اخبار دانشگاهی را از «کانال اخبار دانشگاهی SNN.ir» دنبال کنید
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، الگوی حکومت یکی از چالشهای فکری و عملی در تاریخ حیات اجتماعی بشر بوده است؛ اما پیوند حکومت و قدرت باعث شده تا این مسئله، حساسیت ویژهای پیدا کند. دوران جدید و معاصر، با رونق جریانهای فکری مؤثر و به میدان آمدن آن در صحنه عمل (سیاست، اقتصاد، فرهنگ و...)، چالشهای عمیق و بسیار جدی در این عرصه رقم خورد. در این عرصه، چالش دوقطبی لیبرالیسم و کمونیسم را میتوان به عنوان مواجهه جدی تفکرات بشری در عرصه اندیشه و عمل مشاهده کرد. در این میان اما رویکرد دیگری نیز به میدان آمد؛ انقلاب اسلامی ایران و تولد الگویی متفاوت به نام "مردمسالاری دینی".
در این خصوص گفت و گویی با «محمد حسنی تبار» کارشناس علوم سیاسی و پژوهشگر دانشگاه صورت گرفته که به شرح زیر تقدیم می شود:
- با سلام، در ابتدای بحث یک تعریف شفاف و همه فهم، از «مردم سالاری دینی» ارائه بفرمایید.
می توان در یک جمله و به صورت خلاصه مردم سالاری دینی را چنین تعریف کرد: بر اساس دین اسلام، در زندگی اجتماعی مردم در یک جامعه و کشور؛سالار زندگی جامعه؛ خودِ مردمند.
- این مردم سالاری دینی که به فرمایش امام و رهبری، ریشه در دین اسلام دارد چه نسبتی با دموکراسی و جمهوریت دارد؟
مردم سالاری با دموکراسی غربی به معنای لفظیِ حکومت مردم بر مردم؛ ماهیتاً متفاوت است؛ اگرچه ممکن است در ظاهر و شکل، در مواردی مشابه هم باشند. در کشورهای غربی که خود را مهد دموکراسی می دانند مردم سالاری در حاق واقع حزب سالاری است. حزب هم نه به معنای حزب مردمی اش؛ بلکه به این معنا که گروهی صاحبان ثروت و قدرت، یک باشگاه یا کلوپ سیاسی تشکیل می دهند و تلاش می کنند با سرمایه و رسانه هایی که در اختیار دارند، مردم را به خود جذب کنند. برای چه هدفی؟ آیا برای کمک به خود مردم؟خیر بلکه برای کسب قدرت، حفظ و تثبیت و توسعه قدرت شخص و حزب خود.
اگر جمهور را به معنای توده و عامه مردم در نظر بگیریم و جمهوریت را مفهوم و اصطلاحی در مقابل رژیم های نامشروع استبدادی و دیکتاتوری بدانیم، خواه به هر شکل و صورتی از دولت و حکومت باشد(سلطنتی، سوسیالیستی، توتالیته؛ فاشیستی و حتی دموکراسی) یا در واقع، اگر جمهوریت را مفهومی مقابل عدم نقش آفرینی واقعی و بی اعتنایی به مردم در ساختار حکومت بدانیم، آنگاه مردم سالاری دینی یگانه شکلی از حکومت است که می تواند جمهوریت به معنای واقعی کلمه را محقق سازد.
امام خمینی(ره) در مصاحبه با رادیو و تلویزیون هلند می فرماید: «رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی که در غرب است مشابه باشد اما آن دموکراسی که ما میخواهیم به وجود آوریم در غرب وجود ندارد.دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است.»
