به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، آسمان پایتخت از عصر دوشنبه خوف عجیبی داشت. ابرهای سیاه همه جا را فرا گرفته بود. شکی نبود که باران وطوفان سنگینی در راه است. وناگهان بغض آسمان ترکید وبه یکباره باران و تگرگ سنگین بر سر مردم پایتخت فروریخت. هیچکس در امان نبود. خیابانها قفل شده بود. عابران پیاده خود را به گوشه دیوارها میرساندند تا از هجوم آب وسیلاب در امان باشند. شدت آب جویها و کانالها هر لحظه بیشتر میشد.
در این میان زن میانسال، دست دختر و پسر خردسالش را محکم گرفته بود و به سمت خودروی شوهرش میدوید. اما ناگهان کیف یکی از بچهها روی زمین افتاد و او با فریاد از مادر کمک خواست. مادر همان موقع فرزندانش را به گوشهای امن از خیابان هدایت کرد و دوید کیف را بردارد اما هجوم سیلاب امانش نداد و او را در مقابل دیدگان بهتزده کودکانش با خود برد.
بچهها که با دیدن این صحنه شوکه بودند فریاد میزدند و پدرشان را صدا میکردند. مرد فرصتی برای فکر کردن نداشت. حتی صدم ثانیهها برای نجات زندگی همسرش اهمیت داشت. او به سرعت میدوید تا همسرش را نجات دهد. اما انگار قدرت آب بیشتر بود و زن نگونبخت را در چند ثانیه بلعیده بود.
ساعت حدود ۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۷ آبان گزارش سقوط و ناپدید شدن زن ۴۷ سالهای در خیابان پاسداران به آتشنشانی گزارش شد. بلافاصله پس از این گزارش، امدادگران دو ایستگاه به محل اعزام شدند و جست و جو در جوی آب منطقه و کانالهای منتهی به آن آغازشد. همزمان تیمهای دیگر نیزعملیات تجسس را در مناطق دیگر ادامه دادند اما هیچ اثری از زن گمشده وجود نداشت.
منبع: ایران
بچهها در بهت
یکی از بستگان این زن که بغض گلویش را فشرده بود، به «ایران» گفت: «هنوز باورمان نمیشود چه اتفاقی افتاده است. دختر و پسر ۷ و ۹ ساله مریم هنوز شوک زدهاند و کابوس حادثه، خواب را از آنها گرفته است. آنطور که بچهها میگویند، آنها دست مادرشان را گرفته بودند و به سمت خودروی پدرشان که تنها ۵ متر دورترتوقف کرده بود میدویدند که سر کوچه، ناگهان کیف یکی از بچهها زمین میافتد.
وقتی نگار برای برداشتن کیف میرود ناگهان در کانال سقوط کرده و آب او را میبرد. همسرش با دیدن این حادثه و فریاد فرزندانش چند متری در مسیر دویده و حتی چند پل آهنی را هم کنده تا بتواند بهتر داخل کانال را ببیند اما نتوانسته اثری پیدا کند. نیروهای آتشنشانی تا نزدیک صبح دیروز به همراه برخی اعضای خانواده در محل حادثه بودند و کانالها را جستوجو میکردند اما نتیجهای به دست نیامد. امیدوارم خدا کمکمان کند.»
جستوجوها ادامه دارد
سیدجلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهر تهران نیز در اینباره به خبرنگار «ایران» گفت: «ساعت ۱۹:۴۳ دوشنبه ۱۷ آبان، گزارش سقوط زن جوانی به داخل جوی آب خیابان پاسداران اعلام شد. بلافاصله امدادگران دو ایستگاه در محل حاضر شده و جستوجو در مسیر با توجه به اظهارات پسر ۹ ساله این زن جوان و کسبه محل آغاز شد و تا نزدیک صبح ادامه داشت. تجسس در کانالهای اطراف نیز ادامه دارد و تیمهای مسئول از صبح سهشنبه نیز با حضور در محل سرگرم جستوجو هستند.»
وی درباره پیدا شدن کیف این زن نیز گفت: «مأموران آتشنشانی کیفی پیدا نکردند. وقتی آنها به محل رسیدند شماری از همسایگان که شاهد سقوط این زن بودند کیفی را به آتشنشانها داده و مدعی شدند کیف قربانی است و ما هم آن را تحویل نیروی انتظامی دادیم تا مورد بررسی قرار گیرد.»
جستوجوی بینتیجه در بیمارستانهای اطراف
در شرایطی که تلاش تیمهای جستوجوی آتشنشانی و مأموران کلانتری ۱۰۱ تجریش تا پاسی از نیمهشب سهشنبه بینتیجه مانده بود، ساعت ۲ بامداد سهشنبه موضوع به بازپرس کشیک دادسرای جنایی اعلام شد و به دستور وی بیمارستانهای اطراف نیز مورد بررسی قرار گرفت اما هیچ ردی از این زن به دست نیامد.
همسر زن گمشده چه گفت؟
شوهر این زن که هنوز در شوک ناپدید شدن همسرش است و اتفاقات پیش رویش را باور ندارد، به «ایران» گفت: ساعت ۷ شب بود که به سمت آموزشگاه زبان بچههایم واقع در پاسداران رفتم تا آنها را به خانه ببرم بیخبر از اینکه مریم - همسرم - نیز بعد از پایان کارش به دنبال بچهها رفته تا با هم به خانه برگردند. به دلیل بارش شدید باران، هر دو نگران بازگشت بچهها بودیم. من زودتر از ساعت تعطیلی بچهها به محل رسیده بودم و داخل خودرو منتظر بودم تا کلاسشان تمام شود. باران شدیدی میبارید.
به همین خاطر نمیتوانستم بیرون را ببینم. ولی بچهها من را دیده بودند و به سراغم آمدند. لحظه وحشتناکی بود وقتی پرهام و هستی گفتند آب مادرشان را با خودشان برد. با شنیدن این حرف، حسابی شوکه شده بودم.
در آن لحظه نمیدانستم چه کنم؛ فقط وقتی بچهها گفتند مادرشان در جوی آب افتاده، سراسیمه به سراغش رفتم تا نجاتش دهم ولی شدت آب به قدری زیاد بود که نتوانستم او را بگیرم و هرچه دویدم، دیگر اثری از او نبود. تاریکی هوا و بارش شدید باران نیز شرایط را سختتر کرده بود. حتی مردم و شاهدان نیز نتوانستند کمکی به ما کنند فقط خیلی با آتشنشانی و نیروهای امدادی تماس گرفتیم شاید بتوانند ردی از همسرم پیدا کنند. اما...
منوچهر که بازنشسته پتروشیمی است، ادامه داد: همسرم کارمند نیمهوقت یک شرکت کشتیرانی بود. شاید اگر در آن لحظه با هم در تماس بودیم، او دیگر بعد از تعطیلی محل کارش دنبال بچهها نمیرفت و این اتفاق تلخ هم رخ نمیداد. اما حالا او ناپدید شده و ما هیچ امیدی به زنده بودنش نداریم. از آنجا که مریم جثه ریزی داشت، احتمال زنده ماندنش کمتر است، چراکه اگر قویهیکل بود، میتوانست خودش را نجات دهد اما او نه شنا بلد بود و نه توان نجات دادن خودش را داشت. در آن زمان من حتی چند نردهای را که روی جوی بود، برداشتم شاید در آنجا گیر افتاده باشد و نجاتش دهم اما اثری از همسرم نبود. حتی نیروهای آتشنشانی نیز نتوانستند ردی از او بگیرند.
این مرد در ادامه گفت: متأسفانه این جوی آب به یک مسیل و رودخانه بزرگ منتهی میشود که انتهایی ندارد و همین موضوع کار نیروهای امدادی را سختتر کرده است. زیرا این جوی حتی تا ورامین هم ادامه دارد و ما نمیدانیم همسرم کجا گیر افتاده است.
هنوز هم باور ندارم که مریم را از دست دادهام. در این یک ماه اخیر ابتدا شوهر خواهرم به دلیل بیماری از بین ما رفت و هنوز ۴۰ روز از مرگ مادرم نمیگذرد که این بلا و مصیبت گریبانمان را گرفت. باور کنید نمیدانم پس از مرگ او، با دو پسر و دخترمان چطوری زندگی کنم.
وی ادامه داد: پسر بزرگم ۲۱ ساله است. پرهام ۹ ساله و هستی ۸ ساله که شاهد دست و پا زدن مادرشان بودند دائم بهانه او را میگیرند و آنها هم هنوز از این حادثه شوکه هستند. فقط از خدا میخواهم به ما صبر دهد تا این مصیبت بزرگ را تحمل کنیم.
این مرد با اشاره به پیگیریهای مسئولان در این زمینه گفت: از شب حادثه تاکنون آتشنشانی همچنان به جستوجو پرداخته و خیلی سریع برای کمکرسانی حاضر شدند. فقط متأسفانه مشکلی که وجود دارد، این است که اگر شهرداری و مسئولان مربوطه قبل از بروز چنین حوادثی فکری به حال این رخدادها میکردند، ما الان چشم انتظار پیکر نیمهجان یا جسد همسرم نبودیم، چراکه باید جویهای آب با نرده حفاظت شده باشند بخصوص در مکانهای پرتردد.
ولی متأسفانه در محل حادثهای که برای همسرم رخ داد، هیچ حفاظ و نردهای نبوده و باران شدید هم اوضاع را بدتر کرد. همچنین نبودن سد و مانعی در جویهای آب میتواند این مشکلات را کمتر کند. متأسفانه هیچ راه عبوری برای تجسس وجود نداشت و مأموران به سختی میتوانستند در آن مسیر همسرم را پیدا کنند نه نور و چراغی بود نه محافظی که دلمان به آن خوش باشد که همسرم را پیدا کنیم.
