به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، این روزها اخباری که از تحرکات آمریکا در عراق به گوش میرسد ترکیبی از ترس و احتیاط است؛ برخی جریانات از ترس اقدام نظامی این کشور علیه کشورمان هشدار میدهند که باید آمادگی سطحح قرمز برای نیروهای مسلح ابلاغ شود و برخی دیگر با احتیاط تحولات را تحتنظر گرفتهاند و از هرگونه اظهارنظری صرفنظر کردهاند تا ابهامات برطرف شود.
به راستی در عراق چه خبر است و باید چگونه به این تحولات نگاه کرد؟
عراق، سرزمین مجهولات
بسیاری از نوشتهها که به اسم تحلیل این تحرکات منتشر شدهاند، تنها نگاههایی یکسویه و به دور از واقعیت هستند که از قواعد ابتدایی یک تحلیل رهبردی پیروی نمیکنند. اکثر قریب به اتفاق این متنها از سه قاعده اصلی تحلیل یعنی رفتارشناسی بازیگران، بسترشناسی و در نهایت سناریو نویسی محروم هستند.
از سوی دیگر اطلاعات بسیار محدودی پیرامون این موضوع منتشر شده و به جز چند مورد خاص هیچ فکت رسانهای برای محور قرار دادن آنها برای ارائه تحلیل وجود ندارد، از این رو باید گفت که متنهای منتشرشده حاصل نگاه بدون اطلاع نویسنده از شرایط واقعی است.
مهمترین مساله در این میان اما بستر وقوع تحلیل یعنی سرزمین عراق است. واقعیت آن است که علیرغم وجود گرایشهای مختلف رشته مطالعات منطقهای در کشورمان، معدود افرادی هستند که توانستهاند به عنوان کارشناس مسایل عراق وارد عرصه شوند. هنوز هم عراق برای بسیاری از کارشناسان سیاسی و اهالی خبر سرزمینی پر از مجهولات است. به عنوان مثال هنوز هم تحلیلی دقیق از چرایی چرخش یکباره مقتدی صدر به سمت رژیم سعودی و یا علت پیدایش و ادامهدار اغتشاشات خونین طی ماههای اخیر در مناطق شیعهنشین عراق توسط تحلیلگران ایرانی منتشر نشده است. گروههای متنوع سیاسی- فرقهای، تاثیر گسترده جریانات مذهبی در احزاب سیاسی، تعداد زیاد بازیگران داخلی و خارجی در وقوع تحولات این کشور و جمعیت چنددسته این سرزمین از جمله مجهولات برای کارشناس ایرانی است. همچنین سرعت تحولات در کشوری که از بحران ثبات سیاسی رنج میبرد و عمده بازیگران داخلی آن بسته به شرایط موجود سوگیری میکنند، باعث شده تا فضای رسانهای کشورمان و کارشناسان امر از قافله تحلیل واقعی امور عراق عقب بمانند.
در جمعبندی تحلیلها از شرایط امروز عراق میتوان به چهار دسته کلی رسید:
1. برخی معتقدند تحرکات آمریکا در عراق مقدمه حمله محدود نظامی به کشورمان است. این افراد حجم لجستیک منتقل شده به مرزهای کشورمان، تحویل تعداد زیادی از پایگاههای آمریکایی به ارتش عراق برای مصون ماندن از ضربات ایران و خارج کردن عمده نیروها از پایگاههای منطقهای را از نشانههای این احتمال معرفی کردهاند.
2. دسته دوم معتقدند جنگ نفت در آستانه اجرایی شدن است. این کارشناسان میگویند که کاهش شدید قیمت نفت باعث شده تا هزینه استخراج نفت از سود فروش آن بیشتر شود. از سوی دیگر منابع نفتی آمریکا به علت هزینه استخراج و حمل آن باعث شده تا کارتلهای نفتی وابسته به خاندانهای آمریکایی به شدت متضرر شوند، بنابراین این کارتلها سعی دارند با آتشافروزی از طریق دولت آمریکا به منابع نفتی ارزان قیمت عراق دست پیدا کنند. از همین رو باید شاهد اقدام نظامی مجدد این کشور در عراق برای تسلط بیشتر بر منابع نفتی در شرایط بیثبات عراق باشیم.
3. بعد از ترور شهید قاسم سلیمانی و یارانش در فرودگاه بغداد، ایران در پاسخ به این اقدام تروریستی پایگاه عینالاسد را موشکباران کرد. در پاسخ به ترور شهید ابومهدی المهندس اما نیورهای عراقی بالاخص جبهه مقاومت پاسخ درخوری به آمریکا نداد تا اینکه گردانهای نجبا و سیدالشهدا طی یک ماه اخیر اقدام به شلیک راکت به سمت پایگاههای آمریکایی طی چند نوبت کردند. دسته سوم کارشناسان معتقدند آمریکا برای جلوگیری از تداوم نمایش آسیبپذیری ارتش خود، پاسخ نظامی گستردهای به این دو عضو اصلی حشدالحشبی خواهد داد.
4. اما گروه چهارم ایده کودتای آمریکایی را مطرح میکنند. بر این اساس نیروهای آمریکا با تجربه شکلگیری دولتهای همسو با ایران سعی خواهند کرد با انجام کودتا دولتی نظامی بر سر کار بیاورند تا این روند متوقف شود.
