به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام محسن قرائتی استاد و معلم قرآن کریم در برنامه امروز درسهایی از قرآن به تببین آیاتی از قرآن که حکومت و ولایت امام زمان(عج) را تأیید میکند، پرداخت.
در این گزارش متن سخنان حجتالاسلام قرائتی در برنامه امروز درسهایی از قرآن تقدیم میشود.
موضوع
امام زمان(عج) در قرآن
عناوین برنامه
سنتهای الهی، احکام الهی
امامت به دست خدا، نه مردم
دلیل عقلی و قرآنی امامت
حکومت امام زمان(عج) به نفع مستضعفان جهان
ناامیدی مردم از حکومتهای بشری
وعده خداوند بر غلبه اسلام بر جهان
حکومت صالحان با صاحیت بر جهان
متن برنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما احاط به علمه
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
جلسه قبل در مورد قرآن و امام زمان صحبت کردیم، چند آیه را نگاه کردیم. امشب دنباله بحث، قرآن میفرماید: «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» (لیل/12) قاری: «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى». «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» بر ما واجب است هدایت کنیم. یک مثل روان بزنم. مجلس شورای اسلامی دو تا قانون دارد. یک قانون برای خودش دارد. مثل چه؟ مثلاً مرخصیهای مجلس چقدر باشد. حقوق نماینده مجلس چقدر باشد؟ جلسه علنی در سال چند بار باشد؟ چند تا کمیسیون داشته باشد؟ یک مقرراتی مجلس دارد برای خودش تعیین میکند. یک قانونی هم برای بیرون تعیین میکند. به چه کسی نفت بفروشیم، نفروشیم. چه بکنیم؟ چه نکنیم؟ تعطیلات عید چند روز باشد؟ پس دو تا قانون است. قانونی برای خودش، قانونی برای امت. خدا هم همینطور است. خدا یک قانونهایی برای خودش تعیین کرده است. گفته: این برای من، یعنی خدا برای خودش شرح وظیفه نوشته است.
سنتهای الهی، احکام الهی
یکی از وظایف... شرح وظیفههایی که خدا برای خودش مینویسد، میگویند: سنتهای الهی، سنتهای الهی یعنی قانونی که خدا برای خودش تعیین کرده است. قانونی که خدا برای بشر تعیین کرده میگویند: احکام الهی، پس سنتهای الهی قانون خدا برای خداست. چه کسی وضع کرده است؟ خود خدا.
من میگویم: فردا شب فلان ساعت میآیم، شما هم یک قلم و کاغذ بیاورید. اینکه فردا شب فلان ساعت میآیم، قانونی است که من برای خودم وضع میکنم. وظیفه من این است که فردا فلان ساعت بیایم. قانونی که برای شما وضع میکنم، قلم و کاغذ بیاورید، مطالب را بگویم یادداشت کنید. یکی از سنتهای الهی یعنی قانونی که خدا... نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. یکی از سنتهای الهی یعنی قانونی که خدا برای... خودش یا مردم؟ با هم بگویید... خودش، من وقتی طرف حرف را میگیرد لذت میبرم. ولی وقتی طرف همینطور نگاه میکند، من نمیدانم گرفت یا نگرفت؟ قانونی که خدا برای خودش تعیین میکند اسمش... سنتهای الهی است. قانونی که خدا برای مردم تعیین میکند، اسمش را احکام الهی میگذارند. یکی از سنتهای الهی این است. «إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدى» واجب هست بر من که خدا هستم، مردم را هدایت کنم.
امامت به دست خدا، نه مردم
امامت هم انتخابی نیست. مثل رئیس جمهور و رئیس مجلس و شورای محلی و شهری، امام را باید خدا تعیین کند. یک مقدمه هم بگویم. پیغمبر ما 63 سال داشت. از 40 تا 23 سال [63 سالگی] پیغمبر بود... در این 23 سال، سیزده سال در مکه بود. سه سال مخفیانه تبلیغ میکرد، طوری بود که اینها از فشار بت پرستها به حبشه رفتند. ده سالش، بعد از سیزده سال که در مکه اکثریت با مشرکین بود، ده سال مدینه هم کلی جنگ بود. سالی چند تا عملیات رزمی داشتند. یک کسی که میخواهد بت پرستی را به خدا پرستی تبدیل کند، جاهلیت را به عالمیت تبدیل کند، تفرقه را به وحدت تبدیل کند، شرک را به توحید تبدیل کند، فساد را به صلاح تبدیل کند. یک مسئولیتی، یک تحولی بخواهد انجام بدهد، 23 سال کم است.
نزدیک چهل سال از انقلاب ما میگذرد. هنوز هشت ما گرو نه و نه ما گرو هشت است. چقدر مملکت ما مشکل دارد. چهل سال نتوانستیم، 23 سال، ده سال مگر میشود؟ پس ببینید میخواهم امامت را بگویم. اینجا یک مقدار ظریف است. مثل قالی ابریشمی ریز است. پیغمبر مسئول است یک تحول همه جانبه ایجاد کند. در همه خانهها شراب بود مثل مربا و سرکه. قبیلههایی بود که سالهای متمادی با هم بکش بکش داشتند. یک نظام فاسد جاهلیت، در مکه یک باسواد بود. در کل حجاز هفده نفر با سواد بودند. پیغمبر آمده یک چنین کاری بکند، این هم در 23 سال، سیزده سال که خودش تحت فشار بود. ده سال هم هر سالی کلی عملیات جنگی داشتند. پیغمبر سکته هم نکرد، اگر سکته میکرد میگفتیم: بله سکته کرد نشد کسی را تعیین کند. سکته هم نکرد.
بی خیال هم نبود که بگوییم: حالا از دنیا رفت و امت را رها کرد. یک چوپان چهار تا بز را رها نمیکند. چهار تا گوسفند را رها نمیکند. پیغمبر یک امت را رها کرد و رفت. خدا در مورد پیغمبر میگوید: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (توبه/128) این لقب «رَؤُفٌ رَحِیمٌ» را خدا هم برای خدا گفته که خدا رئوف و رحیم است. هم برای پیغمبر، یعنی پیغمبر رئوف است. آیه داریم «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ» (شعرا/3) پیغمبر چرا اینقدر میسوزی؟ چرا اینقدر خودت را میخوری؟ داری خودت را میکشی؟ گاهی وقتها میگوییم: بابا ولش کن.
یک رفیق داشتیم با بچههایش به حرم امام رضا میآمد، به بچهها میگفت: بروید بازی کنید. خودش حرم میرفت و زیارت میخواند. بچهها گم میشدند. آنوقت بچهها را ستاد گمشدهها میبردند بیسکوییت میدادند، میگفت: زیارت میکردیم و میآمدیم بچهها را از ستاد گمشدهها میگرفتیم. یک آدم بیخیال است که بچهاش را رها میکند میگوید: فوقش گریه خواهد کرد و خانمها او را خواهند برد. پیغمبر ما 1- «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» 2- سکته نکرد. ده سال برای یک انقلاب کلی کافی... بگویید... نیست. خود پیغمبر هم برای جنگ تبوک که هشتاد روز بود، جانشین تعیین کرد. مگر میشود بگوییم: پیغمبر برای هشتاد روز جانشین تعیین کند اما برای فوتش جانشین تعیین نکند؟ مگر میشود بگوییم: ابوبکر، عمر را جانشین تعیین کرد ولی پیغمبر مردم را رها کرد؟ یعنی باید بگوییم: خلیفه اول دلسوزیاش از پیغمبر بیشتر است؟ نه سنی میگوید، نه شیعه. یکبار دیگر... نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید.
