به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، «حسین قدیانی» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
گمانم هدف همه توطئهها و حرمتشکنیها این است؛ ابتدا دلمان را بشکنند، آنگاه امیدمان را و در نهایت ایمانمان را! و در این صورت، انسان مأیوس گیرم دغدغهمند، چه سودی برای خدا دارد، چه نفعی برای جامعه؟! ۴۰ سال بعد از انقلاب اسلامی و قریب ۱۴۰۰ سال بعد از انقلاب عاشورا اما باید گفت که ما نیز، آن نوگل بهاری نیستیم که با بادی بشکنیم! آن روز که آن پیامبر الهی در زمین خشک، مشغول ساختن کشتی بود، اینستاگرام نبود ولی تمسخر و توهین و هرزگی و سخن شلوغ و حرف دروغ، آن روز هم بود! و ما اگر قرار بود گناه فرزند را پای پدر بنویسیم، به گواهی قابیل باید ضد آدم میشدیم و مستند به پسر نوح، مخالف نخستین پیامبر اولوالعزم! فلان کسکی که نسبتکی با امام دارد، ما را از چه چیز میترساند؟! آیا ما عاشق خمینی شدیم، به خاطر نوادگانش؟! که حالا تداوم عشق ما به روحالله، گیر کرده باشد در دستانداز زندگی اشرافی بعضیها؟!
این درست که آخرالزمان است و به مدد همین مجازستان، پیچیدگی فتنهها، هر روز بیش از روز پیش میشود لیکن ایمان و اراده و صبر و بصر ما هم آنقدر سست نیست که دشمندوستان توهم زدهاند! ما ماندگارتر از این حرفهاییم پای ولایت! و ماندگاری ایمان ما را از رقص در شب شهادت نترسانید! اینکه خب! بیحرمتی است و قطعا محکوم است و واقعا جا دارد معطوف به دستاندرکارانی که عوض انجام کارشان منجمله فراهم کردن زمینه اشتغال و ازدواج جوانان، خواسته یا ناخواسته مروج بیحیاییها و مبلغ بیحرمتیها میشوند، پناه به خدا ببریم بلکه زودتر بقیه..الله را بفرستد، لیکن ما شاهد عاشقانهترین رقصها هم بودهایم؛ در سهراهی شهادت کربلای ۵ که همه شبهایش شب شهادت بود، هیچ شهیدی بر زمین نمیافتاد الا آنکه قبلش، لحظاتی پیش معشوق برقصد! گفت: «ما گر ز سر بریده میترسیدیم/ در محفل عاشقان نمیرقصیدیم!» رقص پروانه با بال سوخته، نزد شمع محبوب کجا و بیعفتی کجا؟! خسته از محافل عیش و نوش، دلم «محفل عاشقان» میخواهد! کجایید شبزندهداران گردان حبیب؟! کجایید سواران قایق عاشورا؟! کجایید بچههای کمیل؟!
کجایید مردان بیادعا؟! والله کار از حسرت گذشته است؛ رسما داریم به شما حسادت میکنیم! و با دلی غمگین اما هنوز هم امیدوار ادامه میدهیم راهتان را انشاءالله! نوشتم «دلی غمگین» چرا که کار این حرمتشکنیها، شکستن دل است و از «امیدواری» نوشتم، چرا که احتیاج دل شکسته به امید، فزون از هر دلی است! و از قضا هنر آن است که دل محزون، سرشار از امید باشد! و ما تجسم امیدیم، آن هم در عصری که اسلحه یأس مدام تیر میاندازد!
