پاکستان به سختی اجازه فیلمبرداری داد
«شبی که ماه کامل شد»، لوکیشنهای مختلف دارد و این مطمئنا کار را برای ساخت فیلم سخت میکند. درمورد تولید فیلم و سختیهای آن و اینکه تولید از کجا شروع شد، صحبت کنید.
وقتی فیلمی لوکیشنهای مختلف دارد، بهخصوص اگر لوکیشنها بیرون از شهر تهران باشد، خیلی کار را سخت میکند. حالا فکر کنید یک فیلم لوکیشن خارج از کشور هم دارد، مطمئنا سختیهایش بیشتر میشود. البته باید این را در نظر بگیریم که سختیهای لوکیشنهای خارج با داخل کشور فرق میکند. در ایران بهخاطر اینکه تمرکز، امکانات و تجهیزاتمان در تهران است، وقتی خارج از تهران کار میکنیم تا حدودی به دلیل عدمامکانات و... مشکلاتی وجود دارد که فکر میکنم مسئولان مربوط به این موضوع باید چارهای برای این بیندیشند که استانها را از این حیث تجهیز کنند.
ولی وقتی خارج از ایران لوکیشنی گرفته میشود، مشکلات متفاوت میشود؛ بهطور مثال درمورد فیلم ما، لوکیشن در پاکستان بود که مشکلاتش از نوع دیگری است و با داخل فرق میکند. بروکراسی عجیب و غریبی دارد و ناهماهنگی و عدمهمراهی در آنها در رابطه با موضوعات فرهنگی به دلیل شرایط امنیتیای که در کشورشان دارند، دیده میشود. ما در آن کشور با مشکلات عدیدهای روبهرو بودیم. این مشکلات را کنار بگذاریم، خطراتی که کارکردن در آنجا برای هر کسی به وجود میآورد هم هست. مناطقی هم که فیلممان در آنجا قرار بود ساخته شود، مناطقی بود که خود دولت پاکستان به ما میگفت آنجا کار نکنید، دلیلش هم بهخاطر ناامنیای بود که در آنجا وجود داشت. همه آنها دستبهدست هم میداد تا شرایط تولید فیلم «شبی که ماه کامل شد» سخت باشد ولی با لطف خدا جلو رفتیم و این اثر ساخته شد.
چندوقت فیلمبرداری فیلم طول کشید؟ مخصوصا فیلمبرداری در پاکستان چقدر زمان برد؟
کل فیلمبرداریمان در سهماه و خردهای بود که از این مدت تقریبا بخشی از آن را در پاکستان بودیم و حدود 12 جلسه کاری بود که زمان فیلمبرداری به انتخابات پاکستان خوردیم و دیگر اجازه کار به ما ندادند و مجبور شدیم در محله پاکستانیها در داکای بنگلادش کار را جلو ببریم.
نکتهای که وجود دارد، این است که فیلمنامه کار چطور شکل گرفت؟ این سوال را از این حیث میپرسم که خیلی از کسانی که فیلم را میبینند، ممکن است احساس کنند فیلم سفارشی بوده، که مثلا با سفارش نهاد یا ارگانی ساخته شده است؟
برای جوابدادن به این سوال باید به این فکر کنیم که اصلا موضوع خود فیلم «شبی که ماه کامل شد»، چه بود؟ ما میخواهیم نشان بدهیم که تاثیرات نگاههای افراطی و نگاههای تکفیری چه چیزی است، نگاهی که حتی میتواند با عشق تقابل پیدا کند، عشقی که معمولا ناجی و نجاتدهنده است، ما میبینیم که عشق در این تقابل بازنده میشود. درحال حاضر نگاههای افراطی، موضوع روز دنیاست و در سینمای جهان هم فیلمهای زیادی درمورد این موضوع کار میشود و ربطی به این ندارد که سفارشی از جایی باشد. همانطور که میدانید ماجرای فیلم واقعی است که مستنداتش هم موجود است.
