روزنامه «پراودا» چاپ مسکو با اشاره به ترور سردار «سلیمانی» نوشت: برخلاف تفسیرهای موجود، دونالد ترامپ و اطرفیانش در برابر رویدادها، واکنشی نداشته بلکه وضعیت و واکنش خود نسبت به آن را از قبل طراحی کرده بودند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، روزنامه «پراودا» چاپ مسکو در تازهترین شماره خود به بررسی اوضاع منطقه در پی تحولات اخیر پرداخته است.
در این مطلب آمده است: تحولات اخیر خاورمیانه منجر به تشدید اوضاع و افزایش رویاروییهای بین المللی شده است. تحلیل موضوع نشان میدهد که هدف سناریوی از پیش نوشته شده در انزوای کامل قرار دادن ایران و تضعیف نفوذ سایر رقبای آمریکاست.
محاسبه خونین
در خصوص ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس و پیامدهای آن صدها مطلب نوشته شده است؛ بنابراین بدون پرداختن به جزئیات این موضوع، بیشتر به پیشینه آن و انگیزههای طرفهای دخیل توجه خواهیم کرد.
اولین چیزی که باید به آن تأکید شود، محاسبات به اصطلاح سرد واشنگتن میباشد. برخلاف تفسیرهای موجود، دونالد ترامپ و اطرفیانش در برابر رویدادها اقدامات واکنشی نداشته بلکه وضعیت و واکنش خود نسبت به آن را از قبل طراحی کرده بودند.
نقطه شروع این بود که در ۲۷ دسامبر رسانههای غربی از حمله به یکی از پایگاه آمریکا در منطقه «کرکوک» عراق خبر دادند. در نتیجه این حمله یک کارمند غیرنظامی کشته شده و چند تن از سربازان نیز زخم برداشتند. البته این یک اتفاق خارق العاده نبود، زیرا بقایای داعش در منطقه کرکوک متمرکز شده و مرتباً علیه نیروهای امنیتی و غیرنظامیان اقدام میکنند.
طبق معمول تاسیسات آمریکا نیز هدف تیراندازی قرار داده میشود که اقدامات مشابهی در ماه سپتامبر سال گذشته میلادی هم رخ داده بود.
اما این بار آمریکا بلافاصله کتائب حزب الله عراق را مقصر عنوان کرد. این گروه که بخشی از نیروهای بسیج مردمی عراق میباشد، در شکست داعش سهم بسزایی داشت. اما برای واشنگتن این یک شایستگی به شمار نمیآید. نیروهای بسیج مردمی از سوی مقامات آمریکا «افراطی» دانسته و خواستار خلع سلاح آنان بودند.
آمریکا پس از دو روز پایگاههای کتائب حزب الله را بمباران کرد که بر اثر آن حداقل ۲۵ نفر شهید و بیش از پنجاه نفر نیز زخمی شدند. برای «کاخ سفید» معلوم بود که این اقدام موج خشم و غضب مردم را به بار خواهد آورد. همین طور هم شد.
در بغداد ساکنان خشمگین سفارت ایالات متحده را محاصره کردند. گزارشات منتشر شده از محل این اتفاق توسط رسانههای جهانی برای آمریکا بهانه جهت اقدامات بیشتری را فراهم کرد. در شب ۳ ژانویه پهپادهای آمریکایی به فرودگاه بغداد حمله کردند که بر اثر آن علاوه بر سردار قاسم سلیمانی همچنین ابومهدی المهندس معاون بسیج مردمی عراق و چند نفر دیگر نیز به شهادت رسیدند.
این جنایت حتی برای آمریکا که معمولاً اقدامات مربوطه خود را تحت پوشش قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل قرار میدهد، بی سابقه بود. البته مخالفین دولت ترامپ و به طور خاص حزب دموکرات نمیتوانست از این موقعیت بهره برداری نکند.
این حزب اخیراً پروسه استیضاح رئیس جمهور آمریکا را آغاز و فرصت متهم کردن ترامپ به نقض قول خود جهت پرهیز از دخالت در درگیریهای خارج از کشور را به دست آورد.
در حقیقت مداخلات جدید خلاف تاکتیکهای انتخاباتی رئیس جمهور آمریکا است. وی با قرار گرفتن در نقش شخصی که اشتباهات دموکراتها را اصلاح میکند، به طور مکرر بر ضرورت خروج نیروهای نظامی از افغانستان و سوریه تاکید میکند؛ و این بار نیز ترامپ ضمن دستور ترور این تعداد از افراد، با دریافت پاسخ تلافی جویانه ایران، نقاب یک سیاستمدار «صلح خواه»، «مخالف» جنگ و «جانبدار» مذاکرات را بر روی خود کشیده است.
