به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، مشهد مقدس کلانشهری در شمال شرقی ایران و سالانه پذیرای بیش از ۲۷ میلیون زائر از داخل و دو میلیون زائر از خارج از کشور است. مشهد دارای ۱۳ منطقه شهرداری است و شهردار آن، توسط شورای شهر ۲۵ نفره انتخاب میشود. این شهر دارای یک فرودگاه بینالمللی، یک ایستگاه راهآهن و سه پایانه است که ارتباط آن با شهرهای دیگر را ممکن میسازد. حمل و نقل داخلی مشهد، توسط سامانه تاکسیرانی و اتوبوسرانی و قطار شهری انجام میشود. اقتصاد مشهد متکی به گردشگری مذهبی با تمرکز بر حرم امام رضا(ع)، است. در کنار آن، وجود مراکز تجاری و تفریحی بزرگ و امکانات پزشکی قابل توجه، موجب رونق گردشگری تفریحی و گردشگری سلامت در این شهر نیز شدهاست.
تراکم جمعیت در مشهد بیش از نه هزار نفر در هر کیلومتر مربع است. این شهر در سال ۱۳۸۸ رسماً به عنوان «پایتخت معنوی ایران» انتخاب شد. همچنین مشهد به عنوان «پایتخت فرهنگ اسلامی» در سال ۲۰۱۷ برگزیده شدهاست.
با تمامی این اوصاف خیلی سخت است که در مشهد و کنار بارگاه منور حضرت علیابن موسیالرضا(ع)، با آن همه عظمت، قدرت و شکوه باشید و در چند کیلومتری و حاشیه آن آسیبهایی را مشاهده کنید که هیچوقت فکر نمیکردید با آن همه منابع، توریست و بازار کار خوب این آسیبها در این شهر مقدس به این فراوانی باشد.
حقیقت این است که وقتی این توصیفات را با چشم میبینی نمیدانی از کجا باید شروع کنی، چگونه بنویسی و از کجا سخن بگویی، چراکه سخت است بپذیریی با آن همه منابع، ساخت و ساز و فعالیت مذهبی، صنعتی و فرهنگی بزرگ و با آن همه دانشگاه، فرهنگسرا و هتل و با وجود خدمات بزرگ آستان قدس رضوی، تنها در فاصله ۲۵ دقیقهای از آن مکان بالا و ارزشمند، فقر، بیکاری و فساد وجود داشته باشد.
وقتی که بههمراه تیم رسانهای از سوی کمیته امداد امام خمینی(ره)، به مشهد مقدس اعزام شدیم، اولین مقصد ما منطقهای در حاشیه مشهد بهنام دروی بود. چند کیلومتر که از مرکز شهر و بارگاه منور حضرت رضا(ع) دور میشوید به «دروی» محلهای که در آن غروب خورشید رنگ و بوی فقر، نداری و بیکاری دارد میرسیم. با گذر از این محله فقر را در چهره پیرزنان و پیرمردان زجر کشیده و در چهره کودکانی که میان آبهای سیاه روان شده و به دنبال توپی پلاستیکی سرگردان هستند میتوان دید.
اولین بازدید ما در این منطقه از خانوادهای با سه فرزند شروع شد. مادر این خانواده از مددجویان تحت پوشش کمیته بود که نقش مدیر و رهبری خانه را نیز بر دوش میکشید. همسر وی به دلیل ازکار افتادگی قادر به اداره خانه نبود و این زن به دلیل ازدواج فامیلی سرپرست یک دختربا مشکل ناراحتی قلبی، دو پسر با شکاف کام و به اصطلاح لب شکری بود.
خانه آنها در وسط کوچهای باریک با دیوارهای سیمانی و یک حیاط کوچک دو متری و منزلی که پر بود از مهر مادری و اشکهای پنهان وفقر قرار گرفته بود. مادر خوشحال از این بود که کمیته امداد یاریاش کرده و در بخشهایی از جمله عملهای فرزندانش، خرید خانه و مایحتاج ضروری به او و فرزندانش کمک کرده است.
