به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، بمبافکنهای توپولف-160 روسی که از سوی غربیها «بلک جک» نام گرفتهاند، هواپیماهایی مبهوتکنندهاند. سنگینترین بمبافکن جهان که میتواند با سرعت 2 برابر سرعت صوت حرکت کند. این بمبافکنهای غول پیکر در زمان جنگ سرد وظیفه بمباران اتمی خاک آمریکا آن هم با پرواز یکسره از خاک اتحاد جماهیر شوروی را داشتند اما جنگ سرد تمام شد و این بمبافکنها بر خلاف رقبای آمریکایی خود فرصت چندانی برای حضور در یک نبرد متعارف را نیافته و بمباران استحکامات داعش در سال 2016 تا 2017 تنها تجربه رزمی این پرندههای غول پیکر بود. با این حال در طول دو دهه گذشته به خصوص بعد از به قدرت رسیدن پوتین در کرملین این پرندهها وظیفه نمادین دیگری را یافتهاند؛ علنی کردن جای پای نظامی کرملین در کشوری که به متحدان جدید روسیه پیوسته است. حالا این پرندههای آهنین قرار است به زودی در خاک آفریقای جنوبی فرود بیایند. کشوری که ثروتمندترین و پیشرفتهترین کشور در قاره آفریقا محسوب شده و به نوعی دروازه ورود به نیمه پایینی قاره سیاه است. شاید این مانور نمادین را بتوان نشانهای از حرکت جهشگونه کرملین به سمت احیای نفوذ پیشین اتحاد جماهیر شوروی در این قاره تعبیر کرد.
*سرمایهگذاری کلانی که ناگهان از دست رفت
اولین تماس رسمی روسها با آفریقاییها به اواخر قرن هجدهم برمیگردد. زمانی که کنسولگری روسیه در قاهره و اسکندریه افتتاح شد. در سال 1989 مراکز دیپلماتیک دیگر روسها در آفریقای جنوبی و اتیوپی افتتاح شد. آغاز جنگ جهانی اول و پیروزی بلشویکها سبب شد تا سطح روابط دو طرف در همان سطح محدود سابق باقی بماند.
مهمترین ابزار اتحاد جماهیر شوروی برای نفوذ در آفریقا تا زمان جنگ جهانی دوم «کمینترن» یا «اتحادیه احزاب کمونیستی جهان»، مهمترین ابزار ارتباط شوروی با آفریقا در قالب قراردادهای آموزشی بود. پس از جنگ جهانی دوم و تضعیف قدرتهای استعمارگر پیشین همچون فرانسه و بریتانیا موج استقلالطلبی در میان کشورهای آفریقایی به اوج رسید.
با گسترش این موج اتحاد جماهیر شوروی که خود را حامی اصلی کشورهای انقلابی معرفی میکرد، شروع به ارسال گسترده کمک نظامی و فنی به آفریقا کرد. به عنوان مثال پس از استقلال مصر و سرنگونی دولت پادشاهی در این کشور با کودتای افسران، شوروی کمکهای گسترده نظامی را برای ثبات رژیم ناصر روانه قاهره کرد.
در کنار این به بنبست رسیدن رقابت هستهای در اروپا نیز سبب شد تا دامنه رقابت آمریکا و شوروی در این قاره جدیتر شود. این نبرد در دهه 70 با استقلال برخی مستعمرههای آفریقای جنوبی و تحولات گسترده در اریتره و اتیوپی به اوج خود رسید. اتحاد جماهیر شوروی تلاش میکرد تا دولتهای کشورهایی همچون غنا، موزامبیک و آنگولا را در مقابله دولت ضد انقلابی یاری کند و احزاب مبارزی همچون جبهه آزادی بخش نامبیا و حزب کنگره در آفریقای جنوبی را زیر بال و پر خود بگیرد.
این نفوذ شوروی با واکنش آمریکا روبهرو شد و در دهه 80 برخی جنگهای نیابتی در قاره آفریقا بین مسکو و واشنگتن در گرفت. از جمله مهمترین نبردها میتوان به جنگ در آنگولا بین دولت و گروه شورشیان با نام «یونیتا» اشاره کرد. در این میان برخی همپیمانان شوروی نیز به همراه مسکو در آفریقا حضور داشتند که کوبا یکی از آنها بود.
