به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، بحران فیش های نجومی سوال های جدی را متوجه بنیان های مشروعیت دولت یازدهم نمود. دولتی که کابینه اش بیش از هر چیزی بوی افراد شاخص حزب کارگزاران را می دهد و در بین اصحاب رسانه به کابینه سهمیه بندی شده معروف است. حالا اما و با خودکشی دیروز عصر( جمعه) معاون مالی حزب کارگزاران ماجرای فیش های نجومی در میان مکالمات روزمره مردم بیش از گذشته مطرح شده و سوال از چرایی این ماجرا بسیاری از اذهان را به خود مشغول نموده است.
صاحبان سرمایه های کلان و نجومی در حزب کارگزاران در حالی روزگار سپری می کنند که بسیاری از زیر دستانشان مانند معاون مالی این حزب حقوقی یک میلیون تومانی دریافت می نموده و برای تامین شهریه دانشگاه فرزندش با بحران مالی رو به رو بوده است. چرا این حضرات غم طبقات ضعیف را در سر نمی پرورانند؟ بیایید با هم به سالها پیش برگردیم، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی پیر و مراد این حزب در نماز جمعه هیجدهم آبان ماه سال ۶۸، سخنرانی معروفی دارند که در تاریخ معاصر ایران به تئوریزه نمودن مانور تجمل و اشرافی گری شهرت یافته،ایشان در آن سخنرانی اظهار می دارد: "اظهار فقر و بیچارگی کافی است. این رفتارهای درویش مسلکانه وجهه جمهوری اسلامی را نزد جهانیان تخریب کرده است. زمان آن رسیده که مسئولین ما به مانور تجمل روی آورند. از امروز به خاطر اسلام و انقلاب مسئولین وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند. هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان به سامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان ملتی مفلوک جلوه نکنیم لازم است تا جلوه هایی از تجمل در چهره کشور و مسئولین حاکمیتی رویت شود."
حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی اما آیا تفاوت مرتب بودن و با وقار بودن را با تجمل و اشرافی گری نمی دانند؟ حاشا و کلا، حتما از این تفاوت باخبرند. اما شاید این را نمی دانند که سیر را غم گرسنه، و سواره را غم پیاده نیست. تئوری رسمی اما پنهان حزب کارگزارن در اداره جامعه که به نوعی لیبرالیسم التقاطی ختم می شود نسبت به خیلی مولفه های اساسی به اعتقاد است از جمله مفهوم عدالت اجتماعی!در این نگاه عدالت امری ثانوی تلقی می شود و دیگر مهم نیست بر زیر دستان و محرومان چه می گذرد و تا کجا قرار است زیر چرخ های توسعه و نظام توزیع مزایا له بشوند، بلکه آنچه مهم است همان مانور تجمل و اشرافیتی است که آن را به حق می دانند. حق همان اشرافی گری است و سایر حقوق را نیز تنظیم می کند و حتی اگر معاون مالی حزب خودشان چیزی نزدیک به یک ششم حقوق بالادستی ها حقوق بگیرد و نیز چندین بار برای پرداخت شهریه فرزندش در خواست مساعدت مالی داشته باشد اصلا اهمیتی نخواهد داشت. و اینجاست که عدالت به مسلخ می رود و محرومین نادیده انگاشته می شوند. مقام معظم رهبری در اینباره هشدارهای مکرری داده و در باب سیره امیر المومنین علی (ع) اینگونه یاد آور شده اند: " ایشان به مالک اشتر میفرماید: «بگرد، کسانی را پیدا کن که معمولاً چشم کسی مثل تو به آنها نمیافتد!» بعضی هستند که دُور و بَرِ مالک اشترِ نوعی، که حاکم است، دائم میپلکند، خودشان را به او نزدیک میکنند، خودشان را به او میرسانند، متمکّنیناند، زباندارانند، زرنگ هایند، مقامدارانند. نمیگویم آدمهای بد. ولو خوب. اما دست و پای این کار را دارند. عدّهای هم در جامعه هستند که دست و پای این کار را ندارند، امکانش را ندارند، رویش را ندارند، پولش را ندارند، آشنایش را ندارند. میفرماید: بگرد اینها را پیدا کن و از حالشان تفقّد کن. "
سرپرست دادسرای جنایی گفته است: " در حالی که هر یک از اعضای حزب مثل مرعشی و عطریانفر ماهیانه ٦ میلیون تومان حقوق میگرفتند این فرد تقاضای مساعدت مالی جهت شهریه دانشگاه دختر خود را داشته که اقدامی نشده؛ این فرد کپی وصیت نامه را در تمامی فایلها قرار داده که حقوق وی یک میلیون تومان بوده است."
این تضاد اساسی میان آنچه وعده می دهند و آنچه در مجموعه های نزدیک به خودشان رخ می دهد نشانگر اعتقاد قلبی اما پنهان منتسبین به این جریان سیاسی است. حالا اگر این مدل مدیریتی و تضادهای اساسی اش را کلان کنیم و آن را به سطح کشور تسری بدهیم آنگاه خیلی منطقی است که سخنگوی دولت یکی از دریافت کنندگان حقوق های نجومی را امانت دار نظام بدانند وهنوز هم برخی دریافت کنندگان این فیش ها در مناصب حساسی منصوب شوند اما زیردستانشان خودکشی کنند، زیرا ایشان خودکشی را حقی می دانند که ضعفا می توانند در مواقع لازم از آن بهره ببرند!
منبع: مطالبه گر