دبیر انجمن اسلامی دانشجویان مستقل گفت: راه کار قطعی حل مشکلات کشور، ایستادگی و نوگرایی است. ما اگر توانستیم تهدید جنگ را به فرصت امنیت و اقتدار تبدیل کنیم. حتماً خواهیم توانست با جوانگرایی به معضل ناکارآمدی پایان دهیم.
به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو،پیام مرادی،نماینده اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل عصر امروز در دیدار رمضانیه سال ۹۸ دانشجویان با رهبر انقلاب، به نمایندگی از دانشجویان مستقل به سخنرانی پرداخت.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ارادت اعضای دفاتر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور را خدمت حضرت عالی اعلام میدارم. مبتنی بر منطق نقد حکومت آری، نفی حاکمیت هرگز نکاتی را پیرامون فرصتهای پیش روی نظام اسلامی در یک دهه آینده مطرح میکنم.
در شرایطی به گفتگو نشستهایم که ملت ایران در ابتدای یک گام جدید قرار دارد. در این موقعیت تاریخی، برای رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی باید گذشته را به خوبی ارزیابی کنیم. این آگاهی تاریخی کمک میکند ایران را با همه فرصتهای پیش رویش در یک دهه آینده بشناسیم. ما پس از ۴۰ سال، دیگر زمانی برای آزمون و خطا نداریم و برای رسیدن به قله پیشرفت باید بدون تسامح، «فرصتسازی» را جایگزین «فرصتسوزی» کنیم. سوال اینجاست که چرا نتوانستهایم به برخی اهداف خود آنگونه که شایسته است، برسیم؟ واکاوی جریان مدیریتی و اجرایی کشور که جز ایامی محدود در اختیار یک نحله فکری خاص بوده است، ما را به پاسخ این سوال نزدیک میکند.
جوانی من و این جمع در دوره مدیریت کسانی سپری شد که استادتمام فرصتسوزی هستند! جریانی که با ایده مرکزی «همگرایی با غرب» نزدیک به سه دهه بخش مهمی از مناسبات سیاسی و اقتصادی را معطل نگاه داشت. برجام آخرین دستاورد این مدعیان عقلانیت بود.
آقایان! ۴ سال از برجام گذشت، به اندازه عمر یک دولت گذشت و ما همچنان منتظریم! و چه فرصتهایی که در این انتظار بیهوده از دست رفت. با این همه عجیب است که همین جماعت «با فلانی تا ۱۴۰۰» حالا با توهم تفکیک لیبرالیسم از امپریالیسم، منتظر انتخابات ۲۰۲۰ نشستهاند!
همین جماعت در ادامه تناقضهایشان از «پرواز مستقیم تهران- نیویورک» به ترساندن مردم از حضورِ «ناو لینکن» در خلیج فارس رسیدهاند! نتیجه این مارپیچ خطرناکِ ناکارآمدی، فرافکنی و بنبستنمایی، شرطی شدن جامعه در برابر تحریمهای آمریکا و آسیبهایی است که در حوزه اقتصادی و خصوصاً در بخش نفت و پول نمایان شده است که در ادامه به آن میپردازم:
فرصت سوزی اقتصادی
۱-نفت میزان اثرگذاری تحریم بر اقتصاد یکی از سوالهای مردم کوچه و بازار است. وابستگی تاریخی بودجه به نفت، زمینهساز تحریمهای نفتی و پاشنه آشیل دولتها شده است. وزارت نفت در این جنگ اقتصادی یکی از سنگرهای جبهه خودی است که باید آماده باشد. وزیر محترم نفت میگوید این وزارتخانه یکسال است که آرایش جنگی گرفته است، اما در خفا! باید پرسید جناب همیشه وزیر نفت! چرا نتایج این آرایش جنگیِ مخفیانه در زندگی مردم محسوس نیست؟ خروجی عملکرد وزیر کرسنت، توتال و IPC، وزیر حذف کارت سوخت، وزیر استخدام رانتی نمایندگان مجلس و آقازادهها در وزارت نفت، فرصتسوزی بزرگی به نام خامفروشی بوده است که تناسبی با شرایط تحریمی و جنگ اقتصادی ندارد. شاهد این مدعا این است که در تمام دوران وزارت آقای زنگنه ساخت هیج پالایشگاهی آغاز نشده است. این در حالی است که ما در حوزه نفت، فرصت بزرگی به نام ساخت پتروپالایشگاهها، تولید فرآوردههای نفتی و افزایش مشتریان نفت کشور را دراختیار داریم که میتواند تحریمهای نفتی را کم اثر و حتی بیاثر نماید.