پسر اول این خانواده کلاس پنجم و شاگرد اول مدرسه بود که با هشت عمل جراحی که بر روی شکاف کامش انجام شده بود وضع مطلوبی داشت، هرچند در تکلم دچار مشکل بود و برای بهتر شنیدن باید سمعک میزد ولی خوب معلوم بود که او هم دوست داشت زود بزرگ شود تا بتواند این فقر تاریک را از سر خانه خود دور کند. دومین پسر این خانواده هم دچار شکاف کام بود و منتظر بود تا در سن هشت سالگی عمل پیوند کام را انجام دهد. دختر این خانه هم مهربان و با وقار در کنار برادرانش نشسته بود و او هم از بیماری قلبی رنج میبرد.
مادر خود ۴۱ سال داشت و از ۲۲ سالگی درگیر ناراحتی قلبی و از کارافتادگی همسرش شده بود. او بار این سفر را به تنهایی بر دوش میکشید و فرزندانش هم متاسفانه هرکدام دچار یک بیماری و بیشتر شده بودند. او میگفت برای خرج و مخارج زندگی به ناچار در خانههای مردم کار میکنم تا بتوانم نیاز خانوادهام را تامین کنم. در چهره این مادر یکچیز به خوبی نمایان بود و آن روحیه و امید به آیندهای موفق برای فرزندانش بود.
این خانواده پنج نفره هفت سال است که تحت پوشش کمیته امداد هستند و وقتی درباره گذران زندگی از او سوال کردیم میگوید: در دوران عقد بودم که همسرم به ناراحتی قلبی مبتلا شد و همان زمان به کمیته امداد رفتیم؛ پسر اولم لب شکری داشت و برایش کارت درمان گرفتیم. او شش بار در مشهد و دو بار در تهران عمل شد و حالا ارتودنسی دندانهایش باقی مانده که هزینههایش هم بالاست. امیرمهدی هم با همین مشکل به دنیا آمد و ما او را به کمک یک مرکز خیریه در تهران عمل کردیم. کام امیرمهدی هنوز باز است و باید فعلا شیر خشک بخورد.
او میگفت خانه کوچکش را هشت میلیون تومان خریده که بخشی از هزینه آن را امداد پرداخت کرده و وسایل خانه هم از طریق امداد در اختیارش قرار گرفته است. مددکار کمیته امداد به گفت که بچههای این مادر فداکار ۱۵ حامی دارند و از طریق مستمری ماهانه و یارانه گذران زندگی میکنند.
«دروی» تنها یکی از سکونتگاههای شهر مشهد است که در دل خود هزاران قصه پنهان دارد، قصههایی مملو از درد و آسیب و رنج اجتماعی که مردمانش را گریبانگیر خود کرده است. این محله با کوچه پسکوچههای تنگ و باریکش خانهها و خانوادههای بسیاری را در خود جای داده است که هرکدام برای خود قصهها و حرفهای بسیاری را برای گفتن داشتند.
مقصد بعدی تیم رسانهای ما در همان حاشیههای مشهد و یکی دیگر از مناطق نزدیک به دروی بود. به محلهای رسیدیم که در انتهای آن بیابانی با رودهایی سرازیر شده از فاضلاب شهری، چالههایی که محل خواب معتادین و کارتنخوابها و محل تجمع معتادین در آن بود، دیده میشد.
مادر مهسا به ما گفت که او ماهی دوبار شیمی درمانی میکند و خودش حدود ۱۰ سال پیش به علت اعتیاد از همسرش جدا شده است و برای تامین مخارج زندگیاش گاهی قالیبافی میکند اما میگوید هزینه درمان و مدرسه بچهها بالاست و تامین معاش برایش مشکل است. بخشی از مخارج این خانواده را کمیته امداد تامین میکند و در درمان مهسا نیز تامین بخشی از مخارج را بر عهده گرفته است اما با تمامی این موارد این خانواده هنوز در تامین معیشت خود مشکل داشت.
برایم جای سوال داشت که چرا مشهد مقدس با وجود آستان قدس رضوی که یکی از بزرگترین سرمایهگذاران فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی در این شهر و سایر شهرهای کشور است در این حوزه ورود کمی دارد. اما بعد توسط یکی از مسئولان همراه ما معلوم شد خود آستان به صورت موردی تامین بخشی از نیازهای غذایی این خانوادهها را به عهده گرفته است اما به صورت گسترده فعالیت چشمگیری را برای رفع فقر در این مناطق انجام نداده است.