دلیل عقلی و قرآنی امامت
بسم الله الرحمن الرحیم، پیغمبر ما مأمور بود تا یک انقلاب فکری، اقتصادی، اخلاقی، اعتقادی و یک تحول ایجاد کند. 2- در این 23 سال، سیزده سال در مکه در فشار بود. ده سال هم سالی چند جنگ داشت. این مدت برای آن انقلاب کافی نیست. 3- پیغمبر سکته هم نکرد که بگوییم: سکته کرد و نشد کسی را تعیین کند. 4- در جنگ تبوک که هشتاد روز پیغمبر نبود جانشین تعیین کرد. مگر میشود قبول کنیم برای هشتاد روز جانشین لازم است. برای رفتن پیغمبر تا ابد جانشین لازم نیست. این هم نمیشود. بی خیال هم نبود. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» با همه این مقدمات باید معتقد باشیم پیغمبر کسی را تعیین کرد. اینها دلیل عقلی بود که گفتم. دلیل قرآنیاش آیه غدیر خم است «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» (مائده/67) «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» دلیل ما از قرآن«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ» است. دلیل عقلی ما این است که پیغمبر... اینهایی که گفتیم.
حالا اگر پیغمبر کسی را تعیین کرد، چانه بزنیم؟ میگوید: نه، حق ندارد. «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (احزاب/36) هیچ مرد مؤمن و زن مؤمنی، هیچ مرد و زن با ایمانی، حق ندارد «إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً» وقتی خدا یک کسی و یک چیزی را تعیین کرد، «أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» بگوید: نه، نظر من چیز دیگری است. علامت مؤمن، دیشب هم گفتیم. آیه دیشب را باز هم تکرار کنیم. «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلِیماً» (نساء/65) ترجمهاش این است که به خدا قسم ایمان ندارند مگر وقتی که دو نفر بینشان مشاجره شد، «فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ» شَجَر یعنی مشاجره، درگیری شد و نزد پیغمبر آمدند، هرچه پیغمبر قضاوت کرد، قبول کنند. اگر کسی قضاوت پیغمبر را قبول نکند، ایمان ندارد.
حکومت امام زمان(عج) به نفع مستضعفان جهان
در مورد امام زمان(ع) آیات زیادی داریم. یک لطیفه برای شما بگویم، دقت کنید. خدا راجع به پیغمبر میگوید: «مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» (آلعمران/164) در مورد حضرت مهدی میگوید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا» (قصص/5) وجود پیغمبر منت است بر مؤمنین، وجود حضرت مهدی منت است بر همه مستضعفین کره زمین. گرفتید؟ خدا نعمتهایی که داده، چند نعمت را میگوید: منت میگذارم بر بشر که این را به تو دادم. یادت نرود. نعمت که خیلی به ما داده است ولی بعضی نعمتها را خدا منت میگذارد. شخص پیغمبر را میگوید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُواْ عَلَیهِْمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَة» (آلعمران، 164) خدا منت گذاشت بر مؤمنین، پیغمبر داد ولی برای امام زمان میگوید: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین» (قصص/5) خیلی مهم است. نمیخواهم بگویم: امام زمان از پیغمبر بالاتر است. گاهی خدا یک چیزی را به یک کسی میدهد. امام زمان توفیقی دارد که 124 هزار پیغمبر آن توفیق را نداشتند. اینها نتوانستند زمین را پاک کنند. ولی روی کره زمین امام زمان که بیاید، روستایی نیست روی کره زمین مگر اینکه صدای اذان در آن باشد.
در اینجا من چند چیز را بگویم. یکی میگویند: شما میگویید: امام زمان وقتی میآید که دنیا پر از ظلم شود. اگر دنیا پر از ظلم شود و امام زمان میآید پس همه ظلم کنیم. همه ظلم کنیم که دنیا پر شود و آقا تشریف بیاورد. اگر کسی چنین گفت، به او چه بگوییم؟ شیعه و سنی این حدیث را قبول دارند که زمانی امام زمان(ع) میآید که دنیا پر از ظلم شود. پس بیایید همه ظلم کنیم و همه گناه کنیم، دنیا پر شود و آقا بیاید. اگر کسی یک چنین اشکالی کرد، جوابش چیست؟ جوابش این است، نگفته: «بعد ما ملئت ظالما» گفته: «بعد ما ملئت ظلما» با یک مثال...
