گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو-محمدصالح سلطانی، «من حقایق را به سادگی و باصداقت ارائه می دهم. ما دیگر در جایگاهی نیستیم که ظاهرسازی سیاسی کنیم.» صحنه نبرد انتخاباتی 2016 امریکا، بیش از همیشه دوقطبی مینمود. این بار انگار یک رقابت جدی و واقعی میان نامزدها شکل گرفت. هیچ دورانی را در امریکا، با این حجم از افشاگری،تمسخر،توهین و تخریب به یاد نمیآوریم. نه اوباما-رامنی 2012، نه اوباما-مککین 2008 و نه حتی بوش-الگور 2000. در هیچ کدام از این رقابتها، نمیتوان ردّی از افشاگریهای پرحجم، رسوایی های اخلاقی و امنیتی فراوان نامزدها، و دعوا و درگیری شدید یافت. نبرد 2016 انگار، یک نبرد عمیق و چند لایه بود. نبرد امریکای نرم علیه امریکای سخت. امریکای استارتآپ علیه امریکای کازینو. استنفورد و امآیتی علیه لاسوگاس و تگزاس. زنان علیه مردان. جوانان علیه سالخوردگان و در یک کلام، امریکا علیه امریکا.
کلینتون، لبخند مخملی
هیلاری، تداوم اوباماست. این را همه آنهایی که روز سهشنبه 8 نوامبر در ایالات متحده رای دادند یا رای ندادند، میدانستند. وزیر خارجه اول اوباما و گزینه اصلی دموکراتها برای انتخابات 2016، حمایت رئیس جمهور ایالات متحده را همواره پشت سر خود میدید. اوباما در حمایت از هیلاری تا آنجا پیش رفت که او را از خودش و بیل کلینتون، برای ریاست جمهوری امریکا شایستهتر خواند. گذشته از کمپین پرشور تقریباً تمام سیاستمداران دموکرات، هیلاری پشتیبانی گسترده لایه نخبگانی امریکا را پشت سر خود داشت. هنرمندان، دانشگاهیان و اکثر چهره های فرهنگی پشت اولین نامزد زن ریاست جمهوری امریکا ایستاده بودند. او هم میخواست همان مسیری را طی کند که اسلاف دموکراتش میپیمودند. نفوذ نرم و دخالت های ظریف در نقاط مختلف جهان، خاصه خاورمیانه؛ تلاش برای ایجاد هژمونی اقتصادی در دنیا، و تداوم پروژه نفوذ در کشوهایی که برای ایالات متحده تهدید محسوب میشوند، مانند ایران! امریکای هیلاری، تداوم امریکای اوباما بود. هیلاری بیشک برجام را ادامه می داد، همان گونه که تشدید و تصویب تحریم های بیشتر علیه ایران را. ویترین دولت هیلاری هم، ویترین مورد پسند قشر برخوردار ِ امریکایی بود. ویترینی که «لَند آو آپورچونیتیز» (سرزمین فرصتها) شعار آن بود و جذب نخبگان از سراسر دنیا، رویهاش. کلینتون قرار بود همان دستکش مخملی امریکا روی دست چدنی باشد. تا آخرین لحظات هم ، رویای «خانم رئیس جمهور» در آستانه تحقق بود، اما وقتی امریکای عمق، امریکای توده بلند شود، مجالی برای عرض اندام ِ دموکرات ها باقی نخواهد ماند.
ترامپ، خود خود امریکا
«مهم ترین تفاوت میان برنامه ما و رقیبمان این است که برنامه ما آمریکا را در اولویت قرار میدهد.» میلیاردر، موطلایی، بر خلاف رقیب دموکراتش، اهل لبخند و پوشش و ظاهرفریبی نبود. از همان ابتدا، محکم و بی تعارف جلو آمد. هرگونه وابستگی به لابیهای سرمایه داری را کنار زد و یک تنه، با سرمایه سرسام آور خود، کمپین انتخاباتی به راه انداخت و به ساختارهای حزبی جمهوری خواهان، طعنه زد و انتخابات درون حزبی را، علی رغم تمام مخالفتها و مانع تراشیها، به سود خود تمام کرد. جهان حالا شاهد مردی بدون سابقه سیاسی جدی بود که در یک قدمی کاخ سفید ایستاده. ترامپ، استحکام و صراحتش را رها نکرد. کلینتون را به مخمصههای سنگین امنیتی کشاند و صراحتاً گفت تمام آثار اوباما را از کاخ سفید محو خواهد کرد. ترامپ میگوید خواهان برکناری اسد نیست و به مبارزه واقعی با داعش میاندیشد. معتقد است هیچ لزومی ندارد که هزینه ماجراجوییهای عربستان در خاورمیانه را مردم امریکا بدهند. موطلایی میلیاردر قصد دارد کریمه را به عنوان بخشی از خاک روسیه به رسمیت بشناسد و روابط خود با این دشمن قدیمی را تقویت کند. او، سیاست را از دریچه پول و بیزنس و تجارت میبیند. هرجا منفعت مالی باشد، او هست. ترامپ، نمیخواهد منافع مالی کشورش را به خطر بیندازد. او از این جهت، مردی رئالیست است. برای همین هم هست که عربستان، اسرائیل و دیگر متحدان همیشگی امریکا کلینتون را بر او ترجیح میدادند و رئیس جمهور فرانسه دوران ترامپ را عصر «نا اطمینانی»میخواند.
ستاره سابق هالیوود اما، گذشته از این روحیه منفعت طلبانه، بیش از هر نامزد دیگری شمایل انسانی فرهنگ وسترن است. میگسار، زن باره، بی بند و بار و در یک کلام «امریکایی». ترامپ، لایههای زیبا و دل فریب ِ ایالات متحده را کنار زده و تجسّد انسانی سبک زندگی امریکایی را به صحنه رقابتهای انتخاباتی امریکا عرضه کرد. به خاطر همین صراحت و عریانی فرهنگی هم هست که مردمان طبقه متوسط امریکا، او را برگزیدند. برای همین است که در ایالاتی مثل پنسیلوانیا برنده شد. رویه فرهنگی ترامپ، تقریباً همان رویهای است که ساختار قدرت امریکا، سالها تلاش کرد آن را دور از چشم مردم دنیا نگه دارد. او، مخالف سرسخت مهاجر پذیری کشورش است. به مکزیکیها، سیاه پوستان و مسلمانان توهین میکند. میگوید:«ما یک دیوار بزرگ مرزی خواهیم ساخت تا جلوی مهاجرت غیرقانونی را بگیریم، باندها و گروههای خلافکار را متوقف کنیم و از وارد شدن مواد مخدر به جوامع جلوگیری کنیم.»او، شبیه همان شمایل کلاسیکی است که از انسان امریکایی سراغ داریم. نگاهی به تفکیک سنی و جنسیتی رأی دهندگان هم، این نکته را تأیید میکند که ترامپ، بیش از آن که رویای نسل جوان و تحصیلکرده امریکایی باشد، تصویر آرزوهای پیرمردان است. اکثریت آرا در میان افراد 18 تا 44 ساله به هیلاری تعلق گرفته و در سایر گروههای سنی، ترامپ برنده شده. در نطرگاه جنسیتی هم، طبق پیشبینیها، کلینتون اکثریت آرای زنان و ترامپ اکثریت آرای مردان را به خود اختصاص دادهاند. خلاصه آن که ترامپ، با آن روحیه بیزنسی و رفتارهای عریان اخلاقی، رئیس جمهور محبوب لایههای زیرین جامعه امریکا، و پرزیدنت منفور طبقه روشنفکر است.
سرنوشت امریکای ترامپ چیست؟
انتخاب ناباورانه ترامپ، شوک بزرگی به بازارهای مالی سراسر جهان داده است. سیاست مداران هنوز توان هضم این پیروزی عجیب را ندارند. بسیاری از آنها که، با اطمینان از پیروزی هیلاری به ترامپ تاخته بودند، در مخمصه بدی گرفتار شدهاند. او اما، حالا چهل و پنجمین رئیس جمهور امریکاست. رئیس جمهوری که از باتلاق رقابتهای انتخاباتی 2016 بیرون آمده و بیش از هر چیز سمبل بی ثباتی در تصمیمات سیاسی است. با همه اینها اما، اگر از اینجا و در ایران بخواهیم به پیروزی میلیاردر موطلایی بنگریم، هم میتوانیم خوشحال باشیم و هم نه. خوشحال از اینکه مردی بدون بزک، بدون فریبهای همیشگی دموکراتها روی کار است و این، کار مبارزه ما با امریکا را راحتتر میکند. حالا ماییم و دشمنی که دستکش چدنی را کنار گذاشته و حرف از پاره کردن برجام میزند. از طرفی اما، حضور ترامپ ناپخته در کاخ سفید، میتواند برای آینده دیپلماسی و گفتگو خطرناک باشد. در اولین نطق ترامپ پس از انتخاب، کمتر نشانی از خشم و پرخاش دیده میشد. این شاید آرامس قبل از طوفانش باشد، شاید هم نشانهای از خاموشی طوفان. هرچه هست، حالا دنیا با دیده تردید به ایالات متحده مینگرد. امریکا، بیش از همیشهاش، بی ثبات و لرزان به نظر میرسد. رویای امریکایی، با انتخاب ترامپ به آخر خط رسیده؟ « پیام من این است که شرایط باید تغییر کند. و باید همین الان هم تغییر کند.»