با این اوصاف بهنظر نمیرسد مساله فوریتدار ما در حال حاضر این باشد که این اقدام ایالات متحده نقض برجام است یا خیر؛ پاسخ به این سوال هرچند روشن و واضح است و تاکیدات اخیر محمدجواد ظریف هم پاسخ روشنی برای آن بوده است، حتما مسائل مهمتر از آن هم در این خصوص وجود دارد.
شاید سوال جدیتر این باشد که این حرکت آمریکاییها، یعنی رسمیسازی تشدید تحریمها، چه چیزی را هدف گرفته است؟ پاسخ به این سوال احتمالا خیلی سخت نیست، از وجهی میتوان این نکته را مدنظر قرار داد که ایالات متحده از همان زمان مذاکرات در لوزان، ژنو و... همواره در کنار مذاکرات هستهای گاهی به صورت رسمی و گاهی به شکل غیررسمی مساله موشکی و دفاعی ایران را بهعنوان جزئی از مذاکرات مطرح میکرد و تاکید جمهوری اسلامی ایران در تحدید مذاکرات به موضوعات اتمی از همین زاویه تحلیل میشد.
حالا احتمالا انگیزه اصلی یا یکی از انگیزههای مهم ایالات متحده از تحریم جدید را بتوان تلاش برای ایجاد شکاف در ایران بر ادامه «برنامه تامین امنیت دفاعی ایران» دانست؛ شکافی که هرچند به نظر میرسید با بهکارگیری برخی الفاظ و عبارات در ایام تبلیغات انتخاباتی زمینه اجتماعیشدن هم داشت ولی دیدار اخیر رئیسجمهور و فرماندهان سپاه پاسداران توانست تاحدودی این شکاف را حداقل در افکار عمومی ترمیم کند.
نکته دوم این است که اجزای مختلف حاکمیت از دولت و قوه قضائیه گرفته تا مجلس و سایر مجموعهها، حالا باید خیلی جدیتر به این سوال فکر کنند که اوضاع شاخصهای اقتصادی کشور چگونه است که همچنان آمریکا و غرب برای پیشبرد اهداف و مقاصد سیاسی خود اهرم تحریم را کارگشا و موثر میدانند؟
عملکرد مجموعههای اقتصادی کشور در حوزه اقتصاد مقاومتی چگونه بوده که هنوز مقاومسازی در این حوزه اتفاق نیفتاده است؟
مساله سوم و البته بسیار موثر این است که تحریمهای جدید ایالات متحده فکت روشن و دقیق دیگری است که نشان میدهد ایده توسعه از مسیر همگرایی با غرب، ایدهای شکستخورده است، چالشی که برای مجموعههای تبلیغکننده توسعه غربگرا از ابتدای دوران پساترامپ پراهمیت شده بود ولی حالا به شکل خیلی جدیتری میتوان آن را در افکارعمومی به اثبات رساند.
از همین رو میتوان گفت احتمالا پدیدارشدن گوشههایی از گفتمان و هژمونشدن این مساله در افکارعمومی سبب شده است بخشهای مهمی از این جریان امروز برای صحبت علیه تحریمهای جدید یانکیها از هم سبقت بگیرند.
نکته چهارمی که میتوان در این خصوص بیان کرد، این است که حتما چالش روبهرو شدن گفتمان همگرایی در غرب برخی مناسبات داخلی را تحتتاثیر قرار خواهد داد، آنچه به تجربه یافتهایم این است که جریان غربگرا در شرایط مشابه اینچنینی سعی میکند با شیفت مسائل به حوزه موضوعات داخلی و برخی گسلهای فرهنگی و اجتماعی که بعضا با واکنشهای نهچندان عقلایی برخی گروهها در داخل هم همراه میشود، اساسا متن موضوعات اجتماعی را به شکلی دلخواه تغییر دهد تا مسائل اصلی کمرنگ و فراموش شود.
نکته آخر این است که هم برای مصونسازی کشور از بند تحریمهای مشابه و هم برای یافتن مسیری برای گریز از تاکتیک جدید جریان غربگرا باید متن و موضوع اصلی افکار عمومی متوجه موضوعات اصلی و پایهای کشور شود. در وضعیت اقتصادی که نرخ بیکاری هر روز رکوردهای جدیدی از خود بهجا میگذارد، در اوضاعی که رکود بسیار جدی گریبانگیر اجزای مختلف تولیدی کشور شده و در شرایطی که نرخ اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی تاسفبار است، خیلی عجیب است که برخی کشمکشهای بیسرانجام سیاسی، معرفتی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل به مساله یک کشور شود.