یکوقت میگویم: وقتی در و پنجره را باز میکنیم که اتاق پر از دود شود، یکوقت میگویم: وقتی پنجره را باز میکنیم که همه سیگاری باشند. اگر گفتیم، اگر همه سیگاری شوند، اتاق پر از دود شود، همه هم سیگاری شوند، امام زمان میآید، در و پنجره را باز میکنیم. اگر این باشد بله، بیایید همه تند تند سیگار بکشید. همه سیگار بکشیم، آدمهای بیشتر، سیگارهای بیشتر، دود بیشتر، آقا تشریف بیاورد و درها و پنجره را باز کنند. نگفته اگر همه سیگاری شدید. میگوید: اگر سالن پر از دود شد. سالن پر از دود شد، معنایش این نیست که همه مردم سیگاری شوند. ممکن است یک نانجیبی مثل صدام بیاید، هم عراق را خراب کند. هم کویت را خراب کند و هم ایران را. آقا میشود یک نااهلی یک کنده درخت را آتش بزند و همین کنده درخت سالن را پر از دود میکند. لازم نیست همه مردم سیگاری شوند، بعد از اینکه دنیا پر از ظلم شد، نه اینکه دنیا پر از ظالم شد. تکرار میکنم چون یک مقدار ظریف است. شما هم تشخیص میدهید الحمدلله!
یکوقت میگویم: در سالن را چه وقت باز میکنید؟ وقتی همه سیگار بکشند. نگفته: اگر همه دودکش بشوند و سیگاری شوند. میگوید: وقتی سالن پر از دود شد. «بعد ما ملئت ظلما» نه «بعد ما ملئت ظالما» ظلما میشود همه سیگاری نباشند. دو نفر، بیست نفر سیگاری هستند ولی تند تند بکشند. بنابراین نگویید اگر دنیا... امام زمان وقتی میآید که دنیا پر از ظلم شود، پس بیاییم همه ظالم شویم، همه هرچه میتوانیم ظلم کنیم، آقا زودتر تشریف بیاورد. بعد از آنکه پر از ظلم شد، نه بعد از آنکه پر از ظالم شد. توانستم بگویم؟ هان؟ یکوقت میگویم: آقا من شکمم سیر شود سخنرانی میکنم. لازم نیست همه شما پول بدهید. یک کسی نصف نان به من بدهد بخورم، سیر میشوم. یکوقت میگویم: اگر همه شما مرا سیر کردید سخنرانی میکنم. اگر گفتم: همه مرا سیر کنید، پس همه باید یک ریال کنار هم بگذاریم، غذا برای من تهیه کنید من بخورم. نمیگویم اگر همه مرا سیر کنید سخنرانی میکنم. اگر من سیر شدم، ولو یک نفر یک تکه نان بدهد. اگر دنیا پر از ظلم شود، یعنی چهار تا جنایتکار کافی است برای اینکه دنیا را پر از ظلم کند. لازم نیست همه پر از ظلم شویم.
امام زمان باید وقتی بیاید که همه مردم، همه قدرت پیدا کنند. این انتخابات و همه چیزهایی که میشود، اختلافاتی که در کشورها و در ایران هست،
ناامیدی مردم از حکومتهای بشری
حدیث داریم امام زمان وقتی ظهور میکند که همه سلیقههای سیاسی و نظامی چند روزی قدرت را بدست بگیرند و همه عاجز شوند، دیدید وزنه بردارها وزنه بلند میکنند. وسط راه رهایش میکنند. زمانی امام زمان ظهور میکند که کسی نگوید اگر دست من بود اصلاح میکردم. میگویم: ببین تو هم دستت بود. چه کردی؟ مگر دستت نبود. چه کردی؟ زمانی امام زمان ظهور میکند که همه کسانی که ادعایی در مغز دارند، چند صباحی، چند روزی حکومت را بدست بگیرند و مشکلات حل نشود، وقتی مشکلات حل نشوند، دیگر نگویند: اگر من بودم حل می کردم. این هم یک حدیث داریم.
