مهمترین مشکلات فعلی آموزش عالی کشور چیست و وزارت علوم باید چه اقداماتی در راستای رفع آن انجام دهد؟
سیدمحمدرضا متقی، دانشجوی دکتری حقوق عمومی و عضو انجمن اسلامی دانشجویان پیشروی دانشگاه تربیت مدرس:
وزارت علوم یکسری وظایف ذاتی دارد و مهمترین وظیفه آن هم این است که بگوید آیا دانشگاهی که در یک نظام دموکراتیک میخواهد مبانی اخلاق مدرن را داشته باشد، باید دانشگاهی وابسته به دولت باشد یا دانشگاهی مستقل؟ قطعا اگر دانشگاه از دولت مستقل باشد، آن زمان وزارت علوم تنها وظیفه تامین برخی از نیازهای دانشگاه را دارد.
دانشگاه ذیل موسسات دولتی عدمتمرکز تعریف میشود و قرار نیست دولت متمرکزانه برای آن تصمیمگیری کند. دولتها در ساختارهای مدرن تنها نیازهای دانشگاهها را رفع میکنند و وزارت علوم نیز باید چند نیاز کلی را برای دانشگاهها رفع کند. نیاز اول آن است که توانایی علمی دانشگاهها را تا حد نیاز ارتقا دهد، البته ایجاد زمینه تحقق آن برعهده دانشگاهها است.
از سوی دیگر اگر ما این ساختار را که رئیس دانشگاه باید توسط وزارت علوم و
بعد از تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب شود، رها میکردیم و
میگفتیم انتخاب رئیس دانشگاه باید توسط نهاد ریاستی دانشگاه، اعضای
هیاتعلمی و دانشجویان انتخاب شود، قاعدتا تغییر وزیر علوم چندان مساله
عجیبی نمیشد.
این پیشنهادی که برای انتخاب رئیس دانشگاه عنوان کردید، انتخاب
رئیس دانشگاهها را پیچیدهتر، طولانیتر و بعضا پرحاشیه نمیکند؟ از
آنجایی که دولت برآمده از رای مردم است بهتر نیست که نظر مردم در انتخاب
مردم دخیل باشد؟
متقی:
این مسالهای که عنوان کردهاید مهم است ولی ما در آموزش عالی کشور مقتدر
نیستیم. الگوی کشورهای توسعهیافته این است که فضای هر دانشگاه را به اعضای
آن دانشگاه سپرده و اگر این الگو در نظام هم وجود داشته باشد شاهد
اتفاقات خوبی خواهیم بود. اولین آن تقویت تشکلها است؛ چراکه نیاز اول صحبت
استادان و دانشجویان درباره انتخاب رئیس دانشگاه، تقویت تشکلها است. اگر
این شرایط را در دانشگاه ایجاد کردیم وظیفه اصلی وزارت علوم سیاستگذاریهای
کلان میشود. تولید علم اقتدارآفرین در همه حوزهها یکی از مهمترین
مولفههای پیشرفت کشور است.
اولویت وزارت علوم را تغییر در سیاست این وزارتخانه میدانید؟
امیرحسین غفاریان، دانشجوی رشته صنایع و از اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه علم و صنعت: در وهله اول باید ببینیم جامعه علمی و دانشگاهی کشور چه وظیفهای دارد و بعد تقسیمبندی کنیم این جامعه که متشکل از وزارت علوم، دانشگاه و تشکلهای دانشجویی است هر کدام باید چه نقشی را ایفا کنند.
احساس میکنم در نظام جمهوری اسلامی ایران تولید علم اقتدارآفرین؛ چه در عرصه مهندسی، علوم انسانی و... یکی از مهمترین عرصههایی است که مولفه پیشرفت جمهوری اسلامی است. بنابراین زمانی که رسیدن به شتاب مطلوب برای رشد علمی کشور به هدف جمهوری اسلامی ایران تبدیل میشود، تازه به وظایف اضلاع تشکیلدهنده جامعه علمی میرسیم. اولین نقش هم برای وزارت علوم است و این وزارتخانه درباره تولید علم اقتدارآفرین باید سیاستهایی را وضع کند و براساس آن یکسری اقدامات را انجام دهد و حتی برخی را انجام ندهد.
