به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، با اندک تورق و تأمل در رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری جهان، میتواند دریافت، غرب در مواجهه با بحران کورنا، کارنامه قابل قبولی ندارد.
غارت فروشگاه ها توسط مردم، عدم توان دولت ها در تامین لوازم مورد نیاز مردم مانند ماسک و مواد ضدعفونی کننده، سرقت دولتی ماسک در فرودگاه ها، عدم توجه به سالمندان به دلیل کهولت سن و عدم اولویت معالجه آنان در ده ها هزار آسایشگاه، مواضع متناقض مسئولین غربی خصوصاً رئیسجمهور آمریکا و استفاده از تانک و نفربر زرهی برای کنترل قرنطینه و مولفه های دیگر همه مبیّن این ناکارآمدی میباشد.
در تحلیل این اوضاع آشفته، رسانه ها، شخصیت های سیاسی، نخبگان و اندیشمندان غربی دلایل مختلفی را مطرح کردهاند.
ناکارآمدی احزاب حاکم، عدم پایبندی اتحادیه اروپا به تعهدات خود در قبال اعضا، ظهور اندیشه های ناسیونالیستی در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه از جمله این تحلیل ها می باشد که البته این نوشتار قصد بررسی این موارد را ندارد و سعی دارد با نگاه عمیق تر به ریشه های این ناکارآمدی بپردازد.
غرب جدید پس از رنسانس برای فرار از تسلط و حاکمیت ظالمانه کلیسا، مهمترین ارزش و آرمانی که مطرح نمود، کرامت و آزادی انسان بود. این ارزش آنقدر برایشان اهمیت داشت که حتی اندیشمندان اگزیستانسیالیست مدعی بودند انسان حق تعریف منطقی خود را ندارد یعنی نمی تواند برای انسانیت جنس و فصل تعیین کند؛ به دلیل اینکه جنس و فصل تعیین شده موجب محدودیت انسان و چارچوبی برای ذهن و عمل انسان می گردد.
به تعبیر «ژان پل سارتر» انسان هم آزاد است و هم خود آزادی است و ملاک های آزادی را هم خود تعیین میکند(. غلام همت آنم که زیر چرخ کبود زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است).
«رنه دکارت» به عنوان بزرگترین فیلسوف عصر جدید با ارائه نظریه هستیشناسی خود مبتنی بر اینکه من می اندیشم، پس هستم اندیشه انسان را ملاک و مناط هست و نیست عالم قرار داد. به اعتقاد دکارت وجود خداوند در کنار وجود جهان هم از این قاعده مستثنی نبود، خدا هست چون من میاندیشم که هست و بدین گونه خدای عینی تبدیل به خدای ذهنی گردید و در تداوم نظریه دکارت، «امانوئل کانت» معتقد بود، ما هرگز نمی توانیم اراده خدا را تغییر دهیم و در حقیقت هر کسی میتواند با خدای خود در ذهن خود مناجات کند، اما این مناجات هیچ اثر عینی ندارد و نتیجه آن این شد که هر کسی خدای ذهنی خود را دارد و ارسال رسل و انزال کتب را منکر گردیدند و بدین گونه بود که یا بشر غربی به کل منکر دین گردید و یا به شبه دینداری سکولار روی آورد و به جای قرار گرفتن در قوس صعود با استفاده از تعالیم انبیا، آسمان را به زیر کشید تا دغدغههای این جهانی اش را کاهش دهد.
انسان با نگاه الحادی یا سکولاریستی سعی داشت با استغراق کامل در تمنیات نفسانی و بشری به آزادی راستین و رعایت شئون و حقوق بشر نائل آید.
بشر غربی سعی نمود برای رسیدن به آزادی کامل خود را از تاثیرات دین، فطرت، تاریخ و طبیعت و حتی جامعه بشری رهایی بخشیده و به ساختن ماهیت و شخصیت خود بپردازد؛ غافل از اینکه حتی به تعبیر «ژان پل سارتر» دچار تنهایی ژرف و عمیقی می گردد که هیچ میزان و خط کشی برای ارزیابی خوب و بد، حسنه و سیئه نخواهد داشت و پر واضح است، چنین انسانی در حوادث بحرانی مانند کرونا فقط به خود میاندیشد و توقع ایثار و فداکاری ثواب و صواب از وی امری غیر بدیهی می باشد.
بشر غربی تا جایی حاضر به فداکاری است که به حیات او آسیبی نرسد و حاضر است برای نجات یک نهنگ به گل نشسته یا نجات یک حیوان خانگی از فاضلاب ساعتها وقت بگذارد اما حاضر نیست در هنگام خطر جدی جان فشانی و ازخودگذشتگی بروز دهد.
اگر نبود، استثمار علمی از عالمان کشورهای عقب نگاه داشته شده، قدرت تکنولوژیک و غارت منابع طبیعی کشورهای به اصطلاح جهان سوم، چشم اعور غرب ده ها سال پیش نمایان می گشت. بحران کرونا هم سنگ محک ناکارآمدی غرب و هم میتواند تسریع کننده افول این تمدن متجاوز به حقوق میلیون ها انسان در جهان باشد.
امروز مردم غرب دریافتهاند که خدا زنده است و باید به هر وسیله ای که شده است به او تمسک جست و نمود این بازگشت به فطرت و خدا را هم در رفتار مردم و هم سیاستمداران پر مدعای غرب که با شرکت در جلسات مذهبی، حتی قرائت قرآن، سجده جمعی، مشخص نمودن یک روز برای روزه گرفتن مردم، شرکت در نماز جماعت مسلمانان و... می باشد.