امام زمان که میآید، با این پیشرفتهای علمی چه میکند. شما یک مقایسه کنید بین امام بنیانگذار جمهوری اسلامی با امام زمان، منتهی خوب او کجا و این کجا، مثل اینکه بگوید: مقایسه کنید بین این پرژکتور با خورشید؟ ولی خوب برای فهمیدن خوب است. یک نفر مرد خدا حکومت را بدست بگیرد. امام خمینی این کار را کرد. 2- طاغوتها در بروند و فرار کنند و بترسند. هویدا اعدام شد، نصیری اعدام شد. شاهپور بختیار فرار کرد. طاغوتها بترسند. مرد خدا حاکم شود. بچه مسلمانها رو بیایند. طاغوتها رنگشان باخته شود. این چیزها در انقلاب ما شد، حالا آنچه شد، درجه یکش امام زمان میآید. منتهی شناخت بالاست.
چرا امام زمان الآن غایب است؟ من این را اینطور مثل زدم. اگر یک لامپی را زدند شکستند، لامپ دوم، لامپ سوم، یازده لامپ را مردم کوچه و خیابان شکستند، حق با سازمان برق است، بگوید: لامپ دوازدهمی را وصل نکنید. علی بن ابی طالب را شکستند، امام حسن را شکستند. امام حسین را شکستند. یازده چراغ هدایت، یازده امام معصوم را کشتند. خدا لامپ دوازدهمی را وصل نمیکند. میگوید: هروقت آدم شدید. دوازده امام معصوم فرستادم هر یازده تا را شکستید. چون یازده لامپ را شکستید من لامپ دوازدهم را وصل نمیکنم.
بخوانید... «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ...» قاری: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین» (قصص/5) «وَ نُرِیدُ» اراده حتمی ماست. شک نکنید. «أَنْ نَمُنَّ» منت بگذاریم، بر چه کسی؟ «عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ» یعنی تمام مستضعفین کره زمین، میخواهید چه کنید؟ منت بگذارید که چه کنید؟ «وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً» اینها رهبر شوند. «وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِین» اینها وارث شوند. این اراده خداست در قرآن آمده است.
وعده خداوند بر غلبه اسلام بر جهان
آیه دیگر در مورد امام زمان(ع) داریم، اینکه «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى» قاری: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (توبه/33) این آیه سه بار تکرار شده است. سه مرتبه در قرآن این کلمه تکرار شده است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» ترجمهاش این است: اسلام کره زمین را خواهد گرفت. خدا وعده داده است. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا» (مائده/9) «وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَه» (حج/47) خدا وعده داده، خلف وعد هم نمیکند. وعدهاش چیست؟ اسلام کره زمین را خواهد گرفت. برای اینکه اسلام کره زمین را بگیرد، سه چیز میخواهیم، یک رهبر میخواهیم که بتواند کره زمین را اداره کند. خدا این را ذخیره کرده است. امام زمان(ع)! یک قانون میخواهیم که تبصره و ماده نداشته باشد. این قانون سالم صد در صد باشد. براساس هوسها، خیالها، وهمها و ترسها نباشد. آن قانون هم قرآن داریم که یک نقطه و واو آن کم و زیاد نشده است. یعنی قرآن درس نخورده، حضرت مهدی معصوم. پس مکتبش هست قرآن، رهبرش هست حضرت مهدی(ع)، آمادگی میخواهد. آمادگیاش را باید ما تهیه کنیم. ما آماده هستیم یا نه؟
یک سؤال میکنم، حضرت عباسی یک بزغاله به من و شما بدهند، بگویند: گوشتش را تقسیم کن، کبابیاش را برای خودت برنمیداری؟ ما در تقسیم بزغاله عادل نیستیم. چطور میتوانیم عدالت را روی کره زمین پیاده کنیم؟ ما وقتی زنجیر به پایمان هست، نمیتوانیم زنجیر را از پای مردم باز کنیم. پای خودمان در زنجیر است. گیر هستیم. خطوط سیاسی هم همه با هم در این چیزها شریک هستند. شما صد تا گذرنامه عمره به هر خطی و رئیس خطی بده، بگو: این را بده. 99 تا را به هم حزب خودش میدهد. آن یکی را هم به خودش میدهد. هرکدام رئیس باشند همینطور است. اینطور نیست که بگوییم: این جناح چطور است و این جناح چطور است؟ دو تا آخوند با هم تعارف میکردند. او میگفت: تو برو محراب، او میگفت: تو برو محراب. یک نفر گفت: چرا با هم تعارف میکنید؟ هردو حمد و سورهتان درست است. هیچکدام هم عدالت ندارید. حالا ما هنوز ظرفیتی که امام زمان...