۲-پول ملی
کاهش ارزش پول ملی به کمتر از یک چهارم در کمتر از یکسال و کاهش قدرت خرید به نحوی که تهیه برخی کالاهای عادی به آرزو تبدیل شده، در شرایطی اتفاق میافتد که دولت میلیاردها دلار ارز دولتی را بدون نظارت میان عدهای تقسیم کرده تا با آن غذای سگ و لوازم آرایشی بخرند و یا جنس وارد کنند و با قیمت آزاد به مردم بفروشند! بساطی درست شده است که از جیب کارگر و کارمند میلیاردها تومان با همین بازیهای ارزی به جیب عدهای نوکیسه واریز شود.
مردم با دیدن این نابسامانیها از خود سوال میپرسند مسئول رسیدگی به این ولنگاری ارزی چه کسی است؟ وقتی رئیسجمهور که خود در این زمینه مسئولیت مستقیم دارد مانند مردم از تقلب واردکنندگان گلایه میکند، باید به کجا شکایت برد؟ چرا نمایندگان مجلس در برابر عرضه مبهم ۵۰ تن طلا و قریب به ۳۰ میلیارد دلار ذخایر ارزی کشور سکوت کردهاند؟ چرا باید شأن نظارتی مجلس به خاطر اشتراک منافع سیاسی رئیس مجلس و رئیس دولت تا این اندازه کاهش یابد؟
گویا در این شرایط ریاست محترمجمهور به تازگی فهمیدهاند اختیار کافی برای اداره امور مملکت را ندارند؛ بعد از این همه انعطاف نظام اسلامی در مواجهه با ایدههای دولت یازدهم و دوازدهم، صحبت کردن از کمی اختیارات حقیقاً نمکنشناسی است. این در حالی است که جنابعالی با تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی چنان اختیاراتی به رئیس دولت دادهاید که حتی حامیان آنها هم تعجب کردهاند! در مواجهه با این بی اخلاقیها سوال اساسیتر این است که چرا باید چنین مدیرانی به سطح کلان سیاستورزی در جمهوری اسلامی برسند؟ پاسخ این سوال را باید در اشکالات موجود در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور جستجو کنیم.
فرصت سوزی سیاسی مسئولیت ناپذیری و فرافکنی گروههای سیاسی، فرصتسوزی آشکاری است که به کشور آسیب زدهاست. فیالمثل جماعتی که تا دیروز حمایتشان از جناب روحانی را تَکرار میکردند، امروز میخواهند خیلی یواشکی با دولتیها فاصلهگذاری کنند و بهانهشان نظارت استصوابی شورای نگهبان است، میگویند این یکی، آن که ما میخواستیم نبود و میان بد و بدتر انتخاب کردیم و گزینه مطلوبی نداشتیم! خوب است آقایان پاسخ بدهند اولاً اعضای شورای اسلامی شهر تهران که بدون نظارت استصوابی انتخاب شدند به جز بازی اسم و فامیل چه دستاوردی داشتهاند؟ ثانیاً مگر در همین دولت، اکثریت کابینه را تصاحب نکردهاید؟ مگر وزرایی، چون ربیعی، نعمتزاده، آخوندی و زنگنه، وزرای دولت مطلوبتان نبودند؟
جریان اصولگرایی هم، اما از این قاعده مستثنی نیست. اگر اصلاحطلبان با تلقی لیبرال از مفهوم آزادی نسبت خود را با گفتمان انقلاب اسلامی از دست داد، جریان اصولگرایی نیز سالهاست که با برخورد منفعلانه با مفهوم آزادی و گرفتار شدن در قبیلهگرایی سیاسی، سطح سیاستورزی خود را به جلسات محفلی پشت درهای بسته، تقلیل داده در حالی که عرصه سیاست، میدان فعالیت اجتماعی است. از این رو معتقدیم دوگانه منسوخ اصلاحطلبی و اصولگرایی، مدتهاست که منطبق بر واقعیتهای جامعه نیست و تداوم آن یک فرصتسوزی آشکار است.