آخرین مقصد ما در بخش مددجویان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی(ره)، منزل خانوادهای بود که در آن دختری ۱۷ ساله، با بیماری نادری زندگی میکرد. او در اوایل جوانی به علت مشکلات روحی خانهنشین و زمینگیر میشود و این موضوع تا جایی پیش میرود که نمیتواند بخوبی حرف بزند و حتی کارهای شخصیاش را انجام دهد.
زندگی «نجمه» روی پتویی کوچک خلاصه شده بود
زندگی «نجمه» روی پتویی کوچک خلاصه شده بود و دنیایش سرشار از سکوت بود. اینجا منطقه دروی در حاشیه مشهد است. پیرمردی مهربان به ما خوشامد میگوید و همسرش که دیگر خمیده شده و چادری رنگی به سر دارد و مراقب است نوههایش بازیگوشی نکنند نیز ما را به داخل خانه دعوت میکند.
وارد خانه میشویم؛ نجمه سرش را بالا گرفته و نگاهمان میکند اما چیزی نمیگوید. از تختش پایین آمده و در گوشهای از اتاق دراز کشیده و در خودش مچاله شده است. با هوشیاری کامل تک تک مان را برانداز میکند و به حرفهایمان گوش میدهد و گاهی هم واکنشی نشان میدهد.
برای توضیحات بیشتر وضعیت این خانواده از خانم غلامکار که مددکار کمیته امداد بود سوالاتی را پرسیدیم. او درباره وضعیت نجمه توضیح داد که نجمه ۳۲ سال سن دارد و ۱۵ سال است که به علت افسردگی شدید و بیماری اعصاب و روان در بستر افتاده است. او به ماگفت که نجمه در دوران مدرسه دختر آرامی بوده و معلم تشخیص میدهد که او با بچهها ارتباط برقرار نمیکند و گوشهگیر است و در همان دوران افسرده میشود و از تحصیل باز میماند و حالا بیماریاش پیشرفت کرده و شبیه به فلج مغزی شده است.
نجمه تحت پوشش طرح شفا قرار گرفته و ماهانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان کمک خیران برای داروهای وی میرسد و کمیته امداد در مداوای او مشارکت دارد. مادر نجمه هم به ما گفت که همسرش از ۵۸ سالگی تحت پوشش کمیته امداد است و پنج دختر دارد که یکی از آنها فوت کرده که او هم قبل از مرگش گرفتار افسردگی بود.
همه دختران این خانم ازدواج کردهاند اما نجمه هنوز بیمار است. مادرش در مورد صحبت کردن نجمه به ما گفت: با ما گاهی صحبت میکند اما با دیگران صحبتی نمیکند. نجمه به شدت به لباس علاقه دارد و مرتب اصرار می کند برایش لباسهای نو بخریم و آنها را به تن او کنیم.
پدر و مادر نجمه هردو از بیماری سل رنج میبرند. اینجا نیز مادر بار بزرگ این فشارها را به دوش داشت چراکه پدر از کار افتاده و بیمار بود، آرام نشسته و سرش را پایین انداخته و گاهی که سرش را بلند میکرد چشمان نمدیده در صورت چروکیدهاش روایت هزاران حرف نگفته و خستگیهای بسیار داشت.
باید گفت خدمات کمیته امداد در این مناطق تنها بخش کوچکی از این خانوادهها و نیازمندان منطقه را پوشش میدهد و باید همه دستگاهها و نهادها در این قضیه وارد شوند. حمایت آستان قدس رضوی نیز به صورت گسترده باعث رونق این محلات و بازگشت زندگی به ان میشود. بیشتر این آسیبها و مشکلات در چند کیلومتری مرکز شهر مشهد بهعنوان پایتخت معنوی کشور و بارگاه منور و مطهر امام رئوف قرار داشت و شاید اگر کمی مسئولان و مردم خیر نگاه ویژهتری به این مناطق داشتند شاهد این وضع نبودیم.
در نهایت باید گفت توسعه و پیشرفت هر شهری در صورتی محقق میشود که همزمان با آن، فرهنگ شهروندی و رعایت حقوق آنها نیز توسعه یابد. همانطور که خدمات گوناگونی در عرصههای مختلف چون فضای سبز، حمل و نقل، عمران و... در مراکز شهر به شهروندان ارائه میشود، ضروری است که به موازات آن، این اقدامات در حاشیههای شهر نیز ارتقا یابد.
منبع: ایکنا