اینکه قصه واقعی است، خیلی هم کار را سختتر میکند که چطور باید ساخته شود تا با واقعیت تقابلی نداشته باشد. چطور با خواندن این قصه واقعی مجاب شدید که باید این فیلم ساخته شود؟
این کار براساس ایدهای از آقای اصفهانی بود که وقتی مطرح کردند نظر من و خانم آبیار به قصه جلب شد و برایمان جذاب بود، چون ما میخواستیم یک موضوع در رابطه با این نگاه افراطی کار کنیم و وقتی آن را مطرح کردند بهواسطه اشرافی هم که به موضوع داشتند، قضیه شکافته شد و خانم آبیار هم شروع به تحقیق و بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که باید این کار را انجام دهند و روی فیلمنامه کار کنند که درنهایت به این فیلم رسیدیم.
نکتهای که وجود دارد این است که ما «شیار 143» را از خانم آبیار دیدیم؛ یک فیلم جنگیای که حتی در آن یک تیر هم شلیک نمیشود، چطور میشود به سراغ این فیلم با خشونتهایی که میدانیم در این گروهها وجود دارد، میروند، اینها را با توجه به تصاویر واقعیای میگویم که در فیلم هم وجود دارد.
باید این را بگویم همه تصاویری که در فیلم وجود دارد، ما بازسازی کردهایم. حتی تصاویر مستندی هم که میبینید بازسازی کردهایم. صحنهای در فیلم نداریم که خودمان نساخته باشیم اما براساس هر موضوع و هر فیلمی، شرایط و نوع نگاه به آن فیلم متفاوت است، ما اینجا یک نگاه افراطی را بیان میکنیم و قطعا شرایط پرداختن به این موضوع با شرایطی که در «شیار 143» داشتیم، متفاوت است. در شیار ما به یک مادری نگاه میکنیم که منتظر فرزندش است و این موضوع نسبت به «شبی که ماه کامل شد» خیلی متفاوت است و البته همین تفاوتها کار را زیبا میکند و نشان میدهد کارگردان حرفهای است.
عدهای از مردم سیستان و بلوچستان گفتند فیلم در آنجا اکران نشده است و تقاضاهای زیادی داشتند که فیلم را ببینند و حرفشان این است که فیلم درمورد زندگی ماست، برنامهای برای اکران فیلم در سیستان دارید؟
بله. حتما برنامه داریم. اکران افتتاحیه عمومی که انشاءالله در عید است، در چند شهر سیستان و بلوچستان خواهد بود و اکران عمومی را از آنجا شروع میکنیم. از طرفی دیگر با مشاورانی که داریم یک نمایش ویژه هم بعد از جشنواره همراه با نشست با مسئولان سیستان و بلوچستان خواهیم داشت. در کل باید بگویم این فیلم برای مردم آنجا ساخته شده و در آن به احترام و جایگاه آنها پرداخته شده است.
از طرفی هم واقعا سیستم چینش جشنواره دست ما نیست. در زمان پخش «نفس» با وجودی که بخش عمده فیلم در یزد بود، خیلی از دوستان یزدی شاکی بودند؛ چراکه ما اکران جشنواره را در استان یزد نداشتیم، یا مثلا دوستان دیگری از کردستان بودند که میخواستند فیلم «شیار 143» را که موضوع قصه به یک خانم در این استان میرسید، در زمان جشنواره در کردستان اکران داشته باشد ولی واقعا یکسری از تصمیمات و چینشها دست ما نیست. در هر حال درمورد اکران فیلم شبی که ماه کامل شد، در سیستان و بلوچستان برنامه ویژهای داریم.
کسانی بودند از بومیهای سیستان و بلوچستان که فیلم را دیده باشند و بازخوردی از آنها گرفته باشید؟
ما مشاورهای بومی در آنجا داریم، نمایشهایی داشتیم و خداراشکر بازخوردهای خوبی داشتند و به این موضوع واکنش داشتند که فیلم دقیقا اوضاع آنجا را تصویر کرده است. در سینماهای مردمی هم بازخوردهای خوبی داشتیم و از طرفی هم در جایی که نمایش دادیم، بازخورد خوبی گرفتیم و امیدواریم نتیجه تلاش تیممان دیده شود.
نهادهای دولتی به فیلمهای مختلف کمک میکنند، مثلا فارابی به فیلم «یک خانواده محترم» یا «یلدا» کمک میکند و فیلم میسازد. شما در ساخت این فیلم کمکی از این نهادهای دولتی داشتید؟
درمورد کار خودمان باید عرض کنم که خیر، هیچ کمکی. با اینکه نمیخواهم جایی را زیر سوال ببرم اما متاسفانه هیچنهاد دولتی و رسمیای در تولید این اثر به ما کمک نکردند. شما فکر کنید حتی یک پوکه فشنگ کسی به ما نمیدهد، ما خودمان باید برای صحنههای جنگی آن را تهیه کنیم. بهطور کلی در هیچ بخشی دستم باز نبود.
کمی هم درمورد سرمایهگذاری فیلم صحبت کنید؟
شما که قبلا درمورد این موضوع مطلب زدهاید و من هم حرفهایم را با رسانههای دیگر گفتهام. سرمایهگذاری توسط موسسه «هفت هنر ماندگار» که برای خودم است، انجام شده. اگر اشخاص دیگری هم بودند که سرمایهگذاری کردند، سهمشان خریداری شده است.
*********************************
معین احمدیان دبیر سرویس فرهنگی/
1 شهرها دیگر آن چیزی نیستند که مردم تجربه میکنند یا حتی محققان شهری در مورد آنها صحبت میکنند. شهرها مجموعهای از تصاویری هستند که روزنامهها، رادیوها، تلویزیونها، شبکههای اجتماعی و دیگر وسایل ارتباط جمعی بازنمایی میکنند. عجیب است، اما حتی شهری که در آن زندگی میکنیم نیز توسط تصویری که رسانه بازنمایی میکند، برایمان شناسانده میشود و به این ترتیب است که علاوهبر شئون سابقا تسخیرشده فردی و اجتماعی، امروز سرنوشت جغرافیا نیز، با «بازنمایی»شان در رسانهها رقم میخورد. درباره نسبت مفهومی به نام «بازنمایی» با مصداق پرحرف و حدیثی به نام «سیستان و بلوچستان» در چند سال اخیر زیاد گفته و شنیده شده است؛ «بازنمایی» که کلانروایتی از انسان بلوچ را در ذهن عموم شکل داد بهگونهای که نوعی احتیاط عمومی را در مراوده با او ایجاد میکرد و همین احتیاط عمومی، طبعا باعث در خود فرورفتن مردمان آن خطه در قلب زندگی روزمره و تحقق همان تصاویری شد که از او در فضای رسانه ایجاد شده بود. در میان رسانهها، سینما با همان شخصیتهای تیپیکش از سرزمین سیستانوبلوچستان، بیش از همه رسانهها به شکلگیری شخصیت این مردمان بلوچ دامن زد. تصویرسازیهای سینمایی طوری بودند که خلاف، قاچاق و کشتار با نام بلوچ به هم پیوند خوردند، تاحدی که اگر آمارها هم نشان دهند که مثلا بلوچستان کمترین آمار خشونت را بین استانهای ایران دارد، مخاطبان نمیتوانند چنین چیزی را به آسانی بپذیرند.
