گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ جلوی پردیس کوروش غلغله است. ترافیک شدید رفت و آمد ماشینها را مشکل کرده. کسی نمیداند ماجرا چیست. تقویمها هم بیاطلاعند. روز سهشنبه 18 خرداد اتفاق خاصی نیفتاده. نه تیم ملی فوتبال از آرژانتین باخته، نه پاشایی دیگری فوت کرده. نوجوانها؛ دختر و پسر، پردیس کوروش را قرق کردهاند. پسرها لباسهای گشادی پوشیدهاند که آنها را به خوانندههای زیرزمینی شبیه کرده. تیشرتهایی با رنگهای مختلف و کفشهای کتانی گندهیِ سفید. دخترها پوششی مردانه دارند و بین پسرها هستند. پشت لباس یکی از دخترها با فونت بزرگ نوشته شده: «Not Normal». گوشیهای موبایل مدام عکس میگیرد. فضای مجازی پر شده از عکسها و فیلمهای نوجوانهای پرشور. جوانترها آنها را مسخره میکنند و به ریششان میخندند. سرد و گرم چشیدهها به فکر فرو رفتهاند. فردا روزنامهها تیتر میزنند: عصر دهه هشتادیها! اما داستان از چه قرار است؟
تعدادی نوجوان دانشآموز از طریق شبکههای مجازی و اجتماعی جلوی پردیس کوروش با هم قرار میگذارند. گفته میشود بهانه این جمع شدن پایان امتحانات است و کسی فکرش را نمیکرده که جمعیت خاصی حاضر شود. تصاویر اما خبر از حضور جمعیتی چند صد نفره میدهد. توی فیلمها تصاویری از درگیری و زد و خورد و فرار جمعیت دیده میشود. هنوز علت دعواها مشخص نشده و روایتهای شاهدان عینی نشان میدهد این گردهمایی برای شادی و تخلیه انرژی بوده و کسی فکرش را هم نمیکرده که چنین جمعیتی تشکیل شود و کار به دعوا و حضور پلیس و متفرق کردن بچهها بکشد. با اینکه کسی دستگیر نشده و خسارت مالی یا جانی به دنبال نداشته اما خیلیها را نگران کرده و سوالات زیادی ذهنها را به خود مشغول کرده؛ اینها کی بودند؟ چرا تا الان حواسمان به آنها نبوده؟ خطری هم دارند؟
نسل موبایلی!
حالا همه از آنها حرف میزنند؛ از دهه هشتادیها. نسلی که بین خبرهای جورواجور و دوران پس از برجام و صعود تیم والیبال به المپیک و کشت و کشتار داعش و غیره کمتر کسی به آنها توجه کرده. حالا جامعهشناسها دنبال تحلیل و نسخه پیچیدن هستند. این میان اما یک چیز روشن است. نسل تازهای برخاسته که محصول شبکههای اجتماعی موبایلی است. آنها قرارهایشان را به مدد همین شبکهها هماهنگ کردند و اخبار گردهماییشان را در لحظه و به سرعت به گوش همه رساندند. دهه هشتاد، دهه گوشیهای اندرویدی و گروهها و کانالهاست. حالا که به کمک تکنولوژی زمان و مکان در هم فشرده شده، نمیتوان چیزی را پنهان یا سرکوب کرد. احتمالاً نوجوانی در روستایی دورافتاده از پایتخت هم عکسهای این تجمع کم سن و سال را دیده و لابد برای همنسلانش همدلی و دلتنگی کرده. اما دهه هشتادیها دقیقاً چه میخواهند؟
تلاش برای دیده شدن؛ این احتمالاً دقیقترین توضیح برای فلسفه این گردهمایی نوجوانانه است. همزمانی این گردهمایی با خودکشیهای پی در پی دانشآموزان خالی از معنی نیست. آنها میکوشند هر جور شده خودشان را نشان دهند. صورت فردی این خودنماییها به خودکشی میانجامد و وجه جمعیاش به قراری گروهی برای شادیهای جمعی. دهه هشتادیها محصول دورهای هستند که در آن سرعت تغییرات اجتماعی و تکنولوژیک بالا بوده. آنها بزرگ شده شهرها هستند. میگویند شهر جایی است که آدم حریم شخصی داشته باشد. حریم شخصی یعنی فردیت و تنهایی. آنها نتیجه طبیعی بزرگ شدن در مهدکودکها و خانوادههای کم جمعیت هستند؛ بزرگ شده در خانههای آپارتمانی و همراه با تنهایی. تنهایی مضاعفی که تنها همدمش گوشیهای موبایل و نرمافزارها و روباتها هستند. دهه هشتادیها نتیجه طبیعی و ناخواستهیِ مدرنیته در ایران هستند. مدرنیتهای اجباری که صورت ظاهریاش در رشد و توسعه تکنولوژی محقق شده. مدرنیتهای که با سرعت پایین اینترنت و فیلتر کردن بعضی سایتها و شبکهها نمیشد با آن مقابله کرد. حالا دهه هشتادیها بر فراز شلوغیها و بیخبریها عرض اندام کردهاند. نوعی نمایش کوتاه که درسهای زیادی میتوان از آن گرفت.