انگیزه برای ارتکاب جنایات
این تناقض را چگونه میتوان حل کرد؟ برای واشنگتن که گویا علاقهای به درگیری جدی ندارد، در حال حاضر به هر قیمتی که شده دامن زدن به شیوع خشونت لازم بود.
اول اینکه ترامپ از این طریق به دنبال کمک به متحد نزدیک خود «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر اسرائیل میباشد که ایام سختی را تجربه میکند. حزب «لیکود» باز هم نتوانست اکثریت پارلمانی را تشکیل دهد و در ماه مارس برای سومین بار در طول یک سال اخیر انتخابات پارلمانی برگزار خواهد شد.
خطر از دست دادن پست نخست وزیری تنها درد سر نتانیاهو نیست، زیرا وی همچنین متهم به فساد نیز میباشد. در حال حاضر مصونیت قضایی نتانیاهو را نجات داده است، ولی دادستانی خواستار آغاز محاکمه وی قبل از انتخابات جدید میباشد؛ بنابراین در اول ژانویه وی از پارلمان خواست تا حمایتش را تضمین کند. نتانیاهو گفت که میخواهد سالهای طولانی رهبر اسرائیل باشد تا به موفقیتهای تاریخی دست یابد.
بی ثبات کردن اوضاع بین المللی به نفع نتانیاهو است تا بتواند سیاستمداران متردد را وادار به حمایت از خود کند. به نوبه خود نخست وزیر اسرائیل میتواند به ترامپ وعده کمک جامعه یهودی و لابی یهودی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را دهد.
نشانههای دیگری هم به وجود رد پای اسرائیل در اتفاقات اخیر اشاره میکند. از ماه نوامبر، یعنی موقعی که اتهامات علیه نتانیاهو مطرح شد، اعضای دولت وی و نشریات جناح راست به شدت شروع به بزرگنمایی «تهدید ایران» کردند که به طور خاص بر سپاه قدس در عراق و سوریه تاکید میشد.
«نفتالی بنت» وزیر دفاع اسرائیل مکرراً در رابطه به «فرا رسیدن زمان بسیار مناسب برای پایان دادن به حضور ایران» اشارههای تهدید آمیزی میکرد.
«آویو کوخاوی» رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل نیز تهدید کرد که «ارتش اسرائیل به طور علنی و مخفیانه در سراسر منطقه اقدام میکند تا برنامههای ایران را... حتی تحت تهدید جنگ در سوریه و عراق برهم بزند».
نتانیاهو سه روز قبل از ترور سردار قاسم سلیمانی با وزیر امور خارجه آمریکا تماس تلفنی داشت. نخست وزیر اسرائیل از «مایک پومپئو» جهت «اقدامات مهم علیه ایران» تشکر کرد و وی نیز از «اقدامات قاطع در برابر تهدیدات ایران» خبر داد. واضح است که طی این تماس تصمیم نهایی در مورد سردار قاسم سلیمانی گرفته شد.
مورد بعدی این است که با تحریک ایران به اقدامات تلافی جویانه، آمریکا و اسرائیل به دنبال دامن زدن به اختلاف میان ایران و همسایهها و به خصوص عربستان سعودی میباشند. البته این اولین تلاش در این جهت نبوده است. در ماه سپتامبر سال گذشته میلادی به تأسیسات نفتی عربستان سعودی حمله صورت گرفت که در پی آن واشنگتن بلافاصله ایران را مقصر دانست و ریاض نیز هرچند با تردید، ولی باز هم موضعگیری مشابهی انجام داد.
گزارش اخیر سازمان ملل متحد این ادعا را باطل دانست. کارشناسان دخالت تهران در تولید پهپادهایی که به این تاسیسات حمله بردند، تکذیب کرده و همچنین گفتند که حوثیهای یمن چنین تجهیزاتی را در اختیار ندارند.
آمریکا با ناراحتی دیگری نیز مواجه شد. حسن روحانی رئیس جمهور ایران در آخرین جلسه مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد انعقاد پیمان عدم تعرض به کشورهای همسایه را مطرح کرد. ضمن تضمین امنیت ناوبری، مبنای این پیمان را احترام به حق حاکمیت ملی و جلوگیری از دخالت نیروهای خارجی تشکیل میدهد.
