محمد تقی بهار از جمله مهمترین شاعران دوران جدید معتقد بود؛ تحول زبان از طریق سادهنویسی ممکن میشود. سادهنویسی در عین شیوایی و شیرینی، میراثی است که باید بدان رجوع کرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مسئله تضعیف زبان فارسی وجهی از روبرویی اساسی متفکران و ادیبان ایرانی با مسئله هویت و یافتن خویش بوده است. با روبرویی با غرب ما متوجه تزاحمی که میان ما و فرهنگ غربی وجود دارد، شدیم و راه به دست آمدن دوباره خود را از طریق زبان فارسی شناختیم. محمدتقی بهار شاعر و ادیب معاصر معتقد بود در دورۀ جدید زبان متشتت شده و کارایی خود را از دست داده است. در دوره جدید باید شیوه جدیدی برای نوشتن اتخاذ کرد. ولی آیا برای بیان به شیوه جدید اقتباس از ادبیات غربی به عنوان روشی جهانی پاسخگوست؟ جواب بهار به این پرسش منفی است، ما میراثدار سنت ادبی عظیمی هستیم و نمیتوان شیوه جدید را بدون توجه به آن سنت بنا کرد. بهار معتقد است برای این کار باید به مؤسسین ادبیات فارسی برگشت. زبان فارسی در اشعار فردوسی و سعدی و حافظ قوام پیدا کرده و به بیان بهتر، زبان با شعر شکل میگیرد و این زبان در طول زمان رفته رفته سرمنشاء خود را گم میکند و به تکلف و تقلید میرسد. او در مقاله الفاظ و معانی شعر قدیم و جدید اینطور میگوید: «رسم طبیعی هر ملتی در بدو بساطت احوال و سادگی حال در افعال و اقوال و مرسلات خود، ساده حرف زده و ساده کار کرده و نیات و هیجانهایش در کمال وضوح و سادگی از گفتار و کردارش نمودار میشده است و به تدریج هر چه مدنیت در ملت مزبور بیشتر شده است سادگی و صداقت و مبادرت به حقیقت نایابتر و صورتسازی و تزویر و تزخرفات عملی و قولی شدیدتر و بالاخره به جایی میرسیده که حقیقت بالمره از میان رفته، اوهام انبوه، مزخرفات تراکم و لفاظیهای فراوان به نام صنایع و فنون ادبی، صفحه حقایق و عارض ادبیات و روحیات ملت را پوشانیده است.»
جدای از این مطالب وی زبان را تشکیلدهنده و قوامبخش جامعه میداند و برای آن اثر تربیتی قائل است. ادبیات اگر کار خود را به درستی انجام دهد میتواند معارف عالی را منتقل کند و به تعبیری دیگر اساساً زبان بنا کننده و نظم دهندۀ جامعه است. وی معتقد است: «ادبیات فارسی به کلیات متوجه است. پایه ادبیات فارسی بر اخلاق و عشق و تربیت و تبلیغات است و اینها همه کلیاتی هستند که مجموع آنها از ادارۀ زندگی عمومی توده که عبارت است از حکومت و دین و مردم تشکیل میشود.»
او در جای دیگری اشاره میکند که در غرب نیز مسئله سادهنویسی اهمیت دارد. اما آنها به دنبال این هستند که در ادبیات به سراغ زبان عمومی جامعه بروند و آنگونه بنویسند که سخن گفته میشود. اما بدلیل همین مطلبی که در بالا گفته شد، بهار خود راه دیگری را انتخاب میکند. او معتقد است زبان علاوه بر سادگی و عامه فهم بودن بایستی شیرینی هم داشته باشد تا وارد زبان عمومی شود و آن را قوام بخشد. «.. به عقیده ما، چون نوع بشر متفنن و مداهنهپسند است و صورتپرست است، برای تکمیل مقصود ادبی خود، یعنی برای بهتر و سریعتر فروبردن معنی و موضوعات خود در دماغ مستمع باید مختصر ترشح و اندک نمکی از صنایع لفظیه و شاهکارهای ادبیه و مقصود خود بکار ببریم، ولی نه به طوری که صورت حقیقت و مقصود ما را بپوشاند.»
قدما و مؤسسین ساده و شیرین مینوشتند تا بتوانند معانی متعالی را منتقل کنند. اگر شاعر نتواند ساده بنویسد از غایت اصلی زبان دور افتاده و تشتت در آن پیش میآید. «شعر خوب آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود و خوب به خاطر سپرده شود و خوب ترجمه شود و این نمیشود مگر اینکه در گفتن آن شعر اخلاق سادۀ عالی، حس و هیجان شدید و سلیقه کافی بکار رفته باشد.»
سادهنویسی ویژگی تمام مؤسسین بوده است و راه ما از رجوع به آثار این بزرگان گشوده میشود. در این رجوع باید از حجاب اغماض و لفاظی گذر کرده و به شکلی از بساطت و سادگی در عین والایی و زیبایی روی آورد. شعرایی که زبان فارسی را حفظ کردهاند مهمترین منبع برای الگو گرفتن شعرا و نویسندگان هستند و برای طرح نو در ادبیات باید مورد توجه قرار گیرند.