گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ کمال (مصفای) تبریزی سینمای حرفهای را با دستیاری ابراهیم حاتمیکیا آغاز کرد. زمانی که سینما آرام آرام برای حاتمیکیا جدی میشد. با ساخت فیلم «هویت» در سال 64؛ در بحبوحه جنگ که آدمها زودتر از همیشه بزرگ میشدند و قد میکشیدند. تبریزی اما بعد از سه فیلم ناموفق و نه چندان جدی دست به یک تجربه جسارتآمیز زد. ساخت نخستین فیلم کمدی جنگی که تا سالها به خاطر آن ستایش میشد؛ «لیلی با من است» که سهم زیادی از موفقیت خود را مدیون بازی خوب پرویز پرستویی و فیلمنامه «رضا مقصودی» بود. اِلمانهایی که برگ برنده «کمال تبریزی» در فیلم مهم دیگرش «مارمولک» هم بودند. یک کمدی حاشیهساز که سراغ قشر روحانیت رفته و بسیار بحث برانگیز شده بود. در ادامه توقیف فیلم و جمع کردن یکباره آن از سینماها نیز بر این جنجالها اضافه کرد. میگویند هر کسی که فیلمنامه کمیک «پیمان قاسمخانی» و بازیگری توانایی مثل پرستویی را در اختیار داشته باشد کار چندانی برای ساخت فیلمی مثل «مارمولک» نخواهد داشت. به نظر میرسد دلایل موفقیت این دوره از فیلمسازی تبریزی بیش از آنکه ناشی از قدرت کارگردانی او باشد به فیلمنامهها و سوژههای ملتهب و ساختارشکنی برمیگردد که در برهوت سینمای بدون سناریوی ما به او میرسید. دست تقدیر این فرصت را در اختیار او قرار داد تا در سالهای آغازین فیلمسازیش سوژهها و سناریوهایی نصیبش شود که جبران نابلدیاش باشد و پوششی بر ضعفهاش فیلمسازیش.
در اما همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد و زمان خیلی چیزها را ثابت میکند. کارنامه فیلمسازی تبریزی به مرور پر میشود از فیلمهای شکستخورده و فاقد جذابیت. دوره نشیب فیلمسازی تبریزی با «یک تکه نان» آغاز میشود. فیلمی به اصطلاح معناگرا که هیچ نسبتی با فیلمهای گذشته او نداشت و نشان میداد سینمای تبریزی از جهان معین و شکلیافتهای تغذیه نمیشود. آنچه تبریزی با عنوان «تجربهگرایی» برای خودش حُسن میدانست بیشتر به یک چندپارگی و بیمسألگی میمانست که باعث میشد مدام از این شاخه به آن شاخه بپرد.
تبریزی در سال 1387 فیلم سینمایی «پاداش» را با سرمایهگذاری سیمافیلم تولید میکند. قرار بر این میشود که پس از اکران فیلم سینمایی «پاداش»، سریال 4 قسمتی آن از تلویزیون پخش شود. اما سیمافیلم پس از بازبینی، از آن برائت میجوید و «پاداش» به دلیل عبور از خط قرمزهای اخلاقی و تعرض به برخی مقدسات دینی توقیف میشود!
بعدتر کمال تبریزی سال 89 فیلم «خیابانهای آرام» را با نگاهی طعنه آمیز به انتخابات 88 به نویسندگی کامبوزیا پرتوی و تهیهکنندگی محمود رضوی ساخت اما آش آن قدر شور بود که با درخواست رسمی تهیهکننده، اکران عمومی فیلم «خیابانهای آرام» منتفی شد! تبریزی حتی آنقدر در موضع سیاسی خود پیش رفت که «علیرام نورایی» را به خاطر بازی در فیلم «قلادههای طلا» از محل جمعآوری کمکهای مردمی به زلزلهزدگان بیرون کرد! البته سابقه کارهای سیاسی کارگردان «مارمولک» به سالها قبل برمیگردد. به ساختن فیلم تبلیغاتی هاشمی رفسنجانی در انتخابات 84 که میکوشید در آن تصویر همدلانهای و دوستداشتنی از زیست اشرافی هاشمی نشان دهد.
واقعیت این است که سینمای تبریزی در چند سال گذشته هیچ وقت مورد توجه مخاطبان و کارشناسان قرار نگرفته. فیلمهایی با قابلیتهای تکنیکی پایین که تنها در سینمای دولتی ما میتواند به کارگردان اجازه ساخت فیلمهای بعدی را هم بدهد. تبریزی در همه این سالها راه و رسم فیلمسازی در ایران را خوب یاد گرفته. اینکه چطور فیلمهای نفروش و بد بسازد اما ژست اپوزیسیون بگیرد و طلبکار باشد و پز بدهد.
او حالا دو فیلم بر پرده سینماها دارد. یکی «دونده زمین» که تولید مشترک با کشور ژاپن است و بعد از چند سال در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده. فیلمی که با انتقاد تند مسعود فراستی در برنامه هفت مواجه و بسیار حاشیهساز شد. فراستی «دونده زمین» را ضد مردم و وطن فروش خطاب کرد و آن را مصداق دیاثت فرهنگی، هنری دانست. تبریزی اما به جای پاسخ به انتقادها، مظلومنمایانه تصویربرداری فاز سوم از سریال «سرزمین کهن» را متوقف کرد. سریالی که پخش سری اول آن باعث دلخوری مناطق لرنشین کشور شد و دردسرهای فراوانی را برای صدا و سیما بوجود آورد. او که با پول بیتالمال فیلمهای مشکلسازی برای نظام و کشور درست کرده بود حالا برای صدا و سیما تعیین تکلیف میکرد!
«در فیلم دونده زمین انگار همه آنها (اهالی روستا) مسخ شدهاند، آنها همه چیز را فراموش کردهاند دچار تنبلی و کاهلی شدهاند. حتی تلویزیون را به صورت برفک میبینند. نشان میدهد که برنامههای تلویزیون هیچ فرقی با برفک ندارد. یک نفر میآید به آنها غذا میدهد یا زیر تابلوی کارگران مشغول کارند خوابیدهاند!» این تازهترین توهین و طعنه تبریزی به رسانه ملی است در گفتوگویش با ماهنامه «تجربه». به این میگویند یک معامله حسابی و بهدردبخور. پول صدا و سیما را بگیر اما کنایه بزن و مسخرهاش کن!
حالا فیلمساز گروکش که در همه این سالها با بودجههای دولتی و جیب ملت مشغول تجربهگرایی در سینما بوده! به تازگی فیلم «امکان مینا» را بر پرده سینماها برده. فیلمی ملالآور و بیقصه که فروش ناچیزی داشته و شکست دیگری در کارنامه فیلمسازی تبریزی است. نتیجه این فیلمهای شکستخورده اما فکر میکنید چیست؟ تبریزی سال بعد با یکی از بیشمار ارگانهای دولتی میبندد، پول خوبی میگیرد و یک فیلم بهدردنخور دیگر میسازد. بعد هم میرود با یکی از این رسانههای زنجیرهای مصاحبه میکند و علیه وضعیت خفقانآور و سانسور و الخ موضع میگیرد و به نظام طعنه میزند. به این میگویند یک بازی برد برد! کاری که کمال (مصفای) تبریزی آن را خوب بلد است!