روحانی در ادامه این ابتکار عمل پیامی را به ملک سلمان ارسال کرد. عمران خان نخست وزیر پاکستان به عنوان میانجی از پایتخت ایران و عربستان سعودی بازدید به عمل آورد و مقامات کویت و عراق نیز اقدامات مشابهی را دنبال کردند.
این تلاشها ثمر داد و در ماه دسامبر سال گذشته میلادی اطلاعاتی درباره مشاورههایی بین دو کشور پخش شد. در یمن شدت حملات هوایی عربستان سعودی کاهش یافت و طرفین اقدام به تبادل زندانیان کردند. ترمیم روابط بین ریاض و دمشق نیز شروع شد. هیاتی از اتحادیه روزنامه نگاران سوریه از ریاض بازدید کرد و عربستان سعودی موضوع بررسی احتمال از سرگیری فعالیت سفارت خود در دمشق را در دستور کار قرار داد.
«نیویورک تایمز» و سایر رسانههای مهم غربی تعداد بالای مطالب را به «استراتژی جدید» ریاض اختصاص داداند که آماده آغاز مذاکرات مستقیم با تهران میباشد. طبیعی است که در مورد این گرایش و امکانات مقابله با آن در «کاخ سفید» بحث شده است.
اظهارات «عادل عبدالمهدی» نخست وزیر عراق در حقیقت هیجان برانگیز بود. وی در ۵ ژانویه ضمن سخنرانی در پارلمان کشورش اعلام کرد که سردار قاسم سلیمانی به منظور بررسی اوضاع وارد بغداد شده بود.
راهاندازی جنگ
انگیزه سوم برای ترور شخصیتهای بلندپایه یادشده افزایش فشار بر ایران بود. ایران برخلاف پیشبینی دشمنانش با شکست مواجه نشد. در ماه نوامبر از کشف یک میدان بزرگ نفتی خبر داده شد که ذخایر کشور را به یک سوم افزایش خواهد داد.
هرچند تحریمها باعث کاهش صادرات نفت شد، اما تولید همچنان بالاست. این امر باعث افزایش تولید در پالایشگاههای نفت و به ویژه صنایع پتروشیمی شده است. متالورژی ایران نیز از توسعه مثبت برخوردار میباشد. تنها در ماههای مارس - اکتبر سال ۲۰۱۹ صادرات فولاد و آهن به چین ۱۵۰ درصد و به پاکستان ۴۰۰ درصد افزایش یافته است.
روابط اقتصادی با همسایگان در حال تقویت شدن است. از طریق خط انتقال جدید «کرخه-الاماره» برق ایران به عراق صادر میشود. در چارچوب ایجاد شبکه حمل و نقل منطقهای حرکت در مسیر بزرگراه «ابو کمال» (سوریه) - «القائم» (عراق) برقرار و ساخت راه آهن «دیرالزور - ابو کمال» در سوریه آغاز شد.
این بخشی از بزرگراههایی است که بندر امام خمینی (ره) ایران و بندر لاذقیه سوریه را به هم متصل میکند.
آمریکا با دامن زدن به تحریکات مسلحانه، تحریمهای علیه ایران را تشدید کرد. از جمله ۱۲ شرکت متالورژی مورد این تحریمها قرار داده شد. اعلام تهران در خصوص از بین بردن محدودیتهای مربوط به «توافق هسته ای»، به عنوان بهانهای جهت پیچیدهتر کردن روابط میان تهران و اتحادیه اروپا استفاده شد.
در بیانیه مشترک انگلیس، فرانسه و آلمان مقصر اختلال در توافق هستهای ایران دانسته شده است در حالی که خود این کشورها برای حفظ آن هیچ تلاشی به خرج ندادند.
آمریکا و متحدانش در تلاش برای ایجاد بی ثباتی داخلی در جمهوری اسلامی میباشند. ترامپ ضمن خطاب به تظاهرکنندگان در ایران نوشت: من از ابتدای دوره ریاست جمهوریم با شما ایستادهام و دولت من همچنان با شما خواهد ایستاد. ما اعتراضات شما را از نزدیک دنبال میکنیم. شجاعت شما الهام بخش است.