بر طبق آمار بین سالهای 1967 تا 1987 بیش از 7.2 میلیارد دلار کمک نظامی روانه کشورهای آفریقایی شد. همچنین بیش از 54 هزار آفریقایی از دانشگاههای شوروی فارغ التحصیل شدند و نزدیک به 200 هزار نفر هم به صورت مستقیم توسط مستشاران روسی آموزش دیدند.
با وجود این سرمایهگذاری گسترده فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سبب شد تا تمام این تلاشها بینتیجه باقی بماند.
*از بیاعتنایی به آفریقا تا کشف یک منبع جدید مالی
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و در نتیجه پایان جنگ سرد دگرگونیهای جدی در قاره آفریقا پدید آورد. دولت «یلتسین» کمکهای گسترده اتحاد جماهیر شوروی به کشورهای آفریقایی را یکی از علل محنتهای اقتصادی مردم روسیه دانست و بلافاصله آن را متوقف کرد.
برخی از سفارتخانههای روسیه در کشورهای آفریقایی همچون آنگولا و جمهوری آفریقای مرکزی برای کاهش هزینهها تعطیل شدند. این تغییر راهبردی اگرچه توانست به برخی از جنگهای بیحاصل در آفریقا از جمله نبردهای داخلی در آنگولا خاتمه دهد ولی سبب شد تا دست کارتلهای بزرگ اقتصادی برای دخالت در قاره سیاه بازتر شود.
بسیاری معتقدند که در صورت وجود اتحاد جماهیر شوروی کشتار گسترده مردم در روآندا هیچگاه رخ نمیداد. همچنین آشوبهای جدی همچون کودتا در زئیر یا جنگ داخلی در کنگو نیز میتوانست متوقف شود.
دهه 1990 میلادی همانگونه که برای روسیه به عنوان اصلیترین بازمانده اتحاد جماهیر شوروی دههای از دست رفته محسوب میشود، برای کشورهای آفریقایی نیز آغاز دوران جدیدی از هرج و مرج است. بیتفاوتی روسها به آفریقا تا اواخر دهه 90 ادامه یافت تا زمانی «یوگنی پریماکف»، که یک مامور سابق سازمان اطلاعاتی شوروی محسوب میشد به وزارت امورخارجه این کشور رسید.
پس از این تحول در اولین قدم «حسنی مبارک»، رئیس جمهور سابق مصر به عنوان اولین رئیسجمهور یک کشور آفریقایی به مسکو سفر کرد. امضای یک قرارداد تسلیحاتی در این سفر به روسها نشان داد که کشورهای قاره سیاه مشتریان دست به نقد خوبی نیز میتوانند باشند.
روی کار آمدن پوتین در کاخ کرملین و تلاش برای احیای عظمت و شکوه از دست روسیه جان تازه ای به سیاست خارجی این کشور بخشید و بار دیگر استفاده از فرصت های جدید در آفریقا در دستور کار روس قرار گرفت.
*عمل گرایی اقتصادی در مقابل انقلابیگری سابق
سیاست جدید روسها تا سال 2012 مبتنی بر استفاده از فرصتهای اقتصادی در قاره سیاه بود. در کنار این بسیاری از کشورهای آفریقایی به دلیل خریداری تسلیحات روسی نیاز داشتند تا قطعات یدکی را از این کشور خریداری کنند.
نگاهی به سفر ولادمیر پوتین در سال 2006 به کشورهای الجزایر و آفریقای جنوبی و همچنین سفر «دیمیتری مدودوف» در سال 2009 به کشورهای مصر، نامبیا و نیجریه نشان میدهد که برقراری روابط اقتصادی با کشورهای آفریقایی مهمترین دستور کار روسهاست.
توانمندی روسها در حوزههایی همچون استخراج نفت و الماس و همچنین صنایع معدنی سبب شد تا قراردادهای جدیدی بین مسکو و کشورهای آفریقایی برای سرمایهگذاری و استخراج منابع طبیعی منعقد شود.
به عنوان مثال شرکت گازپروم پروژههای نفتی جدیدی را در نیجریه آغاز کرد و شرکتهای «آلروسا» و «روسال» به عنوان یکی از مهمترین شرکتهای فعال دنیا در حوزه الماس و آلومینیوم تبدیل به یکی از تولید کنندگان این دو محصول در آفریقا شدند.
