنامه با آیتم های جدید و مسابقه های استندآپ کمدی جذاب خود توانست خاطبان زیادی را پای تلویزیون میخکوب کند و پای آنهایی را که به پخش تلویزیونی نرسیده بودند به سایت آپارات بگشاید!
شهریور 94 سینمای ایران شاهد یکی از بزرگترین اتفاقات خود بود؛ فیلم محمد رسول الله(ص) مجید مجیدی که از سال 86 کار ساخت آن کلید خورده بود، در شهریور 94 برای اولین بار به اکران عمومی در آمد. اکران این فیلم در داخل با واکنش های متفاوتی روبه رو شد و در خارج نیز مفتی های عربستان سعودی و علمای دانشگاه الازهر که حتی فیلم را برای یک بار هم ندیده بودند، نسبت به آن مخالفت هایی را نشان دادند. این فیلم تقریبا سه ساعتی توانست در طول 12 هفته بیش از 14 میلیارد تومان فروش کند و رکورد پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص دهد.
یکی از اتفاقات دیگر سال 94 که در ابتدا تصور مهم بودن آن نمی رفت، خبر ممنوع التصویری علی ضیا بود. این اتفاق که پس از شادی توهین آمیز علی ضیا نسبت به پرویز مظلومی در پی شهرآورد هشتاد و یکم تهران رقم خورد، در نهایت با وساطت مادر علی ضیا و دلجویی خود طی دیداری با پرویز مظلومی با خوبی و خوشی تمام شد و این مجری توانست در اول دی ماه طی برنامه ای تبویزیونی ویژه شب یلدا دوباره به کار خود بازگردد.
بعد از علی ضیا حالا نوبت عمو فیتیله ای ها بود تا درب «هتل فیتیله ای» شان قفل شود و برای مدتی تصویرشان در تلویزیون ممنوع شود! محمد مسلمی، حمید گلی و علی فروتن در برنامه تلویزیونی خود که مثل همیشه در جال پخش بود، از قضا به تعریف داستان طنزی می پردازند که ناخواسته هموطنان ترک را نشانه می رود و رگه هایی از تمسخر این قوم شریف را در خود دارد. البته ترک های غیور هم با تجمعات پی در پی مراتب اعتراض خود را نسبت به این مسئله اعلام کردند و در نهایت با صلاحدید صدا و سیما این سه نفر برای مدتی از تلویزیون رفتند تا در اواخر امسال دوباره به فعالیت خود بازگردند.
زمستان امسال اما شخصیتی از بین ما پر کشید که با رفتنش هم فضای رسانه را غمگین کرد و هم فضای محیط زیست را؛ محمدعلی اینانلو قدیمی ترین گزارشگر والیبال ایران و فعال رسانه ای محیط زیست که ماه ها در اثر یک ضایعه مغزی تحت درمان قرار داشت، در دی ماه 94 بر اثر ایست قلبی دارفانی را وداع گفت تا برای همیشه مردم در حسرت گزارش های دیدنی و صدای خاص و جذابش باقی بمانند.
سالار عقیلی هم جزو شخصیت های عجیب سال بود که بعد از سال ها فعالیت در تلویزیون به یکباره سر از شبکه ماهواره ای «من و تو» در آورد! وی که برای اجرای یک کنسرت به لندن سفر کرده بود، در استودیوی شبکه من و تو حاضر شد و با مجریان آن به گفت و گو پرداخت. تا اینجای کار را البته می شد یک جورهایی هضم کرد؛ اما عجیب تر از همه عکس های یادگاری بود که این هنرمند محبوب در پشت صحنه با مجریان این شبکه ماهواره ای انداخت! این اتفاق که با جشنواره موسیقی فجر مصادف شده بود گمانه زنی ها برای ممنوعیت حضور وی در این جشنواره را بالا برد و حرف و حدیث های زیادی را درباره آینده کاری وی به دنبال داشت. اما در نهایت سالار عقیلی مصلحت را بر آن دید تا با یک عذرخواهی ساده نظر مسئولین وزارت ارشاد را جلب کند و دوباره فعالیت های هنری خود را همانند قبل ادامه دهد.
از هرچه بگذریم سخن جشنواره فیلم فجر (بخوانید جشنواره مد و لباس فجر!) خوشتر است؛ فجر 94 یکی از ترین جشنواره های فجر تاریخ انقلاب بود که با درخشش کارگردانان و بازیگران مطرح زیادی همراه بود. این جشنواره اما با همه خوبی ها و محاسن خود رنگ چندانی از انقلاب و ارزش های انقلاب نداشت؛ اصلی ترین رنگ جشنواره همان رنگ قرمز فرشش بود که آن هم عاریتی از نمونه های مشابه فرنگی خود بود. جشنواره ای که با نام انقلاب برگزار شده بود، به مکانی برای تفاخر و تظاهر «شو فشن» ها تبدیل شده بود تا با پول بیت المال بر صاحبان اصلی بیت المال که همان مردمند، فخر بفروشند. این معضل اجتماعی تا آنجا غلیظ بود که حتی کارگردانان مطرحی مانند ابراهیم حاتمی کیا را هم به حاشیه برد. ابراهیم سینمای ایران برخلاف خیلی ها فرش قرمز را نپرستید و با شکستن بت سیمرغ های بلورین دروغین، تبر را به دوش بادیگارد انداخت تا باز هم مثل همیشه کسانی را که اندکی درد انقلاب و آرمان های انقلاب دارند، ناامید و تنها نگذارد. ابوالقاسم طالبی هم که همانند حاتمی کیا نتوانست با فضای نه چندان مطلوب جشنواره و داوری های معماگونه هیئت داوران فجر 94 ارتباط برقرار کند، فیلم یتیم خانه خود را از جشنواره بیرون کشید تا خارج از جشنواره و فقط یک بار، آن هم برای اصحاب رسانه و منتقدان به نمایش درآید و از این طریق اعتراض خود را به روند نامناسب جشنواره نشان داد.
اسفند 94 با یک اتفاق غیر منتظره کام همه دردمندان سینمای ارزشی و سینمای دینی تلخ شد؛ مرد سلحشور سینمای ایران بعد از مدت ها تحمل درد و رنج و بیماری ریوی، سینمای ایران را ترک کرد تا به همگان بفهماند که دیگر کسی جز او نمی توانست از پس پروژه «حضرت موسی» برآید؛ خالق آثار ماندگاری چون «مردان آنجلس» و «ایوب» و «یوسف پیامبر» حالا نه زیر خروارها خاک، که در دل های تک تک مردم آرمیده است؛ مردی از میان ما رفت که هنر را برای هنر نمی خواست و در تمام لحظات بودنش سعی کرد این حقیقت را به همه بفهماند که هنر یک جامعه به میزانی با ارزش است که به حرف و درد و عقاید مردمش نزدیک باشد. امید که این راه بی راهرو نماند.