- ریشه مردم سالاری دینی کجاست؟
ریشه های مردم سالاری دینی در واقع همان مبانی حکومت اسلامی است. یعنی آنچه که در اسلام ما را به ضرورت تشکیل حکومت می رساند، در ادامه به شیوه مردم سالاری دینی می کشاند. پروردگار به عنوان خالق و رب انسان، اسلام را راهنما و برنامه زندگی او در دنیا قرار داده است که انسان ها خودشان با عمل به آن به سعادت دنیا و عقبی می رسند.اسلام علاوه بر دستورات فردی، احکام و حدود اجتماعی هم دارد که در تشکیل حکومت لازم می آید. این حکومت که برای سعادت مردم است از چه روشی باید تشکیل شود؟ آیا به زور و غلبه باید حکومت تشکیل داد و اسلام را جاری کرد؟ یا مردم خودشان باید سالار باشند و حکومت تشکیل دهند اما در چارچوب شریعت اسلام و شرایطی که اسلام برای حکومت، رهبر، کاگزاران، قانون گزاران و ... تعیین کرده، باید مردم سالاری دینی را محقق کنند.
- برخی قائل به تقابل جمهوریت و اسلامیت و جمع نشدن این دو ذیل مردم سالاری دینی هستند، شما در این خصوص چه نظری دارید و شبهه تقابل را چگونه پاسخ میدهید؟
اسلامیت با جمهوریت کمترین تقابل را ندارد؛ بلکه اساساً جمهوریت به معنای واقعی کلمه فقط در اسلام است که تحقق می یابد. اگر در مفهوم جمهوری تکیه بر آراء مردم برای انتخاب مجریان و قانون گزاران هدف و غرض است چه دین و مکتبی می تواند این امر را محقق کند و کار را به دست مردم بسپارد؟ این اسلام است که اگر به صورت کامل و صحیح اجرا شود عدالت، آزادی، حقوق سیاسی- اجتماعی و ... مردم را تأمین می کند. پس شرع اسلام در دل خود جمهوریت را دارد.
- سوالی که پیش می آید اینست که ولایت مطلقه فقیه و مردم سالاری ذیل حکومت اسلامی چگونه قابل جمعند؟
چون در دین اسلام برای ولی فقیه به عنوان رهبر و حاکم جامعه اسلامی شرایطی چون تقوا و عدالت در نظر گرفته شده است، پیروی مردم و مسئولین از ولایت فقیه، بهترین روش برای تحقق بیشتر مردم سالاری دینی است. این ولی فقیه است که هیچ گونه منفعت و حب و بغض شخصی و گروهی و حزبی را در امور مملکت و مردم دخالت نمی دهد. پس برای حاکم اسلامی، مطالبات و نیازهای مردم اصل است. یکی از تجلیات اصلی مردم سالاری دینی انتخابات ریاست جمهوری است. در سال ۱۳۸۸ امام خامنه ای( مد ظله العالی) با مقاومتی که در مقابل خواسته فتنه گران مبنی بر ابطال آراء مردم داشتند، نشان دادند که اولاً مردم سالاری ما برخلاف لیبرال - دموکراسیِ غربی ها، واقعی است، ثانیاً ولایت فقیه حافظ حقوق مردم است و به احدی حق وتو کردن آراء و انتخاب مردم را نمیدهد.
- به بحث خود، که تبیین «مردم سالاری دینی» بود، برگردیم، ابعاد و ارکان این پدیده سیاسی را شرح می دهید؟
دو بعد و رکن مردم سالاری دینی یعنی مردم و مسئولان در چارچوب شرع مبین اسلام باید حق و تکلیف خود را ادا کنند. حکومت در اسلام، مشروعیت خود را از اسلام میگیرد به صورت نصب مستقیم وخاص و یا نصب غیر مستقیم و عام در دوران غیبت معصوم. اما حکومت اسلامی در هر زمان و در شکل کنونی اش (مردم سالاری دینی) برای عینی شدن و کارآمدی به مقبولیت مردمی نیازمند است. یعنی اگر مردم در صحنه حاضر نباشند و به مسئولان تفویض امور خود را نکنند، کارگزاران نمی توانند کاری از پیش ببرند.
