اخشابی معتقد است در روزگاری که گوش مردم به شنیدن هر صدای بیکیفیت و ترانههای بیمحتوا عادت کرده خیلی شرایط برای حضور افرادی مثل او فراهم نیست و باید منتظر شد دوباره یک جریان نو درعرصه موسیقی ایجاد شود.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری دانشجو، این روزها سیوچهارمین دوره جشنواره موسیقی فجر در ژانرهای مختلف موسیقیهای ایرانی، کلاسیک، نواحی و پاپ برگزار میشود. البته که یکی از مهمترین و پراقبالترین بخشهای این دوره از جشنواره، بخش موسیقی پاپ است. موسیقی پاپ در سالهای بعد از انقلاب فراز و نشیبهای بسیاری داشته، ولی در تمام این سالها رسانه ملی در معرفی و شهرت بخش مهمی از خوانندگان موسیقی پاپ اثرگذار بوده است. از جمله این خوانندگان میتوان به نامهایی همچون محمد اصفهانی، علیرضا عصار، خشایار اعتمادی، مجید اخشابی و... اشاره کرد. به بهانه وضعیت این روزهای موسیقی پاپ در کشور و البته نقش فعلی رسانه ملی در مطرح شدن خوانندگان موسیقی پاپ، با مجید اخشابی گفتگو کردیم. مجید اخشابی از معدود خوانندههایی است که علاوهبر خوانندگی، نوازندگی سنتور و آهنگسازی، مدارج عالی تحصیل را تا مقطع دکتری ادامه داده است. مدیر مسئولی نشریه زیروبم که ماهنامهای فرهنگی- اجتماعی است و مدیریت آموزشگاه موسیقی همراز که در کشف استعداد و معرفی بهروزترین متد آموزشی به علاقهمندان موسیقی سعی کرده نقش ارزندهای را ایفا کند، این روزها وقت این هنرمند بااخلاق و خوشصدای کشورمان را گرفته است. اخشابی ۴۶ ساله که با آهنگ تیتراژهای سریال همراز، محله بندهنواز، متهم گریخت و... به شهرت خود در قاب تلویزیون رسید، این روزها مشغول تهیه چند قطعه جدید است که بهزودی به بازار خواهد آمد. او معتقد است در روزگاری که گوش مردم به شنیدن هر صدای بیکیفیت و ترانههای بیمحتوا عادت کرده خیلی شرایط برای حضور افرادی مثل او فراهم نیست و باید منتظر شد دوباره یک جریان نو درعرصه موسیقی ایجاد شود. گفتوگوی ما با وی را در ادامه میخوانید.
مجید اخشابی پرکار دهه قبل این روزها کمتر صدایش از قاب تلویزیون پخش میشود، میخواستم بدانم دلیلش چیست؟ و بیشتر این روزها به چه کارهایی مشغول هستید؟
درمورد فعالیت در رسانه باید بگویم اساسا کارکرد آن با سالهای گذشته فرق کرده و کارکرد سالهای گذشته خود را از دست داده است. الان هم تقریبا مثل آن سالها در اعیاد و برنامههای مهم تلویزیون شرکت دارم، ولی با توجه به اینکه دنیای اینترنت و شبکههای ماهواره، زندگی انسان را فرا گرفته و مخاطبان میان رسانههای مختلف پخش شدهاند، دیگر تلویزیون به آن معنای گذشته جایگاه خود را ندارد و باعث شده فکر کنید من فعالیت کمتری در تلویزیون دارم.
در این سالها حتی با وجود مشغلههای بسیار دیگر، سعی کردم هر دو ماه یکقطعه را تولید کنم. البته فکر میکنم، چون این کارها به صورت آلبوم ارائه نشده و تکقطعه بوده، خیلی جلب توجه نکرده است.
بخشی از کمکاری من نیز به خاطر توجه به سایر مهارتها و کارهایی است که فکر میکردم در طول زندگی باید انجام میدادم. تولید ماهنامه زیر و بم و ورود به عرصه مطبوعاتی از علایق کودکی من بود و تجربه ارزشمندی را برای من رقم زد. تاسیس آموزشگاه موسیقی همراز، تدریس به علاقهمندان ساز و آواز و کشف استعدادهای جوان و همچنین تحصیل در مقطع دکتری پژوهش هنر از دانشگاه هنر هم موضوع دیگری بود تا من را کمی از حیطه تولید آلبوم موسیقی دور کند. اینگونه فعالیتهای فرهنگی و هنری موازی با کار خوانندگی از مدتها قبل شروع شده بود و باید برای آنها وقت میگذاشتم بهطوری که حتی از ابتدای شروع کار خوانندگی خودم هیچوقت تکبعدی فکر نکردم و همانطور که ورود من به موسیقی با نوازندگی سنتور همراه بود و بعد از آن کار آهنگسازی را تجربه کردم و سپس وارد عرصه خوانندگی شدم، سعی کردم جنبههای دیگر کارهای فرهنگی و هنری را هم تجربه کنم تا خودم را بیشتر محک بزنم.
ظهور خوانندههای جدیدی که عمر کاری آنها شاید به چند سال برسد، باعث شده فضا برای خوانندههای قدیمی تنگتر شود. چقدر با این موضوع موافقید؟
اعتقادی به اینکه حضور خوانندههای جدید عرصه را برای ما تنگ کرده، ندارم و اگر من هم کارهایی که توسط این نسل تولید شده را قبول میکردم و مثل آنها هر کار ضعیفی را میخواندم، تولید بسیار زیادی داشتم، ولی خیلی اهل خواندن کارهای ضعیف نیستم. فرآیند تولید در مقایسه با گذشته که متکی بر بودجههای دولتی بود این روزها چرخش بیشتر با حضور سرمایههای اسپانسرها میچرخد و هر چیزی که باب میل آنهاست، منتشر میشود. تهیهکنندهها به دنبال درآمدزایی و کسب سود هستند و با آهنگهای بسیار ریتمیک و ترانههای بسیار بیمحتوا سعی دارند به هیجانهای لحظهای مخاطب پاسخ دهند و خیلی سواد شنیداری و موسیقیایی مردم برای آنها اهمیت ندارد. به این دلیل خیلی از همکاران قدیمی ترجیح دادند با این شرایط کمکارتر ظاهر شوند و تا رسیدن به شرایط مطلوب و آرمانی در موسیقی، سکوت پیشه کنند. حتی این موضوع درمورد بسیاری از حوزههای دیگر هم صدق میکند، مثلا در حوزه فیلم و سریال میبینیم کارهای طنز و مرتبط با چالشهای اجتماعی روز بیشتر از کارهای فلسفی و معناگرایانه مخاطب دارد.
طبق تعریف سایر شاعران، دوران ریاست علی معلم برمرکز موسیقی صداوسیما را باید بهترین دوران موسیقی تلویزیون دانست. میخواستم بدانم آن دوران چهویژگیهایی داشت که در ریاستهای بعدی شاهد آن نبودیم؟
شاعر بودن این فرد باعث شده بود خیلی با عرصه تولید موسیقی بیگانه نباشد و از نزدیک با فرآیند تولید اثر آشنا باشد و با اشراف به تمام جوانب این مرکز را اداره کند. ارتباط با اساتید بزرگ عرصه موسیقی و تردد آنها به مرکز موسیقی، ساختارشکنیهای بهموقع و فراهمکردن فرصتهای بسیار برای هنرمندان بااستعداد از جمله مواردی بود که آن دوران را به دوران شکوفایی تبدیل کرده بود. در تولید آهنگهای پاپ که تقریبا از آن زمان تولید آن استارت خورد و رقابتی که با بهترین کارهای خوانندههای لسآنجلسی داشتیم، باعث شد استعدادهای جوان پاپ به کشور معرفی شوند حتی بهجرأت میتوان گفت: کارهای آنها پرمخاطبتر از خوانندههای آن سوی آب هم بود.
حتی این بلوغ درعرصه آهنگسازی و تولید ترانههای بسیار خوب، باعث شد زمینهای برای استعدادهای جوان فراهم شود تا سفارشهای بسیاری را از خوانندههای لسآنجلسی در تولید، ترانه و آهنگسازی داشته باشند. بهنظرم حمایتهای علی لاریجانی، ریاست وقت سازمان از موسیقی و جلسات مستمر هفتهای وی با ریاست مرکز موسیقی و خوانندهها درکنار شجاعت علی معلم در مدیریت و تعهد به صحبتهای خود از مواردی بود که باعث شده آن دوران را دوران طلایی موسیقی کشور بدانیم.
بهطوری که هرچه از آن دوران فاصله گرفتیم، توجه به موسیقی کمتر شد و فرآیند پیچیدهتری در روند تولید به وجود آمد و حتی درحال حاضر میبینیم تولیدات نسبت به آن موقع با کاهش ۲۰۰ درصدی مواجه شده است.
خوانندههای زیادی در این سالها داشتیم که عمر شهرت و محبوبیتشان به کمتر از دو، سه سال میرسد. دلیل اینکه خوانندههای فعلی در مقایسه با نسل شما ماندگاری ندارند، چیست؟
همه این افراد تهیهکننده دارند و تقریبا بهرهبرداری اقتصادی و مادی از آنها مطرح است که باید این فرد در مدت محدودی با برگزاری کنسرتهای متعدد و تولید آلبومهای بهشدت بیکیفیت، میلیاردها تومان نصیب اسپانسر خود کنند. اصولا پشت این صداها کسانی دیگر هستند که با استفاده از رسانههای مختلف و تبلیغات و نفوذ در نهادهای دولتی سعی دارند یک فرد که خیلی هم مهم نیست چه کسی است را بهشدت بزرگ کنند و بعد از مدتی که تاریخ انقضای آن فرد به سر رسید، کنار گذاشته میشود و به سراغ فرد دیگری میروند. تهیهکنندههای فعلی به صراحت میگویند ما از حضور در این کار فقط به دنبال کسب پول هستیم و خیلی هنر موسیقی برای ما مهم نیست، این صداقت قابل تقدیر است، ولی فکر میکنم این موضوع برای موسیقی خیلی خوب نباشد درحالی که در گذشته تهیهکنندهها، آدمهای مطلع و آگاهتری به موسیقی بودند و برای موسیقی احترام خاصی قائل میشدند و به سراغ تولید هر اثری نمیرفتند.
با وجود اینکه تولید یکقطعه و آلبوم موسیقی باید هفتخوان مجوز از ترانه تا آهنگ را طی کند، فکر میکنید چرا این کارها به آسانی مجوز پخش میگیرند؟
وقتی تهیهکنندهای روی فرد و آهنگی سرمایهگذاری کرد، فکر تمام جوانب را کرده و مطمئنا با نفوذ خود سعی دارد پروسه بررسی و اخذ مجوز کار را هرچه سریعتر طی کند، چون پای سرمایه چند صد میلیونی وی در میان است و اگر یک کار با مشکل روبهرو شود، سرمایهاش به خطر میافتد. شاید همین استعفای چند وقت پیش جناب بهمنی از ریاست شورای ترانه مرکز موسیقی ارشاد که اعتراضی به دخالتهای مدیریتی بود، بهنظرم نمایانگر واقعیتهای متولی موسیقی کشور است.
به نظرتان ذائقه مخاطب باعث شده ترانههای خیلی خوبی شنیده نشود یا دلیل دیگری دارد؟
یک موضوع قضیه این است که مخاطب به دنبال کارهای خیلی ساده و عاشقانههای سطحی است، مورد بعدی اینکه ترانهسرایان ما کمکار شدهاند و با کپیبرداری از کارهای دیگر و استفاده از تراوشات ذهنی خود بدون اندکی بررسی محتوایی و قواعدی آن، سعی دارند اثرشان را به بازار دهند. مورد دیگر اینکه تهیهکنندهها خیلی به دنبال ترانههای خوب نیستند و صرفا با یک وبگردی ساده در اینستاگرام و تماشای صفحههایی که لایک و بیننده بیشتری دارد، سعی دارند سفارش کار به آن فرد دهند بدون اینکه بررسی کنند آیا اشعار نغز و با محتوایی درخور دارند یا خیر. اصولا موسیقی خودش بالذات دلنشین است و بیشتر این کلام است که باعث میشود موسیقی را از مسیر اصلی خودش خارج کند. حتی پخش کلیپهایی از خوانندهها و ترانهسراهای شبکههای مجازی در رسانه ملی باعث شده کار این افراد، وجهه قانونی و رسمی به خود بگیرد.
بارها اعتراض کردیم این چه رویکردی است و فلسفه رسانه ملی چیست؟ و چرا باید هدایت رسانه ملی در دست افرادی که از نظر دانش و سواد اجتماعی خیلی تبحر ندارند، بیفتد؟
پخش موسیقی میان برنامههای کانالهای اصلی تلویزیون ما نسبت به گذشته خیلی کمتر شده، فکر میکنید دلیل آن چیست؟
نگاه هنری به موسیقی میان مدیران رسانه ملی خیلی شکل نگرفته و جایگاه خوبی برای آن متصور نیستیم و فضای خوبی به آن اختصاص داده نشده است. حتی در یکی، دو دهه گذشته هم خیلی این موضوع مورد توجه نبود، ولی الان به مراتب خیلی کم شده یا باید بگوییم که اصلا موسیقی وجود ندارد. فکر میکنم بحران مالیای که صداوسیما با آن روبهرو است و اختصاص آنتن خود به پخش تبلیغات و کسب درآمدزایی در حذف پخش موسیقی از جدول پخش برنامههای شبکهها بیتاثیر نباشد.
از حستان به موسیقی رپ میخواستم بدانم و اصولا چقدر آن را بهعنوان موسیقی رایج در جامعه میپسندید؟
اولین نمونه رپی را که در رسانه ملی پخش شد من با همکاری رامبد جوان و در برنامه خندوانه انجام دادم. درحقیقت من با هیچ جنس، شخص و سبک و سیاقی در موسیقی مخالف نیستم و همهچیز در این دنیای زیبای موسیقی میتواند به بهترین شکل و شیوه استفاده شود. اینکه به بهانه پخش رپ هیچ قید و بندی را در کلام خود نداشته باشیم، خیلی نمیپسندم و بهنظرم محکوم به شکست است. در رپ هم گاهی شعرهای خوب میشنویم، اما تعداد آنها بسیارکم است. کسی که رپ میخواند اگر میخواهد وجههقانونی و رسمی به کار خودش دهد باید مطالعه کند و محترمانهتر اعتراض خودش را بیان کند تا کارش ادامه داشته باشد. رپ به نظرم با آزادیعمل و بیانی که به خواننده میدهد، میتواند در بیان خیلی از موضوعات موفق شود، درحالی که در سایر قالبهای موسیقی چنین چیزی وجود ندارد. همیشه به صراحت درمورد موسیقی رپ حرف زدهام و گفتهام چه اشکالی دارد که این نوع موسیقی هم در جامعه باشد، ولی اینقدر کجفهمی وجود دارد که بارها مورد هجمه رپرها قرار گرفتم.
نشریه زیر و بم که به مدیر مسئولی شما منتشر میشود در چه زمینهای است و اصولا در این شرایط سخت تهیه کاغذ و هزینههای مالی زیاد، چطور کار میکنید؟
نشریه ما در حوزه فرهنگی و اجتماعی است و کمتر در حوزه تخصصی موسیقی وارد شدم. شاید یکی از دلایل آن که خیلی به سراغ حیطه موسیقی نرفتم، نبود خبرنگار و روزنامهنگار متخصص موسیقی است که علاوهبر تحلیل کافی از موسیقی اصیل ایران و جهان، قدرت نوشتن نقد بیطرفانه را داشته باشد. در دولت جدید با گرانی کاغذ و مشکل تامین آن، چاپ کاغذی نشریه را متوقف کردیم و به سمت انتشار نسخه اینترنتی آن رفتیم و بازدیدهای خوبی را در فضای مجازی به دست آوردیم، ولی باید بگویم که هیچچیزی جای کاغذ و ورق زدن را نمیگیرد. در تولید محتوا نیز با توجه به کمحوصله شدن مخاطب در خواندن مطالب طولانی، سعی کردیم با نگاهی جدیدتر و کاهش حجم مطالب با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.
مخاطب بسیاری در صفحه شخصیتان در اینستاگرام دارید، چقدر برای این فضا و تولید محتوا وقت میگذارید؟
در حد توان و زمانی که دارم سعی میکنم به احترام مخاطبانی که همراه من هستند پستهایی را به اشتراک بگذارم. خیلی برای من مهم است چهچیزی منتشر کنم که در عین اینکه وقت آنها را میگیرد حداقل اندکی بر اندیشه و فهمشان اضافه کند. برخلاف خیلی از پستهایی که بعضی هنرمندان از نوع پوشش و میهمانیهای مختلفشان به اشتراک میگذارند، من سعی دارم مطلبی مفید و حداقل کاربردی باشد تا بر جهانبینی مردم بیفزاید.
بهنظرم فضای مجازی، فضای خوبی است که باید از آن بهترین استفاده را کنیم و درکنار آن، فرهنگ استفاده از آن را به بهترین شکل فرا گیریم.
صدای خوانندههای جدید و جوان پاپ را دنبال میکنید؟
پیش آمده که در میهمانی، رستوران و مکانهای عمومی صدای آنها را بشنوم و دوستان معرفی کنند که فلان خواننده است، ولی اینکه خودم به شخصه به سراغ شنیدن این صداهای مقطعی بروم، چنین اتفاقی نیفتاده است و سلیقه من نیست. مطمئنا کسی که با صداهایی مثل بنان، محمودیخوانساری و... بزرگ شده، دیگر نمیتواند با صدای این خوانندهها ارتباط بگیرد. مردم هم باید این نگرش را در خود به وجود آورند و به دنبال صداهایی بروند که به روح و روان آنها کمک بیشتری میکند و بهنوعی برای گوش خود احترام خاصی قائل شوند. موسیقی و ترانه اگر درست و علمی باشد میتواند در افزایش تمرکز، در کاهش استرس، کاهش فشار خون و... تاثیرگذار باشد. خودم به شخصه برای گوش و هوشم در شنیدن موسیقی حساسیت خاصی دارم و سعی میکنم که از شنیدن هر نوع موسیقی دوری کنم.
شنیدم آهنگهای جدیدی را دست انتشار دارید. درمورد آن کمی توضیح میدهید؟
یک قطعه به نام «دیشب شب بخیر تو» که کلیپ آن بهزودی بیرون میآید را در دست انتشار دارم. کار دیگری باعنوان «بنی آدم» که تیتراژ یک سریال و درمورد زیست انساندوستانه و بشردوستانه است را چند وقت دیگر منتشر میکنم. همچنین امیدوارم در سال آینده آلبوم و کنسرت داشته باشم.
فضای آکادمیک و علمی موسیقی کشور را چطور میبینید؟
در عرصه آموزش بهشدت دچار بحران هستیم و خیلی به آموزشهای اصولی و بنیادی نمیپردازیم. خیلی از افرادی که در موسیقی استعداد داشتند در این مسیرهای سخت موفق نشدند و از ادامه راه باز ماندند. البته کتابهایی که بتوان به آنها اتکا کرد هم موجود نیست؛ کتاب فرامرز پایور که در سال ۴۰ تالیف شده یا خیلی از منابع خارجی و داخلی دیگر، هنوز بعد از گذشت مدتها بهعنوان منبع درسی در مراکز دانشگاهی و آموزشگاهی تدریس میشود. در متدسازی و شیوههای آموزش و انطباق شیوههای آموزش به شیوههای بینالمللی هیچکدام بومیسازی نشده و به زحمت برای برخی سازها متد وجود دارد. با توجه به این نقصهای موجود سعی کردم چند کتاب را تالیف کنم و تمام قواعد ابداعی خودم را در قالب جزوه دراختیار هنرجوهای آموزشگاه بگذارم تا هنرجوها در مدت زمان کمتری با متدهای روز آشنا شوند و به کارایی آنها منجر شود.