به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، متهم به قتل پیش از این به پرداخت دیه و حبس محکوم شده بود چرا که مقتول مهدورالدم شناخته شده بود اما این حکم از سوی دادرسان دیوانعالی تأیید نشد و یکبار دیگر متهم بهقتل صبح دیروز در شعبهدوم دادگاه کیفری محاکمه شد و در آخرین دفاعش گفت: زمانی که متوجه رفتار شیطانی دوستم شدم آنقدر عصبانی و ناراحت بودم که مجبور به کشتنش شدم، من او را کشتم تا بچه دیگری گرفتار فساد اخلاقی این مرد نشود.
صبح دیروز این متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی امین مقدم زهرا و با حضور مستشارش دکتر اسلامی پای میز محاکمه ایستاد. در آغاز محاکمه مادر قربانی برای وی خواستار قصاص شد و سپس متهم شروع به دفاع از خود کرد و گفت: من با یک وانت نیسان به شهرستانهای اطراف تهران سبزی میبردم و بیشتر وقتم را در جادهها میگذراندم.
در ادامه قاضی از وی پرسید چقدر درس خواندهای؟ تا دوم دبیرستان.
چند فرزند داری؟ پسرم در سال دوم دبیرستان درس میخواند و دخترم 8 ساله است.
چطور از ماجرا مطلع شدی؟ من از شهرستان اراک به خانه برگشتم و دیدم دخترم دنیا ناراحت است. وقتی علتش را پرسیدم سکوت کرد تا اینکه او را در آغوش گرفتم و از او خواستم علت ناراحتیاش را برایم بگوید. او هم گفت که دو روز پیش مجتبی که سرکوچهمان بقالی داشت وی را به دخمهای در پشت مغازهاش برده و به او تعرض کردهاست.با شنیدن این حرف دنیا روی سرم خراب شد.
همسرت از این ماجرا مطلع نبود؟ دخترم همان روز ماجرا را به مادرش گفته بود اما همسرم از ترسش در این باره چیزی به من نمیگفت تا اینکه من از شهرستان به تهران آمدم.
چطور با آن «مجتبی» قرار گذاشتی؟ من از شنیدن این ماجرا شوکه شده بودم. دو شبانه روز نخوابیدم و فقط درباره این موضوع فکر کردم. سپس از برادرم که صاحب یک تعمیرگاه است و با مجتبی دوست بود خواستم او را به بهانه آوردن بادکنک و وسایل تزئینی برای برگزاری جشن تولد دخترم به تعمیرگاهش دعوت کند. وقتی مجتبی به تعمیرگاه آمد، برادرم را از مغازه به بیرون فرستادم و مجتبی را به زیر زمین تعمیرگاه بردم.
من از مجتبی پرسیدم چرا دست به چنین کار حیوانی زده است اما او جواب قانعکنندهای به من نداد. او حتی عذرخواهی هم نکرد و با مشت به صورتم کوبید تا از دست من خلاص شود و بیرون برود، اما من گردنش را گرفتم و او را کف زیر زمین خواباندم. چند قرص خواب آور که از قبل تهیه کرده بودم داخل یک لیوان آب ریختم و به او خوراندم تا بیحال شد. بعد او را با دستانم خفه کردم.
با جنازه چه کردی؟ آن را داخل صندوق عقب ماشین مجتبی جاساز کردم و به بیابانهای ری بردم و به آتش کشیدم.
چرا بعد از قتل، خودت را به پلیس معرفی نکردی؟ در آن شرایط نمیخواستم همسر و فرزندانم را تنها بگذارم. وانتم را هم قسطی خریده بودم و میخواستم اقساط آن را بپردازم، بعد خودم را معرفی کنم اما 40 روز بعد از قتل پلیس مرا بازداشت کرد.
چرا به فکر شکایت از مجتبی نیفتادی؟ من با قانون آشنایی نداشتم. فکر میکردم اگر شکایت کنم چندین ماه طول میکشد تا شکایتم به نتیجه برسد. مجتبی قبل از این ماجرا هم به تعدادی دختر و پسر آزار رسانده بود. حتی این ماجرا را دوستان مجتبی هم در بازپرسی مطرح کردهاند و 8 نفر از آنها شهادت دادهاند. من در زندان فهمیدم مجازات قانونی مجرمی مانند مجتبی اعدام است.
حالا دخترت در چه وضعیتی است؟ او به افسردگی مبتلا شده و همسرم هر هفته او را پیش روانپزشک میبرد. این چهارمین روانپزشکی است که همسرم، دخترم را برای درمان پیش او میبرد. دخترم شبها کابوس میبیند. هنوز هم وقتی عکس مجتبی را به او نشان میدهیم از ترس به گریه میافتد. قضات دادگاه سپس وارد شور شدند تا بزودی رأی خود را صادر کنند.
منبع: ایران
◙خون که تو رگ بجوشه دیگه آدم هیچی نمیفهمه ◙
بیچاره دختر ...اگر پدرش هم اعدام شود ..آینده اش ..بکل توسط یه انگل تخریب شده
بهمراه زمینه های فسادی مثل فیلم های مستهجن تو اینترنت و ماهواره، عدم ازدواج به موقع، بی حیایی و عدم رعایت پوشش مناسب دختران و زنان، داره کم کم این اتفاقات رو بیشتر و بیشتر عادی میکنه.
پناه بر خدا....