ما دو نگاه به دانشجو داریم؛ اولین آن، نگاه سرمایهای به دانشجو است و دوم اینکه دانشجویان یک عده جوان بیتجربه و خام هستند که یکسری حرفها را میزنند، مبتنیبر همین دو نگاه یکسری اقدامات در برهههای مختلف کشور رخ داده است. در برههای با توجه به نگاه اول به دانشجو ما بزرگترین پروژهها را که باید به خارجیها واگذار میشد، به دانشگاهها واگذار کردهایم که برخی دانشگاهها موفق و برخی در آن ناموفق بودهاند. از سوی دیگر در ادوار قبلی وزارت علوم یکسری اتفاقات افتاد و نگاه به دانشجو اینگونه شد که دانشجو تنها بودجه کشور را مصرف میکند.
براساس نگاه سرمایهای به دانشجو وزارت علوم باید دانشگاهها را به دو
دسته تقسیم کند. اول دانشگاههایی که خودشان توانایی اداره خود را از لحاظ
انتخاب رئیس دانشگاه و برآورده کردن مسائل بودجهای دارند. دوم
دانشگاههایی که این توانایی را ندارند و باید نسبت به دانشگاههای توانمند
استقلال عمل داده شود و بیشتر نقشه پشتیبانی آنها برعهده وزارت علوم باشد.
درباره انتخاب رئیس دانشگاه هم باید بگوییم دانشگاه در یک هندسه فعالیت
میکند و تصمیمگیری این هندسه از 10 سال پیش برعهده شورای عالی انقلاب
فرهنگی است. البته نباید همه اقدامات از صفر تا صد برعهده خود دانشگاه باشد
و قرار نیست استادان یک دانشگاه تشخیص دهند که سیاست شورای عالی انقلاب
فرهنگی چیست. باید نسبت به دانشگاههای توانمند این سیاست وجود داشته باشد
که اعضای فعال آن در این تصمیمگیری مشارکت داشته و از طرف دیگر نیز تیمی
از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی یا هر دستگاه دیگر با یک نگاه کلانتر
گزینه معرفی شده را یا مورد تایید قرار دهد یا قبول نکند.
متقی: بحث سیاستگذاری و آموزش مسائل مهمی است که برعهده شورای عالی انقلاب فرهنگی است؛ اما فراموش نکنیم تشکیل این شورا همانند شورای عالی امنیت ملی براساس رخ دادن یک اتفاق بوده است، ولی یکی از آن شوراها در قانون اساسی انعکاس یافت و دیگری انعکاس پیدا نکرد. نهاد حکومت در جمهوری اسلامی نیز پذیرفته که شورای عالی انقلاب فرهنگی یک امر گذرا است و بخشی از اختیارات این شورا عملا دست وزارت علوم را در بسیاری از امور بسته است. مثلا وزارت علوم میخواهد رئیس دانشگاه را انتخاب کند ولی نمایندههای کمی در شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد و نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز ممکن است با سیاستهایی که مردم در انتخابات ریاستجمهوری و وزارت علوم تعیین کردهاند متفاوت باشد.
وزارت علوم و حتی کلیت حکومت در امر آموزش عالی نباید نگاه قیممآبانه
داشته باشند و اینکه وزارت علوم بهعنوان یک سیاست کلی بگوید به کدام
علمها بیشتر و کدام کمتر پرداخته شود، وضعیت را امروزه بحرانی کرده است؛
چراکه در مقطعی دولتمردان ما به علوم مهندسی علاقه زیادی پیدا کردند و به
همین دلیل رشتههای مهندسی خیلی تبلیغ شد و در نتیجه کلاسهای علوم انسانی
ما که در بسیاری از کشورهای پیشرفته افراد باهوش سمت آن میروند، خالی و به
دانشجویانی سپرده شد که شاید سطح نمرات پایینتری داشتند.
وزیر بعدی برای تحقق این مساله باید چه تغییراتی را در روند فعلی وزارت علوم ایجاد کند؟
غفاریان: وزیر بعدی باید یکسری اقدامات بلندمدت را در فضای شتاب علمی انجام دهد که ارتباط صنعت با دانشگاه، تولید علوم انسانی اسلامی و... از جمله آنهاست. البته تمام وزرا تا الان میگویند گامهایی را در راستای اسلامی کردن دانشگاهها برداشتهاند. از سوی دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی هنوز هم شورای موقتی است تا زمانی که به این نتیجه برسند دانشگاههای ما اسلامی شده است.
درباره تعیین روسای دانشگاهها توسط وزارت علوم به خاطر اینکه این وزارتخانه برآمده از رای مردم است. این نکته وجود دارد که بگوییم چون دولت برآمده از رای مردم است، پس در همه حوزههای کشوری باید نظارت داشته باشد. در حالی که عرصه علم و تولید علم عرصهای است که اهل آن باید نسبت به آن نظر دهند و اینکه وزارت علوم برآمده از رای مردم و درباره صفر تا صد عرصه علمی را باید آنها تصمیمگیری کنند، ما شاهد بینظمی در این عرصه میشویم؛ چراکه هر وزیری که میآید میخواهد ارکان عرصه علمی کشور را به هم بریزد و تشتتی که ایجاد میشود خود به خود باعث عدم پیشرفت کشور میشود.
