از دیشب، پیامی در فضای مجازی دستبهدست میشود که از گلایه همراه با نگرانی یک بانوی هموطن ساکن در شهر رشت حکایت دارد. این بانوی باردار در این پیام نوشته بعد از آنکه در خود علائمی شبه آنفلوآنزا یا کرونا مشاهده کرد، به چند بیمارستان و مطب مراجعه کرده اما با پاسخ منفی آنها برای پذیرش مواجه شده. به گفته او حتی بیمارستان تعیینشده برای مراجعه بیماران مشکوک و مبتلا به کرونا هم پاسخگوی او نبوده. او دراین پیام، از وضعیت نابسامان این بیمارستان نوشته و گفته این بیمارستان بهاصطلاح ایزولهشده، از ابتداییترین امکانات بهداشتی حتی برای کادر درمانی هم بیبهره است و...
پیام بانوی ساکن رشت درفضای مجازی
برای پیگیری صحت و سقم ماجراهای ذکر شده در این پیام، با شماره «مجید شعبانی»، همسر این بانوی هموطن تماس میگیرم. شعبانی ضمن تأیید پیام مورد اشاره، میگوید: «بله. ما این پیام را در فضای مجازی منتشر کردیم اما نمیخواهم با کسی درباره آن صحبت کنم. چون خوشبختانه رسیدگی کردند و الان هم داریم به بیمارستان میرویم.» میپرسم: از چه نهادی به پیام و گلایه شما رسیدگی کردند؟ میگوید: «ما تحتپوشش بیمه تأمین اجتماعی هستیم. دیشب از این مرکز با ما تماس گرفتند و صحبت کردند و بعد، با بیمارستان رسول اکرم (ص) تماس گرفتند و هماهنگ کردند که امروز همسرم را به این بیمارستان ببرم.»
نگران حال همسر و فرزندش هستم. جویای حال همسرش میشوم و با جواب همراه با آرامشش، خیالم راحت میشود اما با توجه به آنچه در متن پیام خواندهام، ماندهام چطور از فرزندش بپرسم. منمنکنان میپرسم: انشاءالله فرزندتان هم سالم است دیگر؟ فوری با لحن خاصی میگوید: «ببخشید! مگر قرار بود سالم نباشد؟» نفس راحتی میکشم و میگویم: نه. خدا نکند. چون همسرتان در آن پیام نوشتهبود: "دیگه کار از کار گذشته و بچهای که چند سال منتظرش بودم رو از دست دادم..." حرفم را قطع میکند و میگوید: «نه. همسرم دچار خونریزی شدهبود و هر دو نگران بچه شدیم. مجبور شدیم آن پیام را در فضای مجازی منتشر کنیم.»