بیتوجهی شهرداری
مرد غمزده در حالی که دست دختر و پسر کوچکش را گرفته بود، در ادامه گفت: در چنین مواردی شهرداری مسئول جان افرد است. آنها باید همه عواقب و اتفاقات طبیعی را در نظر بگیرند و در زمان ساخت و سازها، مسائل مربوط به حوادث پیشبینی نشده را هم مد نظر قرار دهند. اگر میله و حفاظی در این جویها قرار داشت، کسی مثل ما که این حادثه برایش اتفاق افتاده، این گونه گرفتار نمیشد.
انتقاد از برخی دستگاهها
یکی از بستگان زن ناپدید شده نیز در ادامه به خبرنگار ما گفت: دیشب از نیروهای کمکی خواستیم تا از طریق ردیابی تلفن همراه و بازبینی دوربین مداربسته بانکی که در محل وجود داشت، از وضعیت گمشدهمان باخبر شویم ولی متأسفانه هیچ پیگیری صورت نگرفت و به دلیل نیاز به طی کردن مراحل اداری و قانونی و داشتن حکم قضایی، از آن صرفنظر شد.
ولی شاید اگر همان دیشب دوربین را بررسی میکردند و زمان و ساعتی را که مریم در جوی افتاده را مشاهده میکردند، همان لحظه او را نجات میدادیم اما افسوس. با این حال با کمک یکی از آشنایانمان فهمیدیم ساعت ۷ و ۳۸ دقیقه شب، تلفن مریم در همان مسیر پاسداران روشن بوده. اگر این موضوع را نیز شب حادثه میدانستیم، میتوانستیم کاری کنیم. اما افسوس که دیر به فکر جان افراد میافتند و زمانی پیگیریها صورت میگیرد که دیگر کار از کار گذشته است. ای کاش قبل از اینکه به فکر مقصر بگردیم، به فکر جان افراد و خانواده حادثه دیده باشیم و در اولین فرصت و زمان بدون محدودیت به داد این افراد برسند.
گفتوگو با پسری که شاهد حادثه بود
پرهام - ۹ ساله - که شاهد افتادن مادرش در جوی آب بود، با بغض و ناراحتی به خبرنگار ما گفت: هوا تاریک بود. باران شدیدی میبارید با خواهرم کلاس زبان بودیم و وقتی بیرون آمدیم مادرم به طرف ما آمد تا به خانه برویم. از طرفی متوجه شدیم ماشین بابا جلوی آموزشگاه پارک است. او را که دیدیم به سمتش رفتیم همه جوی و پیادهروی خیابان را آب گرفته بود. سرعتش خیلی زیاد بود. ناگهان کیف هستی افتاد زمین. مامان ما رو به سمت خیابان و ماشین بابا برد اما موقع برداشتن کیف هستی، پایش لیز خورد و در جوی روبهروی آموزشگاه افتاد. من هم نتوانستم کمکش کنم فقط دویدیم و بابا را صدا کردیم ولی...
حضور در صحنه حادثه
بعد ازظهر دیروز بچههای قد و نیم قد از کلاس زبان بیرون آمده و منتظر پدر و مادرشان بودند. منوچهر با دیدن صحنهای که همسرش در آنجا افتاده، بغضی کرد و از شب حادثه گفت و به تشریح صحنه پرداخت. زنان و مردان زیادی که شب حادثه، شاهد افتادن زن میانسال در جوی آب بودند، سراغ وی را گرفتند و پیگیر ماجرا بودند و میگفتند احتمال دارد وی زنده باشد.
مرد جوانی که دیده بود مریم در جوی افتاده، گفت: به قدری این حادثه سریع رخ داد که هیچکس نتوانست کمکی کند فقط عجیب است که کیف مدرسه دختر کوچولو وسط کوچه افتاده بود. متأسفانه این حادثه در این منطقه بارها اتفاق افتاده است و شهرداری هیچ گونه رسیدگی نکرده است، چراکه اینجا مسیر پرتردد است و باید حفاظ و نردهای روی این جوی وجود داشته باشد. شب حادثه باران شدید سرعت و عمق آب را زیاد کرده بود.
حتی من روز بعد از حادثه پایم را در جوی آب گذاشتم ولی کف آن بشدت لیز است و همین باعث شده زن جوان نتواند تعادلش را حفظ کند و خودش را نجات دهد. به نظرم مسئول حوادثی از این قبیل شهرداری است. بارها این اتفاقات میافتد و آنها با بیتوجهی از کنارش میگذرند و پس از مدتی هم موضوع به فراموشی سپرده میشود.