درباره اینکه نظر مردم باید در انتخاب رئیس دانشگاهها دیده شود هم عنوان کردم که مردم به کلیت دولت رای میدهند ولی همه عرصههای جمهوری اسلامی با نظر دولت تامین نمیشود. دولت یک نظر میدهد، قانونگذار یک نظر دیگر و تشخیص مصلحت نظام نیز یک طور دیگر. اما آنچه حکومت را میسازند، بخشهای مختلف است. درباره فضای علمی نیز همینگونه است و نماینده دولت در عرصه علمی وزارت علوم است، ولی نظرات بخشهای دیگر مانند کمیسیون آموزش مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم وجود دارد.
البته درباره اقدامات وزارت علوم در آینده باید نگاهی به وزارت علوم قبلی داشته باشیم که دو نکته ایجابی و سلبی در آن وجود دارد. وزارت علوم قبلی در بحث ایجابی جرات ریسک کردن و اعتماد به جوانان را نتوانست در دولت ایجاد کند. در حالی که نماینده قشر نخبه کشور بود، ولی اکثر دانشگاههای ما با مشکلات جدی بودجهای روبهرو بودند و منطق حکم میکرد که وزیر علوم در این حوزه بتواند اقدامات لازم را انجام دهد. در بحث سلبی نیز باید بگوییم وجود نگاههای سیاسی در ایجاد این وزارتخانه بسیار مضر است و گاهی نیز شاهد آن بودهایم.
متقی: در فضای اداری کشور بحث عددگرایی وجود دارد و از اینکه چه اندازه مقاله علمی تولید شده، سر ذوق میآییم، ولی اینکه چه مقدار از این مقالات واقعی و چه میزان کاذب است، اطلاع نداریم که این بحران بسیار بزرگی است. از سوی دیگر ما در حوزههایی مقاله تولید میکنیم که از عالم نظر تا عالم عمل یک دنیا تفاوت دارد. اگر وزارت علوم بتواند در فضای علمی به واقعیسازی تولید علمی بپردازد صرفا در مساله رشد، به موفقیت رسیده است.
زمانی که بحث رشد علمی را مطرح میکنیم تک واحدی به مقوله نگاه میکنیم و میگوییم در فلان حوزه تعداد مقالات ما اینقدر بوده است، ولی زمانی که از توسعه علمی صحبت میکنیم درباره رشدی همهجانبه حرف میزنیم. اینکه در رشته پلیمر بتوانیم فلان میزان مقاله تولید کنیم ولی این مقالات در صنعت هیچ کاربردی نداشته باشد، عملا تولید مقاله ما ارزش ندارد. در حوزه علوم انسانی نیز مقالاتی را ارائه میدهیم که هیچ سودی؛ نه برای کشور و نه برای دنیا دارد و تنها به حجم تولید مقالات ما اضافه شده ولی دانشگاه و جامعه ما هیچ منفعتی از این مقالات نبردهاند.
عامل دیگر عددگرایی این است که برای پیشرفتهای شغلی و علمیمان این اعداد اهمیت زیادی دارند. یعنی زمانی که کسی میخواهد از استادیار به استادتمام ارتقا پیدا کند تنها میپرسند چند مقاله نوشتهای نه اینکه چند مقاله کاربردی نوشتهای. بنابراین صرفا ما بر اعداد استواریم و این سنجش کمی بزرگترین بحران ما است. وزارت علوم اگر بخواهد در بحث شتاب علمی تاثیرگذار باشد، یک بار برای همیشه باید نگاه کمی را کنار بگذارد و به نگاه کیفی بپردازد. البته در صورت تحقق این کار تعداد مقالات کشور به یکباره کاهش مییابد ولی در بلندمدت باعث میشود دانشجویان و استادان نگاه کیفی پیدا کنند.
اگر ریاست دانشگاهها و انتخاب اعضا که قرار است تصمیمساز باشند، به
نیازهای دانشگاه برگردد و از داخل خود دانشگاهها باشد، عملا بسیاری از
مسائلی که مطرح شد، برطرف میشود. زمانی که وزیر علوم یک فرد را به شورای
عالی انقلاب فرهنگی معرفی میکند و بدون شناخت نیازهای دانشگاه به ریاست آن
میرسد قطعا اقدامات آن فرد با کسی که در داخل دانشگاه انتخاب شده و
مشکلات و نیازهای آن را میداند، متفاوت است. اینکه دولت به معنی کل صفر تا
صد دانشگاه را در اختیار بگیرد، مشکل کمبود بودجه و تخصیص بودجه پیدا
میکنیم و مشکلات دیگری هم خواهیم داشت. بهعنوان طرفدار دولت، یکی از
منتقدان وزارت علوم هستم. همانطور که از وزارت علوم دوران فرجیدانا دفاع
میکنم از دوران فرهادی دفاع نمیکنم؛ چراکه قاطعیت در رای را نمیبینم و
امیدوارم انتخاب بعدی وزارت علوم خوب باشد.
دانشجویان در فضای صنفی چه انتظاراتی از وزیر علوم دارند؟
غفاریان: فضای صنفی دانشجویی و اشکالات آن مانند «چرا کوهان شتر کج است»، بوده؛ چراکه مشکلات زیادی در بحث سنوات، خوابگاهها، تغذیه و... را شاهد هستیم. ما دو انتظار پایه را از وزارت علوم داریم؛ اول تقسیم دانشجویان و دانشگاهیان به دانشگاههای پیشبرنده و دانشگاههایی که نتوانستهاند خروجی لازم را برای کشور داشته باشند تا وزارت علوم بتواند روی برخی دانشگاهها سرمایهگذاری خوبی داشته باشند.
مساله دیگر فضای اشتغال دانشجویان است. البته دانشگاهها نیز برای بهبود این فضا تلاشهایی کردهاند ولی با آنچه از یک جمهوری اسلامی ایران پیشرفته انتظار میرود، بسیار فاصله دارد. بنابراین وزارت علوم نیز در هدایت تحصیلی دانشجویان قبل از انتخاب دانشگاهها نقشآفرینی داشته باشد و با آموزش و پرورش و سازمان سنجش در این زمینه رایزنیهای جدی صورت گیرد.
متقی: دولت در تنظیم و تدوین منشور حقوق شهروندی تلاش
خوبی انجام داده است. در امور صنفی و تشکیلاتی نیز باید منشور حقوق دانشجو
تدوین شود. البته منشورهایی وجود دارد ولی باید منشوری به منزله حقمحوری
داشته باشیم نه تکلیفمحوری. البته درست است که قانون یکسری تکالیف را برای
دانشجو در نظر گرفته اما باید در کنار وظایف یکسری حقوق نیز برای دانشجو
در نظر گرفته شود. نکته دیگر اینکه با نگاه کرامتمندانه به دانشجو نگاه
کنیم و از سوی دیگر باید ثبات مدیریت داشته باشیم، در حالی که با بحران
تزلزلهای مدیریتی روبهرو هستیم. تا حدی که دانشجو نمیداند آییننامه
دفاع از پایاننامه در زمان دفاع وی تغییر میکند، یا خیر؟
تفاوت ایجاد نشاط سیاسی با حاشیهسازی سیاسی در دانشگاهها چیست و وزیر علوم چطور میتواند در این دو حوزه تفاوت قائل شود؟
غفاریان: در تقسیمبندی سیاسی کشور فضایی رایج است که اصولگرا و اصلاحطلب داریم. در فضای سیاسی نیز باید تقسیمبندی دیگری هم داشته باشیم. دانشجو – سیاسی که همه دانشجویان را در یک طیف سیاسی ببینیم؛ چراکه منافع دانشجو به مسائل سیاسی گره نخورده؛ بلکه از روی دغدغه و دلسوزی صحبت میکند و راهکار نیز ارائه میدهد. طبیعتا یک طیف سیاسی نیز آن راهکار را ارائه داده یا قبول میکند و آن وقت دانشجو با آن طیف همراه میشود. باید به این نگاه در دانشگاهها وزن داده شود که خود دانشجویان آن را دارند. باید به دانشجویان در حرف زدن، اظهارنظر درباره مسائل کشور، انتقاد وارد کردن و... استقلال عمل داده شود. از نظر ما نقطه پیشبرنده کشور همین مسائلی است که در دانشگاهها مطرح میشود. در این راستا باید فضاهای نظارتی که در دولت قبل شاهد آن بودیم، کمتر شود.
برخورد قانونمدار با دانشجویان نیز باید مدنظر قرار داده شود، در حالی که شاهد برخورد سلیقهای با دانشجویان هستیم. در حقیقت باید میزانی را در نظر بگیریم و بگوییم این میزان آزاداندیشی محسوب میشود و خارج از آن فضا سیاسی شده و اجازه آن داده نشود، در حالی که شاهد برخورد سلیقهای هستیم و حتی برخی مواقع اصلا برخوردها سیاسی نیست؛ بلکه بر سر پست ریاست است.
