از زمان حمله به تاسیسات نفتی شرکت آرامکو در عربستان توسط نیروهای انصار الله، تقریبا در هیچ بخش خبری در دنیا نیست که به نام ایران در این اقدام اشاره نشود.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمد اسماعیلی کارشناس مسائل سیاسی ضمن اشاره به مورد هدف قرار گرفتن تاسیسات آرامکو عربستان سعودی توسط نیروهای یمن بررسی برخی جوانب این واقعه پرداخته و در این خصوص یادداشتی نوشته است. متن این یادداشت به شرح ذیل است:
از زمانی که تاسیسات نفتی شرکت آرامکو در عربستان سعودی توسط نیروهای انصار الله مورد هدف قرار گرفته است تقریبا هیچ بخش خبری در دنیا نیست که به نام ایران در این اقدام اشاره نشود و به گونهای سعی میشود این چنین وانمود کنند که ایران در این حملات نقش محوری داشته است
به عبارت سادهتر یک جنگ رسانهای تمام عیار و بدون خونریزی با رهبری دستگاههای تبلیغاتی امریکا در جریان است تا افکار عمومی دنیا را به سوی اهداف از پیش تعین شده خود هدایت کنند.
این جنگ رسانهای مطلب جدیدی نیست و از بدو پیروزی انقلاب تا کنون با شدت و ضعف ادامه داشته است.
ماهیت این تاثیر گذاری در قلمرو بحث شیرین و کاملا پیچیده دیپلماسی عمومی قرار دارد که در این فرصت به زوایای از آن پرداخته میشود.
دیپلماسی عمومی در یک تعریف نیم خطی یعنی ارتباط با مردم دیگر کشورها به منظور همراه سازی وتامین منافع ملی علاقهمندان میتوانند با یک جستجوی ساده هزاران صفحه مطلب در مورد آن به زبانهای مختلف دریافت کنند که البته بیشترین حجم مطالب مربوط به اندیشکدههای آمریکایی است چرا که ارتباط با مردم دیگر کشورها و تاثیرگذاری بر افکار و عقاید انسانهای آنسوی مرزهای جغرافیایی از اولویتهای بسیار مهم آمریکاییها و اروپاییها محسوب میشود.
اینکه چرا بحث دیپلماسی عمومی تا این حد مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفته است را در حوصله این یادداشت نمیبینم، ولی به همین جمله اکتفا میکنیم که سالانه میلیاردها دلار و یورو امروزه صرف همین تاثیر گذاری میشود.
سوال اصلی این است هم اکنون که جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین الملل به یک بازیگر فعال و قدرتمند تبدیل شده است آیا نگاه ما در خصوص دیپلماسی عمومی باید منحصر به یک سری اقدامات ضعیف و کم هزینه و روشهای تاریخ مصرف گذشته باشد و ایا اساسا بحث دیپلماسی عمومی تا چه حد در کانون توجه دولتمردان قرار دارد؟
در شرایطی قرار داریم که بوقهای استکباری با تلاش شبانه روزی سعی میکنند جمهوری اسلامی را یک کشور آشوب ساز و تهدیدی برای امنیت و آسایش دنیا معرفی کنند و از این طریق هم به تحریمهای غیر انسانی خود ادامه دهند و هم توجیهی برای امضای قرار دادهای سنگین تسلیحاتی برای کشورهای منطقه غرب آسیا داشته باشند.
سوال بعدی این است که ما از طریق مجاری رسمی و معمول و ابزارهای متعارف در دیپلماسی عمومی چه نکاتی را باید به مردم دنیا بگوییم؟
آیا اساسا جمهوری اسلامی ایران اگر حرفی برای گفتن به مردم دنیا دارد که حتما دارد چه تدبیری برای رساندن این حرف خود به سمع و نظر مردم دنیا اندیشیده است؟
آیا در شرایطی که اکثر شبکههای بزرگ بین المللی در اختیار قدرتهای بزرگ است ارتباط و سخن گفتن با مردم دنیا کاری سهل و آسان است و با همین چند کانال تلویزونی موضوع حل میشود و یا نیاز به یک تخصص و تدبیر فوق العاده دارد؟
آیا دولت به تنهایی باید عهده دار فرایند دیپلماسی عمومی باشد و یا زمان آن فرا رسیده است که اجازه دهیم مردم در این عرصه وارد شوند و قسمتی از بار را بر دوش کشند؟
گزارش عملکرد دستگاها و نهادهای مسئول دیپلماسی عمومی کجا مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و پاسخگویی در مورد عملکرد کشور در این حوزه بر عهده کیست؟
اینها همه بخشی از سوالاتی است که متاسفانه برای آنها پاسخهای روشنی وجود ندارد و شاید وظیفه رسانهها باشد که این حوزه را با دقت نظر بیشتری رصد کنند
کلام آخر این که در فضای کنونی مسئله دیپلماسی عمومی یعنی توجیه افکار عمومی دنیا و ارتباط موثر با مردم آن سوی مرزها به یک امر واجب و کاملا مرتبط با امنیت ملی و منافع ملی تبدیل شده است و لازم است در کوتاهترین زمان ممکن به آن پرداخته شود.
شایان ذکر است تکنولوژیهای نوین ارتباطی جادههای یک سویه ارتباطات را به بزرگراههای دو بانده تبدیل کرده است و کوتاهی ما در برقراری ارتباط موفق و حرکت در این بزرگ راههای ارتباطی هیچ معنایی جز ضعف مدیریت و بی تدبیری مسئولین امر ندارد.