تجربه نشان داده است وجود یک دولت لیبرال، با شاخصههای ضد عدالت، بهطور طبیعی گفتمان عدالت را بازتولید میکند. عدالت شاخصه اصلی پایگاه گفتمانی جریان انقلابی است و آنچه از این پس اهمیت مضاعف مییابد، جلوگیری از شکلگیری نسخههای انحرافی و دکان خودنمایی و جلوهفروشی با برند عدالتخواهی است. ساختارشکنی، برخورد عصبی و یا زیر سوال بردن نهادهای مجری عدالت، فرصت عدالتخواهی مسئله محور و ساختارمند را از بین خواهد برد.
بر اساس آنچه گفته شد، فرصت بازسازی ساختار سیاسی کشور، تنها با ورود جوانان به حلقه بسته و خسته سیاستمدارانِ پا به سن گذاشته و به رسمیت شناختن صورتبندیهای جدید سیاسی ممکن است.
فرصت سوزی فرهنگی
رسیدن به این هدف خود میتواند حلال بسیاری از مشکلات باشد؛ به عنوان مثال شورای عالی انقلاب فرهنگی امروز از حضور جمعی از ابوالمشاغلهایی رنج میبرد که به علت تعدد مسئولیتها و عضویت همزمان در دهها شورای مشابه، تمرکز کافی برای سیاستگذاری فرهنگی ندارند. گرچه این شورا دچار ضعفِ در عملکرد بود؛ اما پیش از این شأن قانونی آن رعایت میشد. نیک مستحضرید که مدتهاست جلسات شورا به دلیل اختلاف نظر سیاسی رئیس آن با برخی اعضا، تشکیل نمیشود. وقتی عالیترین نهاد فرهنگی کشور به دلیل رفتارهای متفرعنانه تعطیل میشود، نتیجهاش مجوزهای بیحساب و کتابِ ارشاد و سلبریتیپروری غیرحرفهای و کاسبی ستاره مربعی سازمان صداوسیماست!
رهبر عزیز انقلاب در این موقعیت تاریخی سرنوشت انقلاب اسلامی تحتالشعاع نزاع میان دو گفتمان قرار گرفتهاست و نسل امروز در معرض تنازع «عقلانیت انفعالی» و «عقلانیت انقلابی» قرار دارد. از یک سو گفتمان همگرایی با غرب تلاش میکند با شعار عقلانیت، باورهای انقلابی را استحاله کند. در نگاه این جریان دهه پیش رو دهه تهدیدهاست و ما در یک بنبست قرار داریم که تنها راه خروج از آن، معامله با آمریکاست. در مقابل، اما گفتمان انقلاب اسلامی قرار دارد که عقلانیت را از ارکان اساسی اندیشه امام خمینی (ره) میداند و دهه پیش رو را دهه فرصتها مینامد.
راه کار قطعی حل مشکلات کشور، ایستادگی و نوگرایی است. ما اگر توانستیم تهدید جنگ را به فرصت امنیت و اقتدار تبدیل کنیم، اگر توانستیم از کمبود کادر و امکانات درمانی به پیشرفت علمی و تربیت نسلی از دانشمندان متخصص برسیم، اگر توانستیم عقبماندگی دانشگاهها را تبدیل به رشد علمی نماییم، قطعاً میتوانیم از بنبست تحریمها فرصتی برای جهش تاریخی اقتصادی بسازیم. حتماً خواهیم توانست با فرصت جوانگرایی به معضل ناکارآمدی پایان دهیم. این دهه متعلق به ماست.