امام زمان میگوید: این لقمه حرام است، دست نمیکشیم. خدا به آدم گفت: این گندم را نخور. « وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/35) هرچه میخواهی بخور ولی «وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظَّالِمِین» (بقره/35) این یکی را نخور. این گندم را نخور. خورد و از آن باغی که بود بیرون کردند، ما هم نسل او هستیم، همه را بیرون کردند. حالا 124 هزار پیغمبر میخواهند ما را داخل کنند دیگر نمیشود. یعنی یکی به راحتی ما را بیرون کرد، 124 هزار پیغمبر میخواهند ما را داخل کنند دیگر نمیشود. به آدم میگوییم: حضرت آدم نانت نبود، آبت نبود. قربانت بروم چرا خوردی؟ میگوید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115) ما تصمیم نداشتیم. عزم نداشتیم. باید تصمیم بگیریم. در ماه رمضان است یک تصمیم بگیریم، یک خلافی را کنار بگذاریم. نذر کنیم که اگر دروغ گفتیم فلان مبلغ خودمان را جریمه کنیم.
من سراغ دارم، خدا رحمت کند یک تاجری بود شیراز، تاجر قالی بود. به شاگردش گفت: اگر دیدی من به مشتری دروغ گفتم، روبروی مشتری به صورتم تف بیانداز. و اگر نیاندازی، بیرونت میکنم. دیگر ما ریشمان سفید شده، برای یک لقمه نان، خدا به سگهای ولگرد روزی میدهد، به سوسکهای سوراخها روزی میدهد، ما برای یک لقمه نان چقدر دروغ بگوییم؟«وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» باید تصمیم بگیریم. باید یک کاری کنیم که مشکلات را خودمان حل کنیم و برای حل آن تصمیم بگیریم. از این رقم کارها بکنیم.
یکی از مشکلاتی که من چند ماهی است به فکر آن افتادم و هی تکرار کردم و شاید صد بار دیگر تکرار کنم این است که مشکل مملکت ما این است که کار ننگ است. داماد میآید، میگوییم: چه کاره است؟ بدبخت است. چیه؟ کارگر است. یعنی به کارگر میگوییم: بدبخت! مشکل ما این است. سه میلیون افغانی دارند در مملکت کمک ما میکنند. اگر اینها قهر کنند بروند ما شکست میخوریم. کارهای سخت را دیگر ایرانی حاضر نیست بکند. وقتی میگویی: کار کن، میگوید: مگر تراکتور هستم؟ کار برای تراکتور است. فحش که میدهیم میگوییم: حمال! حمال سید است، «سید القوم خادمهم» آن کسی که بار مرا که نمیتوانم بلند کنم، بلند میکند و میبرد جایی میگذارد، این به من خدمت کرده است. پیغمبر فرمود: «سید القوم» آن کسی که به تو خدمت کرده آقا است. چرا فحش میدهی و میگویی حمال؟ سالی حدوداً یک میلیون لیسانس بیرون میدهیم و شغل هم نیست. حالا میخواهم کمک من کنید. نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. کسی که مهارت ندارد، فقط لیسانس، هیچ مهارتی ندارد. فوق دیپلم است، فوق لیسانس است. بله یک محفوظاتی دارد، نمیتواند کار بکند. کسی که مهارت ندارد پول... با هم بگویید... کسی که پول ندارد، زن... کسی که زن ندارد، مسکن هم ندارد. بچه هم ندارد. پای ویدئو مینشیند. پای سکس مینشیند. دوست دختر و دوست پسر پیدا میکند. فاسد میشود، معتاد میشود همه بدبختیها سر این است که کار ندارد. بید هر جوان دیپلم یک هنر یاد بگیرد. هر لیسانس هم یک هنر یاد بگیرد. اگر استخدام شد الحمدلله، استخدام نشد میلیونها جوان تحصیل کرده بی مهارت، خوب بی مهارت کدام رئیس جمهور میخواهد حل کند؟ محال است حل شود. یا شبه محال است.