شعار هم نمیدهیم! شور و شعور عاشورا اگر بند چهار تا شبهه و تحریف و متلک بود، در همان مجلس یزید، حسین بن علی علیهالسلام باید برای همیشه میمرد اما خدا چنان نگاه بصیری ارزانی چشم اهل معرفت کرده که حتی در ورای جور زمان و زخم زبان نیز، جز زیبایی چیزی نبینند! با افتخار، الگوی ما یک زن است! یک شیرزن! بانویی که کوهی از مصیبت و رشتهکوهی از حرمتشکنی هم نتوانست خللی در ارادهاش وارد کند! بانویی که ایمانش به خدا بود! و خدا اینگونه تقدیر کرده بود که سیدالشهدا با شهادتش نهتنها نمیرد، بلکه غوغا کند در عالم! واقعیت آن است که علیه هیچ روزی اندازه روز عاشورا، دشمنی نشده اما خدا جواب شیاطینی را که عاشورا را و زیارت عاشورا را نمیخواستند، با اربعین و زیارت اربعین داد! تا خدا خداست، مصاف با معصومین دیگر هم، تنها نور آفتابشان را بیشتر میکند! اگر قرار بود سنگ ابلهان، نورافشانی صوت و صورت امام را خاموش کند، دیگر خبری از نام «محمد» صلواتالله علیه نبود! کم سنگ خورد پیامبر خاتم؟! کم بیحرمتی دید محمد امین؟!
کم دشنام شنید؟! کم زخم زبان خورد؟! بگذار فاش بگویم که «امام صادق» نام تمام مساجد ما است و اگر قرار بود با حرمتشکنی، قالالصادق علیهالسلام به گوش ما نرسد، زمان بنیامیه و بنیعباس، مناسبتر بود! امامی که همعصر با هر دو حکومت بنیامیه و بنیعباس بود، تا امروز که آخرالزمان باشد، سفره درس و بحثشان دائر است! و جنگ با چنین خورشیدی، تنها مایه روسیاهی بیشتر هتاکان میشود!
اما خدایا! شکایت را نزد تو میآوریم که تمسخر و توهین و افترا و دروغ و حرمتشکنی هست اما دستمان از دامان نوح کوتاه است! کاش تاریخ، داستان ما را با غربت و غم و درد و رنج مضاعف بنویسد! قابل عرض برای توی مخاطب این سطور اینکه از یاد نبریم توطئه معاویه کاریتر و مکرش پیچیدهتر بود اما امام معصوم از آنرو علیه یزید دست به قیام زد که فسق او را علنی و فساد او را آشکار میدید! پس نگاه روشنفکرانه اما لوس یا دیدگاه کمونیستی ممنوع! فساد، فساد است! تخلف، تخلف است! رانندهای که چراغ قرمز را رد کرده، نمیتواند مدعی باشد چون در مملکت، دزد و هرزه و عیاش و هیز و بدکاره هم هست، پس با او برخورد نشود! اینجا، هم جا دارد گلهمند از بعضی دولتمردان باشیم، هم از بعضی دوستان که با تشخیص غلط مسأله، به جای رفع شبهه، شبههافکنی میکنند! شگفتا! قوهقضائیه با مفسد اقتصادی برخورد میکند، وزیر دولت، طوری جبهه میگیرد کأنه وکیل مدافع زالوصفتان است! آنوقت همین قوه، خدا نکند یک در هزار، دست روی فلان هرزگی بگذارد! همه جا را پر میکنند که تا وقتی دزد هست، چرا رقاصه؟! BBC هم میآید کمکشان! کمک کی؟! بعضا وزیر دولت! بعضا وکیل ملت! یعنی همان کسانی که از آنان توقع کار و خدمت میرود، نه خیانت و دشمنشادکنی!
آیا خجالتآور نیست که محصول کار و ماحصل کارنامه بعضیها رشد فساد و اباحهگری باشد؟! بعد هم که گلهای میکنی، عینا همان موضع اپوزیسیون را تحویلت میدهند! در بسیاری از پروندههای اقتصادی که جرم طرف آشکار است، دستگاه قضا را میزنند و مجرم مربوط را تا حد کارآفرین هم بالا میبرند! در پروندههای اخلاقی و اجتماعی اما هروقت قوه قضا را مشغول رسیدگی میبینند، فیالفور دور برمیدارند که قر کمر را نبین و اختلاس را ببین! روی صندلی همین نظام، سخن دشمن را رله میکنند و عوض خدمت، به خیانت مشغولند و در ضمن، با کمال وقاحت، شاکی هم هستند که چرا آزادی نیست! گویی آزادی یعنی اینکه مدیر مملکت به جای انجام تکالیفش، هم در بوق همه رقم فساد بدمد، هم مقابله با هر فسادی را به نحوی تخطئه کند، هم خوراک بدهد به دشمن!