اولتیماتوم نسل فراموششده
اینکه میانگین سنی تجمعکنندگان جلوی پردیس کوروش حدود 15 سال است به خودی خود نگران کننده نیست. اتفاقاً ابراز وجود آنها در این سن پایین امید به پیدا کردن راه چاره را بیشتر میکند. باید تا دیر نشده فکری کرد. آنها به موقع اعلام خطر کردهاند. آیا این یک تجمع ساده نوجوانانه است که باید به سادگی از کنار آن گذشت؟ یا اتمام حجت و اولتیاماتوم نسل فراموش شده است؟ نسلی که اخبار خودکشیاش دارد زیاد میشود؟ روزی یوسف اباذری، جامعهشناس، در نقد تجمع طرفداران پاشایی در تشییع جنازه او گفته بود: موسیقی این آقا در برابر آرمانهای اولیه انقلاب چه جایگاهی دارد؟ هیچی. ابتذال و سقوط است!
حالا دهه هشتادیها برخاستهاند. نسلی که خواسته یا ناخواسته با تجمع چند صد نفری خود جلوی پردیس کوروش سوالهای بیجوابی را به وجود آورده. آنها چه ارزشهایی را دنبال میکنند؟ آنها چقدر شبیه پدرانشان هستند؟ چه بر سر این نسل میآید؟
مدارس نمونه- مدارس غیر انتفاعی- مدارس تیز هوشان !!!!
این کودکان چقدر باید استرس بکشن و تست بزنن و درس بخونن که بعد از بیست سال آموزش ده درصد زحمتشان بدرد نخورد!!!!
شما را به خدا به این کودکان رحم کنید!!!!
پدر مادر ما تقریباً 20ساله بودن که ما فرزند دوم اونا بودیم من الان دو تا بچه دارم که از یکی شون 30 سال و از دیگری 40 سال بزرگترم!
چه کسی فرزند گمتر رو باب کرد؟؟
چه کسی توقعات جامعه رو با این سریالهای تجملی و هنر پیشه های آنچنانی بالا برد و زندگی اشرافی رو آرزوی دختر پسرا نمود؟؟؟
دولت امکانات تبیلغاتی و سرمایه کلان دارد و می تواند فرهنگ رو عوض کند همونطور که فرهنگ تک فرزندی رو باب کرد و الان فرهنگ افزایش فرزند رو در پیش داره!
بخدا بیشتر از همه دولت مقصره!!!
نادیده گرفتنشان و چشم پوشی از خواسته های انها، باعث می شود فرزندان این دهه تبدیل به بمب ساعتی ای شوند که جامعه را هم نابود کند.
در این سطحش جای نگرانی نیست چون هر تجمعی نیاز به مجوز دارد و قطعا چنین کاری بار دیگر با واکنش تند قانونی مواجه می شود اما یک سری ظرفیت های شبکه های اجتماعی را رو کرد که باید مسولین مراقب باشند.
البته کاملا هم درسته وقتی عده ای سیاستمدار بی عرضه که فقط براشون جیب خودشون و خانوادشون مهمه و نه به فرهنگ و نه به اقتصاد مردم توجه دارن همین میشه دیگه
کاری به مسئولین نداره45