فضای دانشجویی فضای جوان، پرتحرک و پرنشاط است. اینکه فضای دانشگاه را با فضاهای دیگر در کشور مقایسه کنیم، غلط است ولی مرز باید مشخص شود. مثلا اگر گفتوگومحور جلو برویم فضا نهتنها سیاسی نیست؛ بلکه نشاطآور است. البته باید به معنی واقعی کلمه فضای گفتوگومحوری شکل بگیرد.
درباره خود گفتوگو هم باید بگوییم ما بر سر افرادی که برای سخنرانی وارد دانشگاه میشوند، دچار اختلاف سلیقه هستیم؛ یعنی فردی نظراتی درباره کشور دارد که اگر در دانشگاه نگوید، جای دیگری نیز نمیتواند آن را بیان کند. البته باید افرادی که طی بیش از 20 سال گذشته در انقلاب اسلامی فرصت حرف زدن داشتند و ثابت کردند به دانشگاه میآیند تا از آنجا برای کارهای خود در بیرون از دانشگاه استفاده کنند، مشخص شده و از سخنرانی در دانشگاهها حذف شوند و در مقابل افراد با هر سلیقه سیاسی باید در دانشگاهها حضور داشته باشند.
متقی: کسی که نتواند حرفهای مذهبی و سیاسی و نظرات خود را در دانشگاه مطرح کند، در کجا و کدام قسمت از کشور میتواند این کار را انجام دهد. اگر فضای نقد ایجاد شود بسیاری از سوالات پاسخ داده میشود.
درباره نشاط نیز اگر دانشگاهها بپذیرند که اصل بر آزادی بیان است؛ مگر اینکه قانون آن را محدود کرده باشد، قطعا دانشجو میتواند تا حدی که برای دانشگاه مشکل امنیتی ایجاد نشود، این حق خود را اعمال کند. اگر دانشجو در فضای دانشگاه نیز نتواند اعتراض کند، در کجا میتواند اعتراض کند؟
اگر دانشگاه نگاه قیممآبانه داشته باشد باز هم شاهد بحران سلیقه خواهیم بود و اینکه رئیس دانشگاه انتخاب کند که چه فردی در دانشگاه سخنرانی کند و چه کسی سخنرانی نکند، شیب متزلزلی ایجاد میشود. البته باید ملاکهای ممنوعیت سخنرانی برای افراد مشخص و به دانشجویان اعلام شود؛ نه اینکه از برگزاری یک مراسم جلوگیری شود. متاسفانه چون ما تشکلهای خود را محدود کردهایم و اجازه عرضاندام به آنها را نمیدهیم، بنابراین وظیفه نظارت بر دانشگاه را نیز خود دانشگاه انجام میدهد و در عمل ریاست دانشگاه به دست خودش استقلال را از بین میبرد.
درباره تفاوت نشاط سیاسی و حاشیهسازی سیاسی نیز باید بگویم اگر اصالت را بر اساس آزادی بیان قرار دهیم و بگوییم همه آزاد هستند تا ابراز عقیده کنند و بعد قانون به جای اعمال سلیقه افراد موارد خلاف را احصا کند. وقتی اصالت را مدنظر قرار دهیم دانشجو میداند اگر دست به تخریب دانشگاه بزند، باید خسارت بپردارد، در حالی که میبینیم در یک دانشگاه تخریب اموال نیز هیچ پیامدی ندارد ولی در دانشگاه دیگر تحصن ساده نیز مشکلاتی را برای دانشجو ایجاد میکند.
غفاریان: مرز نشاط و حاشیهسازی باید طبق آییننامه مشخص و براساس آن هم عمل شود و اگر فضای دانشگاه کار علمی است، فضای سیاسی نباید کار علمی را متوقف کند؛ هر چند معتقدیم دانشجو باید ابعاد سیاسی هم داشته باشد ولی در ابتدا یک دانشجو است و در مقابل ملت تعهدی دارد و باید آن را انجام دهد. اگر نگاهمان به استقلال دانشگاه صفر و صدی باشد، شاهد تکرار اتفاق فعلی هستیم که شاید در اینجا وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان هماهنگکننده دانشگاهها با هم، پررنگتر میشود تا دانشگاهها دچار اعمال سلیقه نشوند.
به فکر دانشجو و کارمندان دانشگاه اصلا نیست
در خود دانشگاه ها هم تبیعض بین کارکنان زیاده هر چند که دانشگاه ها هییت امنایی اداره میشه ولی من از چشم وزارت علوم میبینم