من این را مستند به برخی اظهارات بعضی وزرا میگویم؛ آیا نظامی هم مظلومتر از نظام جمهوری اسلامی پیدا میشود؟! واقعا در کدام نظام از نظامهای موجود، این همه اجازه میدهند به مدیر و وزیر و وکیل که رسما و علنا همان را بازی کند که دشمن میخواهد؟! و دقیقا سر همین مسائل است که ما گاه حتی منتقد نظام میشویم که خب! کمی سفتتر بگیر! یا نقدهایمان به شورای نگهبان! آیا دولت جمهوری اسلامی، کرسی آزاداندیشی دانشگاه است که عوض خدمت، فقط داریم نظریه میبینیم؟! آن هم همان نظرات دشمن! پرسش اساسی این است: آیا در مقابله با فساد اخلاقی و ترویج بیبندوباری، میان نظام اسلامی و نظامات دیگر، احیانا قائل به هیچ فرقی هستید یا نه؟! و مرا باش که توهم زدهام توی وزیر مثلا، این چیزها را نمیدانی! و به خیال خودم دارم شبهاتت را رفع میکنم! صدالبته جمهوری اسلامی در مواجهه با مسائل اخلاقی، همیشه سخن از اعتدال گفته و مکرر دیدهایم که افراط و تفریط در این زمینه، عمدتا راست کار حضرات چپ بوده؛ روزی دیوارکشی در کلاس درس دانشگاه اما امروز، شاباش هم میدهند با مواضع شاذشان به رقاصههای عریان مجازی!
مأموریت شما، فراهم کردن زمینه کار و خدمت و پیشرفت و رفاه و ارتقای مادی و معنوی نسل جوان است یا کاسبی با غرایزشان؟! وظیفه شما فراهم کردن شرایط کار و اشتغال و ازدواج برای جوان است یا هموار کردن بساط فساد و انحراف؟! آیا از تنبلی و بیمسؤولیتی و ناکارآمدی به هرزگی پناه میبرید؟! دولتمرد اگر این است، خدایا! پناه به تو میبریم! و آری! هر چند این چیزها را پای نظام نمینویسیم، لیکن شدیدا و اکیدا متوقعیم از نظام که بعضی از این شبهدولتمردان را سر جای خود بنشاند! در مثل مناقشه نیست! وارد هر قهوهخانهای هم که بشوی، عاقبت ۴ تا مقررات میبینی! این را بکن و آن را نکن میبینی! اینجا اما در اوج صدمه مردم از مفاسد اقتصادی، وزیر مملکت عوض آنکه هوای عدل و عدلیه را داشته باشد، نگران جان و آبروی مفسدان است! بعد همینها، وقت مقابله محکمه با مفسد اخلاقی، قوه را حواله میدهند به این جمله گوهربار که تا دزد هست، چرا رقاصه؟! تو که تا دیروز داشتی برای خوشرقصی دزدها هم شاباش میدادی! چندچندی با خودت؟! چندچندی با خون شهدا؟! نظاما! رونوشت این متن، با تو عزیز است و الا ما به صم بکم عمی بودن بعضیها هیچ شکی نداریم! گیر اینها پست و سمت نیست!
با پست و سمت، اپوزیسیونتر هم میشوند! گیر جماعت، در وجدانی است که ندارند! خدایا! به حق خون مطهر شهدا، پرده از تزویرشان بکش! به خودت قسم، همه میل ما این است که هرچه فریاد داریم بر سر دشمن بکشیم اما وای از آن روز که دشمن، نفوذ کرده باشد در دل بعضی حضرات! گاهی جملهشان را که میخوانیم، حتم میکنیم از «صدای آمریکا» باشد ولی به گوینده که توجه میکنیم، معالاسف صدای آمریکا را در حلقوم و حنجره مسؤول خودمان میبینیم! و من، این همه را نوشتم، فقط برای همین جمله آخر! اگر ما نیز مروج فسق علنی و فساد عمومی باشیم؛ چه اقتصادی و چه اخلاقی، چه فرقی داریم پس با بنیامیه و بنیعباس؟! این، شرح مشروح شرمندگی ما پیش شماست یا شیخالائمه! بر ما ببخش... .