نامه دکتر قالیباف خطاب به جوانان انقلابی که اخیراً منتشر شد ممکن است از حیث محتوا بیان همان دغدغههایی باشد که کم و بیش بین عناصر جوان و پیر اصولگرایان مطرح است و پس از انتخابات در مقام تحلیل شکست و پیروزی دو جریان رقیب بیان شده؛ اما تفاوت اساسی آن در این است که او دست به قلم برده و دغدغههایش را با دیگران به اشتراک گذاشته است.
موضوع مهم دیگر اینکه او سؤالات کلیدی را مطرح کرده که خود نیز باید به آنها پاسخ دهد تا نیروهای جوان مخاطب او بتوانند با نقد آن به پاسخهای درخور برسند.
قالیباف از ناکارآمدی دولتها و دولت مستقر سخن گفته است. این حرف از او پذیرفتنیتر از هرکس دیگری است. او نشان داده وقتی از کارآمدی، تلاش و کار جهادی سخن میگوید خود عامل به آن بوده است با همه ضعفها و قوتهایی که میتواند دامنگیر مدیری در سطح او باشد. (ان شاء الله شهرداران بعدی پایتخت و مخالفان و منتقدان و دشمنان او را هم خواهیم دید.)
نامه منتشره حداقل این انتظار را متوجه قالیبافی میکند که از "نواصول گرایی" و پوست اندازی این جریان سخن میگوید تا برای خود نقش جدیدی تعریف کند. او سرمایههای زیادی برای نقش آفرینی در رقم زدن آینده اصول گرایی، پیوند بیشتر با مردم، و پر کردن خلاء رأس و بدنه اصول گرایی دارد.
پرسشهای پنجگانه طرح شده در نامه وی میتواند دستور کار تشکلها و وفاداران به این آرمان بزرگ در سراسر کشور قرار گیرد.
چگونگی بازگشت به مردم، آسیب شناسی اصولگرایان، عبور از اصول گرایی موجود به جریانی نوگرا با حفظ اصول، نحوه تعامل با دولت، خود انتقادی سازنده نه ویرانگر، تنظیم رابطه با رهبری نظام و نهادهای حاکمیتی، پرسشهاییاند که میتواند دستمایه یک انقلاب درون گفتمانی باشند.
بیتردید بدون پاسخ به این سؤالات کلیدی، نه میتوان از رأی ۱۵میلیونی انتخابات اخیر صیانت کرد و مانع ریزش آن شد و نه میتوان چتر بزرگتری بر سر مردم گستراند.