یکی از قواعد مهم در هر تحلیل سیاسی منطق هزینه- فایده است. براساس این قاعده، در صورتی اقدامی عقلانی است که فایده نهایی آن از هزینه محتوم بیشتر باشد؛ بنابراین اگر هر حرکت سیاسی از این منطق پیروی نکند، از دستور کار اهالی سیاسی کنار گذاشته خواهد شد. نکته مهم در این باره بازه زمانی وقوع این منطق است. در حرکتهای خرد سیاسی محاسبه این هزینه- فایده به نسبت آسانتر و البته مشاهدهپذیرتر است. اما در امور راهبردی برنامهای بلندمدت چیده میشود پس نمیتوان این قاعده را به راحتی برای آن به کار برد. شاید اقدامی تاکتیکی انجام شود که خلاف این منطق باشد، اما در بلندمدت نتیجه نهایی آن کاملا منطبق با خواسته اصلی بازگران سیاسی باشد.
برهمین اساس باید به سنجش چهار احتمال فوق پرداخت و دید آیا این موارد از این منطق الگو، پیروی میکند یا نه؟ واقعیت آن است که موارد فوق با شرایط، ابزار و توان بازیگران اصلی صحنه سیاسی عراق همخوانی ندارد و هرکدام با اندکی تفکر رد میشود، مگر اینکه بگوییم وقوع آنها به تنهایی هدف نیست و بخشی از یک برنامه کلان هستند:
حمله آمریکا به ایران امکانپذیر است ولی پاسخ ایران به چنین اقدامی احتمال وقوع آن را به صفر میرساند. همچنین شرایط متاثر از بیماری کرونا در منطقه باعث شده تا اولویت کشورها کنترل آن باشد، بنابراین خود این متغیر زمینهساز مخالفت کشورهای منطقهای خواهد شد.
کاهش قیمت نفت پدیدهای جهانی و به گفته کارشناسان موقت است. پس این حجم از سرمایهگذاری انسانی و ابزاری برای حل یک بحران موقت توجیهپذیر نیست، مگر اینکه بگوییم تصرف مناطق نفتی عراق بخشی از برنامه اشغال مجدد این کشور باشد.
پاسخ نظامی به گردانهای نجبا و سیدالشهدا برای آمریکا منعی ندارد، همانطور که بارها به نیروهای حشدالشعبی در مناطق مختلف عراق حمله کرد و هیچ عاملی هم مانع آن نشد. بنابراین این حجم نقلوانتقالات انسانی و لجستیکی برای انجام یک اقدام تکراری با منطق هزینه- فایده مغایرت دارد.
آیا ایده کودتا امکان عملی شدن دارد؟ بله، اما مساله اصلی تدوام شرایط پساکودتا است. اگر فرض کنیم شرایط وقوع کودتا توسط نیروهای آمریکایی مهیا است، اما جامعه فعلی عراق، جامعه دهه 50 میلادی این کشور نیست؛ احزاب مخالف آمریکا قدرتمند و مسلح هستند، مرجعیت قدرت اول سیاسی این کشور است و در نهایت مردم عراق اجازه تکرار تجربه حکومت بعثی را نخواهند داد.
با نگاهی به اسناد بالادستی حاکمیت آمریکا در حوزه سیاست خارجی میتوان گفت که آرمان آمریکا در مورد کشور عراق تسلط تام بر این کشور با هدف تسلط بر منابع نفتی ارزان قیمت، امکان کنترل جمهوری سلامی ایران و در نهایت تبدیل عراق به هاب اطلاعاتی و نظامی در غرب آسیا است.
از قریب به دو سال پیش شاهد هستیم که عراق به سمت بیثباتی دائمی، شکلگیری دولتهای شکننده و در نهایت منتفی شدن امکان اثرگذاری متغیرهای اصلی از جمله ایران در عرصه سیاسی این کشور حرکت میکند. چایگاه مرچعیت میان سیاسیون افول داشته، احزاب شیعی به شدت دچار تفرقه شده و از همه مهمتر بازیگران داخلی از جمله اهل سنت و کردها با احیا شدن توسط آمریکا مانع وحدت در میان شیعیان شدهاند. این شرایط دقیقا همان چیزی است که امریکاییها به دنبالش هستند، یعنی جمهوری اسلامی ایران قدرت اثرگذاری خود را به مقدار زیادی از دست داده است. برهمین اساس باید گفت که این شرایط به نفع آمریکا، منطق اقداماتی از جمله اقدام نظامی و کودتا را منتفی میکند.
به نظر میرسد این تحولات بخشی از یک عملیات روانی گسترده است که با هدف وادار داشتن عرصه سیاسی عراق به سمت دوری از ایران طراحی شده است. چماق جنگ و قدرت نظامی باعث شده تا بخش بزرگی از عرصه سیاسی عراق دچار ترس شده و در پازل آمریکایی مجبور به بازی شود. اینکه گزینههای نخستوزیری معرفی شده از سوی گروههای مقاومت هیچ شانسی ندارند و در عوض نیروهای غربگرا رای بالاتری میان احزاب و گروههای سیاسی دارند نشاندهنده تمایل جامعه عراقی به سمت پرهیز از درگیری و آشوب است.
در پایان باید گفت که اطلاعاتی کافی برای تحلیل واقعی در این زمینه وجود ندارد و همه احتمالات تنها سویههایی از حقیقت را دارد، بنابراین باید منتظر ماند تا دید شرایط عینی به چه سمتی سوق خواهد یافت.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران