به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، هفتمین فیلم مسعود دهنمکی در ادامه مضامین مورد علاقه این کارگردان که همان تقابل بین نیروی خیر و شر در فضایی طنزآمیز است قرار دارد. در «زندانیها» نیز مانند فیلمهای پیشین این کارگردان چند شخصیت ناخلف در موقعیتی قرار میگیرند که ناچار به دورویی یا ریاکاری میشوند و همین موضوع باعث به وجود آمدن موقعیتهای کمدی میشود.
اما ادامه نیروی خیر به آرامی بر روح این کاراکترها غلبه کرده و آنها به تحول روحی میرسند. داستان آخرین فیلم دهنمکی درباره طلبهای جوان است که در رشته الهیات و در مقطع دکترا در حال تحصیل است. طلبه جوان به صورت تصادفی با دختری جوان آشنا شده و از او میشنود که برادر زندانیاش برای کاهش دوران محکومیت و تخفیف جرایم به حفظ سورههای قرآن روی آورده. همین موضوع جرقهای میشود که طلبه به این موضوع بیندیشد که آیا چنین کاری بر روی روح و ذهن زندانیان نیز اثری دارد یا اینکه این کار را صرفا برای خلاصی از زندان انجام داده و بدون تاثیر گرفتن از مفاهیم قرآنی تنها به حفظ طوطیوار آن بسنده میکنند. در ادامه ماجرا طلبه جوان دو زندانی به نامهای بیژن و سعید را با قید وثیقه از زندان آزاد میکند تا با آنها معاشرت داشته و برای پایاننامه دکترایش با آنها مصاحبه کند.
در بسیاری از فیلمهای خارجی و ایرانی مانند «مارمولک»، «لیلی با من است» و ... شاهد موقعیتهای دراماتیک بودهایم که طی آن کاراکترها ناچار میشوند برای خلاصی از مخمصهای که در آن گرفتار شده اند به ناچار به دروغ و ریاکاری روی بیاورند. در «زندانیها» نیز با موقعیت مشابهی طرف هستیم. از این لحاظ شاید بتوان فیلم دهنمکی را کلیشهای توصیف کرد اما کارگردان با هوشمندی از سقوط اثرش در ورطه کلیشههای تکراری جلوگیری کرده و قصه تکراریاش را در قالب روایتی تقریبا نو ارائه میکند. نوع روایت «زندانی ها» شبیه به هیچکدام از فیلمهای قبلی کارگردان نیست. در این فیلم مانند آثار پیشین دهنمکی با تعدد شخصیت روبرو نیستیم و کارگردان برای پر کردن فضاهای خالی داستانی اش به ایجاد پاساژهای بیربط روی نیاورده. «زندانی ها» منسجمترین فیلم دهنمکی از نظر کارگردانی و روایت است. شاید این فیلم کامالترین اثر کارگردان نباشد و از نظر قصه و فیلمنامه بتوان ایرادهایی به آن گرفت اما از بعد کارگردانی گامی به جلو برای کارگردان محسوب میشود.
آنچه درهفتمین فیلم دهنمکی سدی برای رسیدن به اثری کامل میسازد عدم موفقیت در شخصیت پردازی است. همه کاراکترهای «زندانیها» در قالب تیپ باقی مانده و عمقی پیدا نمیکنند. طلبه جوان کاراکتری تیپیکال از فردی ساده دل، مهربان، پایبند به اعتقادات و نیکوکار است. شخصیتهای زندانی یعنی بیژن و سعید هم کپی کاراکترهایشان در سریال «دزد و پلیس» هستند حتی لحن حرف زن، میمیک چهره و کل کل کردنهایشان نیز درست مشابه همان دو شخصیت است. سایر کاراکترها مانند خواهر و شوهرخواهر طلبه جوان و خواهر بیژن نیز از قالب تیپ فراتر نمیروند.
«زندانیها» بزرگترین ضربه را از فیلمنامه سطحیاش میخورد. اگر دهنمکی اینقدر اصرار به ساخت فیلمنامههای خودش نداشت قطعا میتوانست مسیر پیشرفت را در سینما طی کند. او قواعد سینما را میداند، رگ خواب تماشاگر را در دست دارد و حالا فوت و فن کارگردانی را نیز آموخته است. درواقع فیلمنامه پاشنه آشیل آثار این کارگردان است. شاید دلیل و اصرار دهنمکی برای نوشتن فیلمنامهها این باشد که تمایل دارد مضامین مورد نظر خود را بسازد که در این صورت هم میتواند ایده و قصه اصلی را در اختیار فیلمنامه نویس قرار داده و یا با همکاری فیلمنامه نویسان متبحر سناریوی آثارش را بنویسد.
با این همه اما آخرین فیلم دهنمکی چند موقعیت خندهدار خوب و شوخیهای کلامی بامزهای دارد و مهمتر از اینها برای خنده گرفتن از مخاطب به او باج نداده، خط قرمزها را زیر پا نگذاشته و مانند کمدیهایی که این سالها تولید میشوند به شوخیهای اروتیک و ارجاعات جنسی متوسل نمیشود.
نکته دیگر فیلم «زندانیها» اشاره کارگردان به مفهوم انتظار و فرج است. قصه در روز نیمه شعبان به اتمام میرسد و معجزهای که شخصیتهای اصلی فیلم به دنبال آن بودند در نهایت رخ میدهد. آنها که به دنبال گنج مادی و دنیوی بودند به نوعی به آن میرسد و طلبهای که مریدوار به دنبال مرادش بود به آن رسیده و گرمای محبت حضرت ولی عصر(عج) را حس میکند