البته در مقابل نیز روسها از 20 میلیارد دلار بدهی کشورهای آفریقایی از زمان شوروی چشمپوشی کردند.
*شوکهایی که سیاست روسها را متحول کرد
با وجود موفقیت نسبی روسها در این دوره اتفاقات سالهای 2011 تا 2014 سبب شد تا نگاه روسها نیز به این منطقه متحول شود. اولین اتفاق به راه افتادن موج انقلاب در کشورهای عربی شمال آفریقا بود که منجر به برکناری برخی دیکتاتورهای قدیمی این کشورها شد.
اتفاق دوم بمباران نظامی لیبی توسط کشورهای غربی در قالب «عملیات اودیسه» و سرنگونی حکومت قذافی با سوءاستفاده از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. رژیم قذافی با وجود این که روند نزدیکی به غرب را از اوایل دهه اول قرن 21 آغاز کرده بود اما همچنان متحدی جدی برای روسها در آفریقا بود.
رویداد سوم کودتای رنگی در کشور اوکراین با هدف نزدیکتر کردن ناتو به مرزهای روسیه بود. اقدامی که بلافاصله با واکنش مسکو رو به رو و منجر به الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه شد.
با این حال واکنش روسها محدود به اوکراین باقی نماند و نیروی هوا- فضای روسیه با استقرار در پایگاه حمیم و بمباران گروههای تروریستی مورد حمایت غرب نشان داد که میخواهد به عنوان عاملی تعیین کننده در معادلات جهانی باقی بماند.
*حضور نظامی چراغ خاموش روسها علنی میشود
در این میان و تاکنون حضور فعالتر روسها در قاره آفریقا به صورت چراغ خاموش انجام شده است. به عنوان مثال «عبدالفتاح السیسی»، رئیسجمهور جدید مصر تلاش کرده تا با رابطه نزدیکتر با روسها از اتکای صرف به غرب دور شود.
همچنین به نظر میرسد که شرکتهای خصوصی امنیتی روسیه در آفریقا فعالتر شدهاند. گزارشهای متعددی در خصوص فعالیت شرکتهای روسی در ناآرامیهای ماههای اخیر سودان منتشر شد که نشان از حضور غیررسمی نیروهای روس برای حفاظت از تاسیسات غیر دولتی بود.
علاوه بر این گزارشهایی از فعالیت یک شرکت روسی امنیتی به نام «wagner» در جمهوری آفریقای مرکزی خبر میدهند. ماجرا زمانی با سر و صدای بیشتری رو به رو شد که 2 خبرنگار روس که در حال تحقیق درباره این شرکت بودند، کشته شدند.
روسیه علاوه بر این حضور دریایی خود را در آفریقا افزایش داده است. علاوه بر ماموریتهای مداوم نیروی دریایی روسیه در منطقه باب المندب و دریای عرب، برای مقابله با دزدان دریایی هم اکنون پایگاه دریایی آنان در اریتره نیز فعالیت خود را آغاز کرده است. این مسئله زمانی که در کنار رویکرد جدید روسها برای مذاکره با انصارالله یمن قرار میگیرد، نشاندهنده اراده مسکو برای حضور جدیتر در حفظ امنیت این نقطه دریایی مهم دنیا است.
جالب اینجاست که جزیره سکوترا که هم اکنون در اختیار نیروهای اماراتی است، زمانی از بزرگترین پایگاه نیروی دریایی شوروی در خارج از مرزهای آن بود.
*آغوش باز آفریقا برای روسها
مسکو میداند که میتواند بر روابط دیرنیه خود با کشورهای آفریقایی برای افزایش نفوذ خود حساب کند. در شرایطی که دولت ترامپ به دنبال حداقل دخالت نظامی در سایر کشورها است، زمینه برای حضور نظامی مسکو در قاره سیاه مهیاست.
البته اگر حضور نظامی مسکو به همراه یک سیاست جامع دیپلماتیک و اقتصادی اجرا نشود، میتواند تنها به هدر رفت منابع مالی مسکو بینجامد.
با وجود این تجربه سوریه نشان میدهد که روسها به احتمال زیاد برنامه جامعی برای دوران بعد از فرود بمبافکنهای بلک جک در آفریقای جنوبی آماده کردهاند و باید گفت آغوش آفریقاییها برای آنها بازتر از اروپاییها و یا حتی چینیها است.