هرجا که کمیت حاکمیت لنگ میزند، آنجا میدان عمل ملت پررنگتر میشود؛ این معنی آتش به اختیاری در عرصه فرهنگ و فرماندهی فرماندهان جنگ نرم در این میدان است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی؛ * منتظر معجزه و حمایت نمانید. خودتان آستین بالا بزنید و شروع کنید. هرجا که کمیت حاکمیت لنگ میزند آنجا میدان عمل ملت پررنگتر میشود؛ این معنی آتش به اختیاری در عرصه فرهنگ و فرماندهی فرماندهان جنگ نرم در این میدان است؛ البته در چارچوب قانون و در عین توجه و دقت در احترام به عقیده و مرام و هنجارهای مثبت فرهنگی.
مثلاً یک راه دررفت از این فقر فرهنگی، از این ویروس کشنده خلاقیت و توانمندی اجتماع، این است که هر خانواده و فامیل بیاید و اولویت نذر را مشخصاً در حمایت از اشاعه فکر و اندیشه و علم و فرهنگ دینی در سطح خانواده خود بگذارد. سال هاست که دیگر از تنور سازمانهای رسمی تبلیغات دین و اشاعه فرهنگ، نانی پخته نمیشود. این سازمانهای بودجه خور و بودجه سوز دچار روزمره گی شدهاند.
باید بودجههای فرهنگی کشور، جهت دار، هدفمند و توجیه پذیر شوند؛ البته افزایش هم باید پیدا کند، اما نه برای برگزاری سمبنار و ...؛ باید به مقوله فرهنگ و اندیشه سازی فرهنگی تخصصی نگاه شود، مدیران فرهنگی متخصص و کارآمد انتخاب شوند. بلد باشند کارشان را و آشنا باشند به زمینه تخصصی شان.
متأسفانه فرصتهای طلایی فرهنگی. اقناعی و تبلیغی را با ریاست یک دام پزشک بر مسند مدیرکلی صدا و سیمای فلان استان و نمایندگی یک دندان پزشک در مسند مجلس شورای اسلامی فلان شهر و ... و ... و ... سوزانه ایم و دودش هم به چشم ملت و هم به چشم حاکمیت رفته است.
دیواری از دیوار فرهنگ کوتاهتر نیست انگار... بیایید و خشت روی خشت بگذارید و دیوار کوتاه فرهنگ را بلند مرتبه و عظیم و در شأن ایران اسلامی بسازید.
ای کاش و ای کاش و ای کاش بودجه این مملکت در مراکز علمی و پژوهشی و اندیشکدهها و پژوهشکدهها هزینه میشد. هیچ کشوری به تولید صنعتی و رفاه اقتصادی نرسید، مگر اینکه در زمینه فرهنگ و علم و اندیشه ورزی و اندیشه سازی رشد کرده باشد. هیچ کشوری تراز اول نشد، مگر اینکه معلم و استادش در طبقه اول جاگرفته و جایگاه و شأنیت داشته باشد.
چرا وقتی یک آهن فروش و دلال پوست گوسفند را سوار بر یک ماشین مدل بالا میبینیم تعجب نمیکنیم، اما وقتی یک معلم و یا استاد دانشگاه و یا نویسنده و یا پژوهشگر و ... را سوار بر یک ماشین نیمه شاسی بلند یا درحال خوردن پیتزا ببینیم، داد وامصیبتا و هزار بحث حاشیهای دیگر بلند میشود و این نوع برداشت منفی و تلقی ضعیف انگارانه از هر فعالیت دینی و فرهنگی و علمی در کشور، بلای جان فرهنگ و ویروس مهلک حیات علمی این مملکت شده است؛ و ای کاش دیر یا زود ریشه کن شود.
چه کسی گفته که فعال فرهنگی و دلسوز علم و اندیشه در این مملکت اجاره نشین باشد و دلال آهن کهنه، خانه ویلایی پنجاه اتاقه داشته باشدکه صد البته تجمل نه برای آن و نه برای این پسندیده نیست. اما فقر و درد و بیچارگی برای هر قشری و هر طبقهای از جماعت ایران ثروتمند نکوهش شده و مذموم است.
چه کسی گفته که کشور ما فقیر است؟ بله فقیر هستیم متأسفانه، اما نه در ثروت و منابع مالی، بلکه در مدیریت این منابع سرشار فقیر هستیم، در فرهنگ فقیر هستیم. ایران فقر فرهنگی دارد و بس.
جنبش چهارشنبه سفید و بی حجابی و هزار معزل فرهنگی دیگر را با یقههای سفید و از پشت شیشههای دودی ماشین ضدگلوله نمیشود حل کرد. در فرهنگ و فرهنگ سازی و نهادینه کردن ارزشهای دینی و اسلامی و ملی کم گذاشته ایم که این شده ایم و نتیجه اش هم جز این نیست.
فرهنگ یعنی ریشه یعنی اصالت یعنی هنجارسازی یعنی تولید فرصت و بازتولید ارزش. در حیطه فرهنگ و اندیشه سازی فرهنگی هم همه ما مسئولیم. همه ما بایستی عمله فرهنگی باشیم. بایستی مراقبت کنیم از ارزشهای دینی، فکری، اعتقادی، مرامی، ملی و هنجاریمان. همه مسئولیم. البته مدیریت فرهنگ بایستی یک پله بالاتر باشد هم از لحاظ تجربه هم تخصص و هم تعهد.
دکتر مجتبی اشرافی-استاد دانشگاه شیراز انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.