به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، جوکر، بازیگر جنون امیز نقش های کمیک داستان های امریکایی این بار توسط تاد فیلیپس به نمایش در آمده است تا شاید بتواند روایت چرایی جنون امیز بودن او را به نمایش بگذارد. فارغ از روایت ظاهری داستان از زندگی فردی روانی که در نهایت جنون خود خوری هایش تبدیل به یک جنایت می شود. بیشتر تحلیل ها در مورد این فیلم بیش از آنکه پیرامون جوکر فیلم باشد به روایت های بعدی یعنی تقابل بروس وین و جوکر می پردازد و همین ماجرا باعث شده است تا تحلیل ها در مورد خود فیلم به حاشیه برود. از طرفی برخی این فیلم را ضد و برخی آن را طرفدار سرمایه داری دانسته اند.
جوکر مخالف سرمایه دار، مخالف طبقه متوسط
جوکر شخصیتی آسیب پذیر با توهمات فراوان است، او خلاف اسمش «happy» هیچ وقت در زندگی خود شاد زندگی نکرده است. جوکر اما هیچ وقت نماد مبارزه با سرمایه داری نیست. هر چند برخی اولین جنایت او یعنی به قتل رساندن سه جوان را به عنوان مبارزه با سرمایه داری و در نهایت تبدیل شدن آن به اعتراضات گسترده ای علیه سرمایه داری و نماد ان یعنی توماس وین می دانند. اما جوکر هیچ وقت جرات چنین کاری را نداشته است. هر چند او در پایان فیلم ان افراد را مستحق مرگ به خاطر عدم پایبندی به اخلاق و شرافت انسانی می داند اما در حقیقت او این سه نفر را نه در اعتراض به حرکات غیر اخلاقی شان بلکه برای فرار از ضرب و شتم خود می کشد، البته صریح تر انکه بیماری جوکر باعث قتل سه جوان می شود، سه جوانی که چندان هم سرمایه دار به نظر نمی رسند بلکه تنها جزئی از کارکنان نظام سرمایه داری وین هستند. کارمندانی عادی که مانند طبقه ضعیف با مترو سفرهای درون شهری خود را انجام می دهند و عملا حضور انها در مترو شکافی را برای بیان طبقات جداگانه، که دلیلی برای قتل باشد را به نمایش نمی گذارد.
تاد فیلیپس در این فیلم به شدت مراقب بوده است تا خشونت اعمال شده توسط جوکر را محدود به یک طبقه نکرده و علاوه بر طبقه سرمایه دار، طبقه ای که خود جوکر نیز از ان برخواسته مورد خشونت او قرار بگیرد. هر چند در طرف سرمایه دار سه جوان و موری فرانکلین به نمایندگی از طبقه حاکم کشته می شوند اما مادر، همکار، همسایه او به همراه فرزندش به نمایندگی از طبقه ضعیف به دست جوکر به قتل می رسند تا فیلم اثبات کند اگر جوکر به اسلحه یا بهتر بگوییم به قدرت برسد، هیچ کدام از طبقات امنیتی و آرامشی در زندگی نخواهند داشت.
از طرفی دیگر جوکر بیشترِ آسییب های خود را نه از طبقه سرمایه دار بلکه از طبقه خود دریافت می کند، مادر او به عنوان یک مجنون، تمام عمر به هپی دروغ گفته است. حتی اخرین اعتراف او مبنی بر فرزند توماس وین بودن جوکر یک دروغ بزرگ است که جوکر پس از بررسی پرونده های آرخام «Arkham » متوجه ان می شود و او را تبدیل به یک جوکر حقیقی می کند. از طرفی دیگر همکار او با فروش اسلحه به هپی، با وجود انکه می داند او نباید اسلحه داشته باشد، نه تنها در حق او لطف نمی کند، بلکه باعث می شود او از کار اخراج گردد. او حتی در سکانس های اول فیلم توسط جوان هایی از طبقه خود مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.
ضعیف کتک خواهد خورد
تمام داستان نه تفاوت طبقه سرمایه داری با طبقات فرودست بلکه در جمله ای است که ما در ابتدای داستان توسط افرادی که جوکر را مورد حمله قرار می دهند، نهفته است. زمانی که چند جوان با تابلو تبلیغاتی جوکر، به صورت او می زنند، یکی از انها می گوید:«بجنبید، این یارو ضعیفه هیچ کاری نمی تونه بکنه.» هپی در هجمه ضعیفان بر علیه ضعیفان قرار گرفته است. به رادیو ابتدای فیلم گوش دهید، هر روز اشغال ها بیشتر می شوند، همین اشغال ها هستند که باعث می شوند تا بیماری روانی عادی هپی تبدیل به یک جنون شده و او را به جوکر تبدیل کند. ضعیف کشی به نحوه های مختلف در فیلم به نمایش گذاشته می شود، موری فردی ضعیف تر از خود در عرصه کمدی را به سخره می گیرد، همکار جوکر، او و رفیق قد کوتاهش را مورد هتاکی قرار می دهد، سرپرست او، هپی را به دلیل های مضحک مورد حمله قرار می دهد و حتی دوست پسر مادرخوانده اش، او و مادرش را که نماد ضعف در برابر او بوده اند را مورد ضرب و شتم قرار می دهد که همین مورد باعث ایجاد بیماری روانی در او می شود. ماجرای ضعیف کشی اما نه صرفا از طبقه فرادست بلکه درون طبقات نیز شکل می گیرد.
به نفع وضعیت موجود، نه به ضد سرمایه داری
تاد فیلیپس نه تنها تلاشی ندارد که ما را به مبارزه با سرمایه داری تشویق نماید بلکه ما را با جامعه ای روبرو می کند که اگر به مبارزه با سرمایه داری حرکت کند، حرکتی جنون امیز انجام داده است که در ان تر و خشک خواهند سوخت و درنتیجه باید در ان به دنبال یک منجی یعنی بتمن گشت. این بروس وین است که در اوج آشوب ها و در حالی که پدر و مادرش به خاطر ثروت به قتل رسیده اند، ایستاده است و به جامعه ای نگاه می کند که اخلاقیات و قوانین سرکوب و جرم و جنایت در ان فراگیر شده است، جامعه ای که به دنبال یک منجی است. در این میان هم توماس وین و هم مادر هپی اعلام می کنند که تنها امید جامعه همین قشر سرمایه دار است.
به نظر می رسد فیلم فیلیپس در روزگاری که مخالفت هایی را علیه دموکراسی و سرمایه داری شکل گرفته است، حامی پیامی روشن از تاریکی چنین جنبش هایی خواهد بود، جنبش هایی که هر چند می خواهد حق خود را از نظام سرمایه داری بگیرد ما در نهایت با بداخلاقی های خود جامعه را به سمت التهاب و نابودی خواهد کشاند، جامعه ای که در ان عشق نیز قربانی جنون افراد خواهد شد. فیلیپس سعی دارد به ما هشدار بدهد که مراقب باشیم تا بیماران روانی را خود به دست خود به عنوان رهبر انتخاب نکنیم، انتخابی که ما را از مبارزه با وضعیت موجود برحذر می دارد.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران