یک روزنامه اصلاحطلب نوشت چه بسا همین حالا کسان دیگری که در میان اصلاحطلبان درگیر ماجراهای مشابه یا مشکلات عمیقند، اما کاری برای آنها نمیکنیم.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، اعتماد نوشت: ماجرای غمانگیز آقای نجفی صرفنظر از ماهیت و ابعاد درونی و زمینههای آسیبزایش اگرچه مورد توجه کمسابقه جامعه قرار گرفت و توفانی از خبرها و تحلیلها را برانگیخت، ولی مشخص است که پس از چندی از دایره نگاه عمومی خارج میشود.
در این رهگذر بهتر و خردمندانه آن است که در اطراف موضوع بحثهای جدی و مسئولانه صورت گیرد تا تجربیات و آگاهی عمومی بالاتر رود و اگر خسارت جانکاهی حاصل میشود حداقل عبرتی هم فراهم شود. در ورای همه مسائل مطرح از درون تا برون ماجرا آنگونه که از سخنان آقای نجفی و بستگانش برمیآید و توییت آقای کرباسچی بر آن اشاره دارد، مشکل مذکور بیش از ۲ سال سابقه داشته و اطرافیان هم از آن آگاهی داشتهاند. اکنون این سوال بسیار مهم خودنمایی میکند چرا کسی کاری نکرده و کمکی صورت نداده است؟
افزون بر وجوه اخلاقی و انسانی حتی از نقطه نظر سیاسی درگیرشدن یک فرد شاخص که آبرویش آبروی یک جمع و حتی یک جناح است با موضوعی که او را تا خودکشی پیش میبرد چیزی نیست که سیاستمداران نسبت به آن بیتفاوت باشند و از آسیبش در امان بمانند. بگذارید از تعارفها کم کنیم و کمی به صراحت نزدیک شویم، اینجا نکات بسیار مهم و اساسی مطرح است، حتماً ما هم به افول اخلاق و رنگ باختن دوستیها و دستگیری از یکدیگر و فقدان فداکاریها دچار شدهایم، اما در این میان از سالهای دور یک عیب بزرگ در اردوگاه اصلاحطلبان بوده و حالا این عیب بیش از هر زمان دیگری خودنمایی میکند. صاحب این قلم کوچک علاوه بر نوشتن، بارها این نکته را خدمت بزرگان و چهرهها و موثران اصلاحطلب عرض کردهام که در این جناح هیچکس دستگیر هیچکس نیست، انبوه موارد و مصادیق سراغ دارم که از دوستان و همفکران دچار انواع مشکلات شخصی، اداری، مالی، خانوادگی و حتی روحی و روانی شدهاند، ولی هرگز کسی احساس مسئولیت نکرده است که دستی بالا زند و کاری بکند، جالب اینکه وقتی این بیاعتناییها و بیتفاوتیها به دوست صاحبمنصبی گفته میشود مشخص میشود که خود او هم دچار شده و از بیتوجهی دوستان رنج برده است!
برخی افراد توجه به مسائل غیرسیاسی را به سخره میگرفتند. چهبسا همین حالا کسانی باشند که درگیر ماجراهای مشابه یا مشکلات عمیقند و هیچکدام از ما یا نمیدانیم یا اگر میدانیم کاری نمیکنیم! آری ما به غایت از یکدیگر دور شدهایم، تنها شدهایم و مسائل بغرنج دیگران برایمان کوچکترین حس معاضدت را ایجاد نمیکند. قصه پرغصه آقای نجفی نشان داد که وی تا چه حد تنها و ناامید شده و چگونه میتوانسته به هدفی برای یک پروژه رسوایی تبدیل شود. بزرگوار اصلاحطلبی به درستی نوشت: «آقای نجفی قربانی اعتماد به نفس کاذبی که داشت و شجاعت و قاطعیتی که نداشت» شد! ولی ننوشت سهم او در این ماجرا چه میتواند باشد؟ از آقای نجفی عذرخواهی نکرد که برادر ببخشید که بیش از ۲سال در چنگال مشکلی عظیم بودهای و من نمیدانستهام یا میدانستم و کاری نکردهام! ما همراه نجفی شلیک کردیم و خود نیز تیر خوردیم اگر انصاف پیشه کنیم.