- نقش و وظیفه هر کدام از این ارکان که نام بردید (مردم و مسئولین) در تحقق «مردم سالاری» چیست؟
در مردم سالاری دینی، دولت و مسئولان کارگزار ملت اند و ملت کارفرمای دولت است. مردم سالاری دینی وقتی تحقق می یابد که هر دو بعد و رکن، وظایف خود را به درستی انجام دهند. مردم از دولت انتظار و مطالبه دارند که نیازهای آنان ( اشتغال، مسکن، ازدواج،فرهنگ و ...) را رفع کند. مسئولان هم در مقابل، حمایت مردم را برای موفقیت در خدمت رسانی لازم دارند. مثلاً اگر مردم رونق و پیشرفت تولید داخلی را مطالبه میکنند، خودشان هم باید کالای تولید داخل را مصرف کنند. نمی شود مردم کالای خارجی مصرف کنند بعد به دولت خرده بگیرند چرا برای جوانان شغل ایجاد نمی کند یا بالعکس مردم کالای ایرانی بخرند اما تولید کننده، کیفیت محصول خود را بالا نبرد.
- در این رابطه کارفرمایی و کارگزاری، مهمترین مطالبه مردم از کارگزاران خود را چه می دانید؟
عدالت مهمترین مطالبه مردم از مسئولان است. مردم کشور ما به فرموده امام راحل (ره)، از مردم دوران صدر اسلام بهترند. این تجربه اثبات شده است. این مردم، ضعف ها، کمبودها، دشمنی ها(تحریم) و ... را می فهمند. آنچه از مسئولان انتظار دارند در وهله اول عدم ظلم و تبعیض و در وهله دوم حداکثر تلاش برای عدالت در همه ابعاد است. عدالت در توزیع فرصت های شغلی، توزیع ثروت ها و منابع و ... . مثلاً چرا همه امکانات و فرصت ها به شهرهایی مثل تهران، اصفهان، اراک، تبریز، و ... اختصاص یابد تا آنجا که این شهرها دچار آلودگی هوا شوند و در برخی شهرها حتی یک کارخانه کوچک هم نباشد؟!
- خب؛ این مردم سالاری با این شاخص ها و ویژگیهایی که صحبت شد، چه آفاتی دارد؟ از چه نقاط و جهاتی محل تهدید است؟
در مردم سالاری دینی قرار است، سالار زندگی جمعی، خودِ مردم باشند بر اساس شرع و در چارچوب آن. اگر مردم نسبت به مسائل کشور بی تفاوت باشند، روحیه مطالبه گری از مسئولان را از دست بدهند، در عرصه های مورد نیاز مثل اقتصاد مقاومتی حضور نیابند، تبعاً مردم سالاری دینی رخ نخواهد داد. یا اگر مسئولان منصب و پست و مقام را در حکم طعمه ای چرب بدانند، منافع شخصی، خانوادگی، حزبی و جناحی خود را دنبال کنند و در مقابل مردم خود را مسئول و پاسخگو ندانند از مردم سالاری دینی جز اسم و پوست، چیزی باقی نمی ماند.
- در خصوص نقش مسئولین در آسیب زدن به مردم سالاری توضیح بیشتر می فرمایید؟
متأسفانه در برخی دولت ها، مسئولین نه تنها سراغ مردم برای فهمیدن نیازها و رفع آنها نمی روند، بلکه در صورت گوشزد کردن مشکلات مردم و رساندن آن به گوش مسئولان، ناراحت شده و برخورد تند و خشن از خودشان نشان می دهند. خب اگر مسئولان به خدمت رسانی برای مردم مشغول نیستند پس چه می کنند؟ از قدرت و ثروت بیت المال استفاده ابزاری کرده و دنبال رانت و ویژه خواری هستند. البته که هرجا مسئولی مخلصانه به دنبال خدمت به مسئولین باشد آن ر ا می بینند و ارج می نهند. اما این رویه و جهت کلی دولت ها باید باشد نه مثل دولت یازدهم که مردم را در مقابل خود می بیند و وزیرش به فرماندار یک شهر می گوید « تو نماینده دولت هستی یا نماینده مردم که ضعف های دولت را انعکاس می دهی؟ » یا دیگر وزیر که هیچ اقدام در خور شایسته ای جز واگذاری رفاهیات قطار به کترینگ اتریشی، در دوران مسئولیتش برای مردم انجام نداده ولی همواره متکبرانه با مردم مواجه شده و بر مردم منّت می گذارد که « فرودگاه وظیفه ای در قبال ایجاد پارکینگ برای شهروندان ندارد که شما دم از گرانی پارکینگ میزنی، شما با تاکسی بیا» . اینگونه سخن گفتن با مردم دقیقاً نقطه مقابل دموکراسی است چه رسد به مردم سالاری دینی.
امام خامنه ای (مدظله العالی) قدر و اهمیت هر انسانی را به اندازه آن مسئولیتی که بر دوش می گیرد، می داند. مرحوم علامه محمدتقی جعفری در مباحث انسان شناسی ،فصل انسان از سایر مخلوقات را همین تعهد و تکلیف پذیری انسان می داند. پس در درجه اول همه انسان ها داراری تکلیف و تعهد و مسئولیت هستند و نیز باید پاسخگوی انجام مسئولیت خود در قبال خانواده و جامعه و خدا باشند. کسی که در نظام جمهوری اسلامی ایران، مسئولیتی را پذیرفت، معنایش قبول زحمت خدمت و نوکری به مردم است نه کامجویی از قدرت. مسئولی که واقعاً خادم و نوکر مردم است، آیا به مردم پاسخگو نیست؟ آیا می توان نوکری را تصور کرد که با مولا و ولی نعمتش در ارتباط نباشد و خود را پاسخگوی او نداند؟ ارتباط و پاسخگویی مردم و مسئولان ولو قصوری در کار باشد و مسئولان نتوانسته باشند وظایف خود را به درستی انجام دهند، موجب خشنودی و دلگرمی مردم است به اینکه مسئولان دنبال خدمتند نه ثروت و قدرت.
- به عنوان سوال آخر، آیا می توان گفت آفاتی که از سوی مسئولین متوجه «مردم سالاری دینی» است، به مراتب خطرناک تر است؟ چرا که ممکن است نا امیدی از این نظریه را به همراه داشته باشد.
صحنه کاملاً پیداست، بررسی و ارزیابی، کار سختی نیست. مگر مردم از مسئولان چه می خواهند؟ آیا مردم از مسئولین انتظاری جز احساس مسئولیت، مردم گرایی، تلاش و کوشش، عدالت گرایی، مقابله با استکبار و عدم اعتماد به وعده دشمن و ذلیل نبودن در برای او، خودداری از اشرافی گری و ... دارند؟ این ها انتظارات بالایی است؟ خیر. اینها مقومات هویت ملی و دینی ایرانی هاست. هر ایرانی نسبت به این موارد ارق دارد. اگر کسی نمیتواند در زندگی شخصی، خانوادگی و کاری خود به این موارد ملتزم باشد، نامزد احراز یک پست ولو به ظاهر کوچک در این مملکت نشود. این ملت با داشتن اسلام و رهبرانی چون امام خامنه ای و به برکت خون شهدا و مجاهدانش در قلمرو مرزهای اسلامی، عزیز است و باید عزیز بماند. مسئولینی که در خود اعتماد به نفس و عزت و غیرت در مقابل دشمن حس نمیکنند و از گفتن کلمه دشمن به امریکا و رژیم غاصب ابا دارند، همان بهتر که در پستو بمانند و چنین ذلیلانه عرض اندام نکنند که مردم از مردم سالاری دینی، این هدیه الهی به ملت ایران مایوس نشوند.
منبع: مصداق