گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ سارا عاقلی؛ شمارش معکوس تا یازدهمین انتخابات مجلس شورای اسلامی آغاز شده و بازیگران این عرصه دست به کار شده اند اما این ماراتن سیاسی در میان انبوه چهره ها و تشکل های گوناگون، یک بازیگر دانه درشت نیز دارد؛ بازیگری که اگرچه در حال حاضر صدرنشین کرسیِ قدرت است اما نمیخواهد بازنده انتخابات پیشرو باشد.
دولت تا آخرین روز به همراهی فضای خانه ملت برای پیشبرد برنامه هایش نیاز دارد تا مجلس بجای دالانی سرشار از نقد و نظارت به جادهای هموار برای به سرانجام رساندن خواستههای دولت تبدیل شود مانند آنچه در قضیه FATF شاهدش بودیم؛ مجلس نه تنها بابت بندهای اجرا شده پرسشگرِ دولت نبود که چهار لایحهی باقی مانده که معطل تصویب نمایندگان بود را بدون توجه به نکات کارشناسان، تصویب کرد تا بیش از آنکه خانهی ملت باشد خانهی دولت شود.
نمونهی دیگر این ماجرا را در امضاهایی که برای استیضاح وزیران دولت منعقد میشد و سپس ملغی میشد؛ شاهد بودیم یا وزیرانی که توسط وکیلان ملت از وزارتخانه ای به وزارتخانه ای دیگر منتقل میشدند.
حمیدرضا ترقی، عضور شورای مرکزی حزب موتلفهی اسلامی در این باره معتقد است که دولت اگرچه در سالهای پایانی عمرش به سر میبرد اما همچنان برای عبور دادن بودجه از مجلس و تصویب برنامههایش به داشتن فضای مجلس نیاز دارد و چه بهتر مجلسی روی کار بیاید که نه اصلاح طلب باشد و نه اصولگرا تا مانند مجلس دهم، تسهیل کنندهی خواستههای دولت باشد.
اما علت فعال شدن دولت برای انتخابات اسفند را علاوه بر اهمیت آن باید در تنهایی این بازیگر نیز جستجو کنیم؛ جایی در میان اظهارات رئیس دولت اصلاحات که معتقد بود امسال از لیست ائتلافی خبری نخواهد بود و کمی بعد علی صوفی، دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات، این پازل را تکمیل کرد و گفت:«در گذشته اصلاح طلبان بنا داشتند قدرت را از دست تندروها بگیرند و با همین راهبرد در انتخابات ۹۲، ۹۴ و ۹۶ شرکت کردند و طبیعی بود، با این رویکرد هدف فقط گرفتن کرسی ها از تندروها بود و خیلی مهم نبود که کرسی ها به دست چه کسانی بیفتد اما اکنون اگر بخواهند در مقابل مردم پاسخگو باشند، باید کاندیدای آنان صد در صد اصلاح طلبان باشد و در این صورت با هیچ گروه دیگری ائتلاف هم نخواهند کرد.»
اصلاح طلبان صریحا معتقدند برای خروج از اضطرار دست به ائتلاف با حامیان دولت زدند و اکنون که دورهی اضطرار به سر آمده دلیلی برای داشتن سبد مشترک رای با دولت ندارند یا اصطلاحا نمی خواهند خود را خرج دولت کنند و بی دلیل نیست که اکنون غزل خداحافظی با دولت را سر می دهد چراکه که کارکردِ نردبام گونهی اعتدال برای اصلاحات به سر آمده.
پرویز سروری عضو شورای مرکزی جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی علت تلاش اصلاح طلبان برای واگرایی با دولت را ناکارآمدی دولت و هزینههایی شدیدی میداند که به این واسطه برای بدنه اجتماعی اصلاحات تولید شده. و حالا میخواهند با جدا کردن خودشان از این بازیگر فربهی منفعل، دامنهی اجتماعی خود را از دلزدگی نجات دهند؛ هرچند که جامعه این واگرایی را پس میزند و ناکارآمدی دولت را به پای کسانی میگذارد که دولت را به وجود آوردند یعنی اصلاحات.
ترسیم سیاه و سفید برای پیروزی خاکستری:
به نظر میرسد دولت به عنوان یکی از بازیگران اسفندماه که بیش از سایرین نیازمند فضای مجلس است؛ یاران خود را از دست داده و انتخابات پیشرو را باید بدون همراهی اصلاح طلبان و سبد رای آنها پیش ببرد. و باید دید که دولت برای خروج از این تنگنا چه تدبیری پیشه میکند.
تجربه دولت روحانی نشان میدهد که مهمترین استراتژی دولت از زمانی که هنوز دولت نشده بود تا اکنون که منتخب دو دوره محسوب میشود؛ در دو کلام خلاصه میشود: دوقطبی سازی و شرطی کردن.
اولین بارقه های ایجاد تقابل را در 17 خرداد 92 از زبان کاندیدای ریاست جمهوری شنیدیم که با کلید به عنوان نماد گفتمانش به برنامه زنده تلویزیونی آمد و چرخیدن سانتریفیوژها را مشروط به چرخیدن چرخ کارخانهها دانست.
روحانی سیاستِ شرطی کردن و دو قطبی سازی را بعدها نیز تکرار کرد و با پررنگ کردن مذاکره به عنوان یک اصل و نه به عنوان یک وسیله برای نیل به هدف، تحقق سایر وظایف دولت از حل و فصل وضعیت معیشت تا برطرف شدن مشکل آب خوردن را به مشروط به مذاکرات با طرف غربی عنوان کرد.
ایجاد دوقطبی میان حاکمیت و دولت، امنیت و معیشت از دیگر ابتکارات دولت یازدهم و دوازدهم محسوب میشد اما همچنان جریان دارد و با طرح موضوع رفراندوم به عنوان تنها راه باز شدن انسداد سیاسی در کشور ادامه مییابد.
ترقی در این باره معتقد است که دولت از تند کردن فضای سیاسی کشور و درگیر کردن دو سر طیف با یکدیگر خروجی مطلوب خود یعنی پیروزی نیروهایی با گرایش سیاسی غیر شفاف و متزلزل را به دست میآورد.
چراکه مشخص نبودن گرایش و وابستگی سیاسی نمایندگان به دولت کمک می کند تا خانه ملت تبدیل به خانه دولت شود.