باید آموزش و پرورش خاکش عوض شود. دیپلم فلج نمیخواهیم. خیلی از چیزهایی که میخوانیم و نمره هم میآوریم، نخوانیم هم طوری نمیشود. یک کسی گفت: آقای قرائتی شنیدم روزنامه نمیخوانی؟ گفتم: گاهی تیترهایش را میخوانم. گفت: چرا نمیخوانی؟ گفتم: یک ماه مکه رفتم نخواندم برگشتم دیدم هیچ طوری نشد. معلوم است یازده ماهش هم هیچ طوری نمیشود. یک کسی اسمش مَحرَم بود. میگفت من که اسمم مَحرم است، دیوانه میشوم از عزای امام حسین! دیوانه شود مَحرم، یعنی خودش را میگفت... دیوانه شود مَحرم در ماه مُحرم! رفیقش گفت: در ماه صفر هم، ده ماه دگر هم! تو همیشه دیوانه هستی. هیچ طوری نمیشود...
کوه هیمالیا چند متر است؟ حالا مثلاً من ندانم چه خاکی بر سر ما شده است؟ اگر بلد شدم چه گلی به سر... مثل جدول روزنامه است. جدول روزنامه را دیدی؟ روزنامه را میخوانی، خیابان دو حرفی قدیمی در تهران؟ خیابان دو حرفی، قدیمی، تهران... گوشت کیلویی این قیمت را میخرد، بعد میگوید: خیابان دو حرفی، خیابان ری، یکی هم میگوید: خیابان جی! چون جی هم دو حرفی و ری هم دو حرفی است. الآن که جدول را حل کردی، اطلاعات عمومیام بالا میرود. بوعلی سینا چند کیلو است؟ آن هم اطلاعات عمومی است. چه کسی گفته اطلاعات عمومی خوب است؟ باید یک چیزی در دبیرستان و دانشگاه یاد بگیریم که این یک مهارتی یاد بگیرد و برود تشکیل زندگی بدهد. سالی یک میلیون لیسانس بی مهارت برای نظام فاجعه است. لااقل آنهایی که پدر هستند شغل خودشان را به بچهشان یاد بدهند. پدر نجار است، چهار تا پسر فوق لیسانس دارد. میگوید: اصلاً من لیسانس گرفتم، که چکش دست نگیرم. تو حالا به من میگویی: چکش دست بگیر؟ در ذهنش این است که کار ننگ است و باید پشت میز بنشیند. دولت هم اینقدر میز ندارد. یا معتاد میشود، یا افسرده میشود، یا فاسد میشود، یا عقدهای میشود. میگوید: چرا نظام برای من شغل ندارد؟ بعضیهایشان ضد انقلاب میشوند.