انزوای ایران؛ خوابی که تعبیر نشد
سرانجام واشنگتن با نشان دادن تواناییهای خود به طرفهای خارجی پیام ارسال کرد. سال گذشته روابط منطقه با چین به سطح جدیدی دست یافت. در ماه سپتامبر سال گذشته میلادی عراق از پیوستن خود به پروژه «یک کمربند - یک جاده» خبر داد.
با مشارکت «پکن» در استان صلاح الدین یک نیروگاه در حال ساخت قرار داشته و قراردادی برای ساخت شبکه مدارس، بیمارستانها و مجتمعهای مسکونی در جنوب کشور منعقد شد. موقعیت چین در بخش نفت روز به روز قویتر میشود. بغداد تعدادی از معادن را که قبلاً توسط شرکت آمریکایی «اگزون موبیل» مورد بهره برداری قرار داشت، به چین تحویل داد.
مجله آمریکایی «دیپلمات» هشدار داد: «در حالی که واشنگتن گرفتار ایران شده است، نیرویی بسیار خطرناکتر وارد عمل شده است».
رئیس جمهور سوریه نیز از وجود شش پروژه بزرگ مشترک در چارچوب «یک کمربند - یک جاده» خبر داد. علاوه بر این موضوع ایجاد صندوق سرمایه گذاری ۱۰ میلیارد دلاری چین و کویت مورد بحث قرار گرفته است. در مجموع چین به بزرگترین شریک تجاری و سرمایه گذار منطقه تبدیل شده است.
اما تهران همچنان متحد اصلی پکن میباشد. توافقنامه مشارکت جامع استراتژیک که در ماه آگوست به امضا رسید، سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری در اقتصاد ایران و به خصوص در بخش نفت و گاز و حمل و نقل را در نظر دارد.
ساخت و نوسازی بزرگراهها و خطوط لوله در توسعه «یک کمربند - یک جاده» نقش اساسی ایفا کرده و با در نظر گرفتن توافق نامههای بین ایران، عراق و سوریه منجر به ایجاد یک شبکه جدید حمل و نقل ترانس اوراسیایی خواهد شد.
الحاق تهران به دهلیز اقتصادی چین و پاکستان از اهمیت ویژهای برخوردار است. این موضوع در جریان سفر ماه دسامبر هیئت ایرانی به کراچی مورد بحث قرار گرفت. طبق برنامه در مرحله اول دو بندر «چابهار» ایران و «گوادار» پاکستان از طریق مسیرهای حمل و نقلی به هم متصل خواهند شد.
از میان پروژههای موجود همچنین میتوان به خط لوله گاز ایران به چین اشاره کرد که امکان تحویل سوخت با دور زدن تحریمها و دور زدن تنگه هرمز و مالاکا را فراهم میکند. به عبارت دیگر آمریکا از اهرمهای فشار بر تهران و پکن محروم خواهد شد.
عصبانیت واشنگتن منجر به افزایش وزن سیاسی چین شده است. در تاریخ ۲۸ - ۳۰ دسامبر رزمایش مشترک دریایی ایران، چین و روسیه در دریای عرب برگزار شد. در مذاکراتی که بین تهران و پکن در آخرین روز سال ۲۰۱۹ صورت گرفت، دو طرف فشارهای آمریکا و تلاشهای آن برای جهان تک قطبی را محکوم کردند.
چین ترور سردار قاسم سلیمانی «ماجراجویی نظامی» عنوان کرد.
نگرانیهای واشنگتن را گزارش ماه نوامبر بنیاد «جیمز تاون» که یکی از «اتاقهای فکر» سیاست آمریکا میباشد، برجسته کرده بود. در آن هشدار داده شد که پروژه دهلیز اقتصادی چین و ایران تلاشهای برای منزوی کردن تهران را نقش بر آب کرده و منجر به تغییر کامل وضعیت اقتصادی و ژئوپلیتیکی در منطقه خواهد شد. فقط بی ثباتی قادر به جلوگیری از این امر خواهد بود.
در گزارش این بنیاد آمده است: «با توجه به تنشهای ایران با عربستان سعودی و آمریکا هیچ تضمینی وجود ندارد که آن در آینده نزدیک با یک درگیری نظامی روبرو نشود. در صورت اتفاق افتادن چنین یک سناریو، تمام سرمایه گذاریهای چین در معرض خطر قرار خواهد گرفت».
ظاهرا در واشنگتن این گزارش را نه تنها مورد مطالعه قرار دادند بلکه به اجرا گذاشتند. برای حفظ سلطه خود سرمایه آماده کشتار، توطئه و جنگ میباشد.