به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، يك ساندويچ فلافل با نان لواش و يك بطري نوشابه سياه را در دست گرفته و با دستهاي دستبندزده يكي درميان يك گاز به ساندويچ ميزند و قلپي نوشابه مينوشد. كارت عابربانكي كه خوراكيها را با آن خريده را هم روي صندليها گذاشته. گاهي نگاهش، ميان لقمههايي كه از ساندويچ جدا ميكند به زمين خيره ميشود و بعد از ثانيههاي طولاني دوباره مشغول جويدن ميشود.
ناگهان منشي دفتر اسم پروندهاش را ميخواند و سهيلا همراه مامور با هم داخل شعبه ميروند و نيمساعت بعد برميگردند. سهيلا به پهناي صورت گريه ميكند. مامور زن به دستهايش دستبند ميزند و اشاره ميكند كه راه بيفتد. ميگويد: فعلا بايد برم زندان.
منبع: اعتماد