باید خودمان تصمیم بگیریم. نه رئیس جمهور میتواند حل کند، نه مجلس میتواند حل کند، هیچکس نمیتواند حل کند. خودمان باید حل کنیم. هر پدری شغلش را یاد بچهاش بدهد. لااقل یک هنر پدری را داشته باشیم. از قدیم گفتند: «ولد العالم نصف العالم» شغل پدری را یاد بگیریم. دخترها الآن هنر مادرشان را ندارند. مادرها گاهی نذری میپزند برای پنجاه نفر، صد نفر غذا میپزد. دختر سه تا مهمان چهار تا شود میگوید: برویم رستوران. من حال ندارم! دختر بی هنر، پس بی هنر، همه هم شغل میخواهند و دولت هم شغل ندارد. معطل هم نشوید. خوب چشمهایتان را باز کنید. من سی سال معاون وزیر بودم. چون مجلس شورای اسلامی اول انقلاب تصویب کرد که رئیس نهضت سواد آموزی باید معاون وزیر باشد. سی سال معاون وزیر بودم، سه تا بچه لیسانس دارم، یکی استخدام نشده است. دخترها استخدام نیست، نیست، نیست. تازه استخدام شوید شما جای یک مرد را میگیرد. یک مرد اگر استخدام شود تشکیل خانواده میدهد. ولی شما استخدام شوید، حالا یک پول جیبی به شما میدهند. باید کشور ما یک نهضتی به وجود بیاید هر دیپلم یک هنر، هر لیسانس دو مهارت! مملکت حل میشود. تا این را حل نکنیم... امام زمان بیاید چه کند؟ جمعیت بی مهارت...
حکومت صالحان با صاحیت بر جهان
قرآن گفته: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105) آیه قرآن است، میگوید: اگر صلاحیت داشتی حکومت را به تو میدهم. نمیگوید: اگر نماز شب خواندی. ممکن است نماز شب هم بخوانی لیاقت نداشته باشی. ممکن است پروفسور و آیت الله و فوق لیسانس و دکتر و مهندس را داشته باشی، این لقبها را داشته باشی و آدم خوبی هم باشی اما صلاحیت حکومت داری را نداری. «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» نه «عبادی العالمون» که چون دانشمند است. «عبادی المجتهدون»، عبادی الدکترها... ابداً... صلاحیت، کشوری که جوانش هیچ مهارتی ندارد، دختر و پسرش بی مهارت هستند، اینها صلاحیت اینکه کره زمین را رهبری کنند، دارند؟ خجالت نکشیم، یک هنری یاد بگیریم.
حضرت علی بیل دست میگرفت. اگر الآن به یک لیسانس بگوییم: بیل دست بگیر، میگوید: به من جسارت نکن! با ادب باش. شخصیت افراد محترم است. چه گفتیم؟ گفتیم: بیل دست بگیر. کشاورزی ننگ شده، کارگری ننگ شده، افغانیها ما را اداره میکنند. آموزش و پرورش ما باید خاکش عوض شود. طرح تحول هم شوخی است. مرد تحول میخواهد. مرد تحول باشد. یک آدمهای جگردار، مملکت ما جگردار نیست. کسی بتواند مرد تحول باشد. الآن تابستان جلو است. بسم الله، بچههایتان را بفرستید یک هنری یاد بگیرند. دخترها بروند خیاطی، بافندگی، یک شغلی که در خانه هست. در یک خانه امنی، پسرها یک جای امنی بروند و یک مهارتی یاد بگیرند. هیچ اشکالی ندارد. حضرت نوح نجاری میکرد، کشتی میساخت. موسی و خضر بنایی کردند. دیوار کج را ساختند. امیرالمؤمنین کشاورزی میکرد. یکی از پیغمبرها خیاط بود. تا مادامی این باشد که چون من یکسری اطلاعات را حفظ کردم و نمره گرفتم و مدرک گرفتم، حالا که مدرک گرفتم، کار ننگ است، تا این فکر باشد ما لیاقت اینکه بگوییم: یاران امام زمان هستیم، نداریم.
خدایا، هرکار خیر هست به ما عزم و تصمیم بده انجام بدهیم. هرکاری شر هست و لغو هست، به ما اراده و عزم و تصمیم بده دوری کنیم. خدایا مشکلات امت اسلامی، مشکلات مستضعفین، برطرف بفرما. خدایا در قرآن گفتی، «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» ما را عباد صالح خودت قرار بده. عباد صالح همانهایی هستند که در نماز سلامشان میکنیم. میگوییم: «السلام علینا و علی عباد الله الصالحین»،«أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ». قرآن میگوید: یاران حضرت مهدی که حکومت را بدست بگیرند صالح هستند و ما هر روز در پنج نماز به عباد الله الصالحین، یعنی به یاران حضرت مهدی سلام میکنیم.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»