2 امسال در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم سینمایی «شبی که ماه کامل شد» رونمایی شد. نرگس آبیار در تازهترین اثر سینمایی خود، یک عاشقانه واقعی و البته یک قصه تراژیک را روایت میکند و عبدالحمید(با بازی هوتن شکیبا) در «شبی که ماه کامل شد»، قهرمان تراژیک این قصه است. قهرمانی که صرف نظر از اقدامات و قتلهای وحشتناکی که انجام میدهد، یک انسان ترحمانگیز است و گاه مخاطب با او همذات پنداری میکند. روایت واقعیای که در مورد شخصیت عبدالحمید وجود دارد اینکه او هیچگاه شخصا نمیخواست همسرش را به قتل برساند، بلکه صحبتهای برادرش و هجوم افیونی رفتار تکفیری باعث بروز چنین جنایتی شده است. عبدالحمید در باطن رنج میبرد و موقعیتی همچون شخص دوم یک گروه تکفیری مشهور بودن، هم به او آرامشی نمیدهد و بعد از یک ماه بعد از جنایتی که در حق عشق خود انجام داده از گروه برادرش جدا میشود. اما نکتهای که فیلمساز فرصت پرداخت به آن را نداشته است و فیلم از این نقطه دچار آسیب میشود سرعت تغییر رفتارها و شخصیت عبدالحمید است. تردید و کشمکش درونی عبدالحمید در نقطه اصلی فیلم و رفتن او به پاکستان به خوبی تصویر نمیشود. گویا کارگردان پرهیز دارد که به ریشههای تغییر شکل یک «عاشق پیشه» به یک «جنایتکار» بپردازد. وقتی فیلمساز از رفتن به سراغ واقعیتهای الزامآور اقلیمی در تغییر شخصیت عبدالحمید پرهیز میکند، لاجرم مجبور به ارائه تصویری میشود که در ذهن مخاطبان سینمای ایران سالهاست از سرزمین بلوچستان شکل گرفته است. سرزمینی که خاک و مردمش باعث تغییر شکل آدمهایش میشوند. با این وجود در بخشهایی از فیلم میتوان دید که فیلمساز تلاش کرده جداسازی بین رفتار مردمان بلوچ از رفتار یک گروه تکفیری صورت بگیرد. «شبی که ماه کامل شد» منش جوانمردانه مردمان بلوچ را از رفتار یک گروه تکفیری، جدا میکند و این را در بخشهای اولیه این فیلم میتوان دید و البته دیالوگهایی که از زبان عموی عبدالحمید و مادرش(با بازی فرشته صدرعرفایی) اظهار میشود. فیلم خیلی کم به درون استدلالهای سرکردگان گروهک تکفیری میرود با این وجود در بعضی نقاط، بهخصوص در نشان دادن شب زندهداری و گوش دادن مریدان تکفیری به سخنرانی عبدالمالک ریگی و گریههای شبانهشان برای وضع مسلمانان، توانسته تحلیلهای مردان تروریست این گروه را تصویر کند. بخشهایی از این اظهارات شبیه نمونه سخنرانی مسعود رجوی در بین منافقان است که در فیلم دیگر جشنواره؛ یعنی «ماجرای نیمروز؛ رد خون» تصویر شده است.
«شبی که ماه کامل شد» اثری سرپا و جسورانه از یک فیلمساز زن است که سراغ سوژهای خشن و مهم رفته است. اگرچه مختصاتی که فیلم به دامان آن برای روایت قصهاش پناه برده است، لاجرم مرد بلوچ را به دام دیگری شدن برای مخاطبان سینمای ایران میاندازد ولی فیلمساز در بخشهایی از فیلم توانسته به درون روحیات و مسلک این قوم ایرانی برود.
وحید محرابیان روزنامهنگار/
«شبی که ماه کامل شد» چهارمین فیلم سینمایی نرگس آبیار است. فیلمی که نقطه عطفی مهم در کارنامه سینمایی او به حساب میآید. تجربه حضور در دهها جشنواره جهانی فیلم با فیلمهای «نفس» و «شیار 143» به خوبی در آخرین فیلم او منعکس شده است و آن را به یکی از بهترین فیلمهای سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر بدل کرده است؛ فیلمی جذاب با ریتمی عالی و سراسر دلنشین.
زوج سینمایی نرگس آبیار و محمدحسین قاسمی در چهارمین تجربه همکاری سینماییشان به سراغ سوژهای حساس و جذاب رفتهاند. زندگی عبدالحمید ریگی، برادر تروریست معروف عبدالمالک ریگی موضوعی است که آنها برای چهارمین فیلم سینمایی مشترکشان برگزیدهاند تا بتوانند حرفهای نو و کمتر شنیده شده در سینمای ایران را به این بهانه بزنند.
از «شبی که ماه کامل شد» میتوان بهعنوان مهمترین دستاورد سینمایی انقلاب اسلامی در چهلمین سالگرد آن نام برد. فیلمی که پس از سالها لکنت سینماگران در دفاع از حق مردم ایران در عرصههای بینالمللی، توانسته بخشی از ظلمی که ملت ایران در این سالها از جانب تروریستهای تکفیری و حامیان بینالمللی آنها همچون انگلیس و آمریکا متحمل میشوند را بازتاب دهد.
با اینکه «شبی که ماه کامل شد» با توجه به موضوع فیلم میتوانست یکی از شعاریترین فیلمهای جشنواره امسال باشد اما استفاده درست نرگس آبیار از فرم سینمایی توانسته این اثر را از ورطه شعارزدگی دور کند. قابهای جذاب و سینمایی نرگس آبیار از جغرافیای کمتر دیده و شناخته شده سیستانوبلوچستان جذابیت زیادی به این اثر بخشیده است.
آبیار در فیلم جدیدش با اینکه دست روی سوژهای گذاشته که میتوانست منجر به انعکاس چهرهای زشت و ناپسندی از هموطنان بلوچ و اهل سنت ایران شود اما به آسیب فیلم «شعلهور» حمید نعمتالله دچار نشده است. او خطکشی مشخصی بین هموطنان کشورمان با افراطیونی که در منجلاب تکفیر گرفتار شدهاند انجام داده و چهره مثبتی از مردم ایران را بازتاب داده است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم «شبی که ماه کامل شد» خارج کردن دوربین از مرزهای ایران و ورود به کشور پاکستان است. قابهای مستندگونه آبیار از کویته پاکستان، قابهایی است که تاکنون در سینمای ایران مشاهده نشده است و این فیلم را از این نظر بیرقیب کرده است. قابهایی که به خوبی توانسته به خدمت فیلم درآید و فضای رعب و وحشت را به مخاطبان منتقل کند.
«شبی که ماه کامل شد» روایت دختر جوانی از مناطق جنوب شهر تهران است که درگیر عشق جوانی شهرستانی میشود. شخصیتهای اصلی این فیلم در چرخشی 180 درجهای از خوشبختی به سمت سیاهروزی گام برمیدارند و فیلم در منتهاعلیه تاریکی به پایان میرسد. با این حال مخاطبان در انتهای فیلم احساس ناامیدی نمیکنند. آبیار در «شیار143» نیز نشان داد که متخصص ایجاد حس و حال خوب در فیلمهایش است.
هوتن شکیبا و الناز شاکردوست در «شبی که ماه کامل شد» نقشهای متفاوتی را نسبت به آنچه در ذهن مخاطبان سینماست برعهده گرفتهاند. هر دوی آنها نیز توانستهاند به خوبی از عهده نقشهای سخت خود برآیند و حس لازم را در ایفای نقش به مخاطبان منتقل کنند. فرشته صدرعرفایی نیز بازی خوب و قابل توجهی را از خود به نمایش گذاشته که میتواند در کارنامه او ماندگار شود.
با این همه، چرخش کاراکترهای فیلم از خوشبختی به سمت سیاهروزی اصلیترین موضوعی است که میتواند مورد نقد اهالی سینما قرار بگیرد. شخصیتهای اصلی فیلم آبیار در منجلابی گرفتار میشوند که با تصمیمات اشتباه خود، آن را ساختهاند. در این مسیر آنها دچار تغییرات روحی و فکری میشوند ولی ریتم این تغییرات در بخشهایی از فیلم بسیار سریع است.
«شبی که ماه کامل شد» نمونه خوبی برای الگو گرفتن فیلمسازان دیگر، جهت تولید فیلمهایی است که میخواهند به موضوعات سیاسی و اجتماعی ملتهب و حساس روز بپردازند. با وجود اینکه کارگردان و نویسنده تلاش کردهاند همه حوادث واقعی را در فیلم داشته باشند و هیچ یک را از قلم نیندازند اما فیلم به هیچوجه سیاهنمایی نمیکند و مخاطبان از دیدن فیلم احساس یاس و ناامیدی نمیکنند.
منبع: فرهیختگان