به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری دانشجو، عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران طی یادداشتی یه مطلب مندرج در روزنامه سازندگی به عنوان «دادگاه بیداد» پاسخ داده است که متن آن را در ادامه میخوانید:
سردبیر محترم روزنامه سازندگی
با سلام؛ ضمن تبریک سال نو و اعیاد شعبانیه، مشاهده مطلبی در صفحه 3 روزنامه سازندگی مورخ یکشنبه 24 فروردین تحت عنوان « دادگاه بیداد » و زیرتیتر « آیا لیبرالیسم به ناحق قربانی بحران کرونا میشود؟ » مرا به آن داشت تا نکاتی را خدمت خوانندگان عزیز آن جریده عرضه دارم.
در مطلب مورد اشاره، روزنامه سازندگی با برگزاری دادگاهی نمادین – که طی آن افتخار وکیل مدافعی « لیبرالیسم » را برعهده دارد- میکوشد الگوی حکومتداری غرب سرمایهداری را که این روزها در سطح جهان به آن اتهاماتی وارد میشود،تبرئه کند، اما آن چه سطح این وکیل مدافع را بسیار تنزل میدهد این ادعاست : « جوامع باید به این موضوع دقت کنند که اگر چه لیبرالیسم، بازار آزاد و جهانی سازی در دادگاهی که برایشان تشکیل شده، بهخوبی میتوانند از خودشان دفاع کنند. اما فقط دفاع مهم نیست بلکه به گوشهایی برای شنیدن این دفاعیات نیاز است.» (روزنامه سازندگی، 24/1/99، ص3)
بر خلاف ظاهر این جمله که طی آن ادعا میشود لیبرالیسم بهخوبی میتواند از خود دفاع کند، نگرانی در جایجای این مطلب موج میزند، زیرا دستکم به اعتراف ضمنی نویسنده دیگر گوش شنوایی برای تبلیغات پررنگ و لعاب الگوی سرمایهداری وجود ندارد. لیبرالیسم قبلاً در زمینههای اقتصادی زیر سؤال رفته بود و بسیاری از تئوریسینهای آن تجدید نظر در اصول آن را توصیه کرده بودند، اما بحرانی که امروز متوجه لیبرالیسم شده است صرفاً ریشه در تئوریهای اقتصادی ندارد. موضوع کرونا یک موضوع انسانی و اجتماعی است و نه یک چالش صرفاً اقتصادی که نمونهای از آن در سال 2008.م رخ نمود.
بشر تحت سلطه نظام سرمایهداری امروز با بحرانی مواجه شده که در پیش بینیهای او هرگز نمیگنجید. و از توانمندیهایش در برابر رویدادهایی به ظاهر ساده، کار چندانی برنمیآید. هسته مرکزی علم « این جهانی » ناتوانی خود را بهوضوح نشان داده است؛ وگرنه خدشههای اساسی به مبانی نظری لیبرالیسم مربوط به امروز نیست، بسیاری از تئوریپردازان این مدیریت، دیگر نه تنها همچون گذشته از نظام سرمایهداری دفاع نمیکنند بلکه از آن روی گرداندهاند.
تأملاتی که کرونا موجب شده بشریت را وارد فضای دیگری کرده و نظر منفی نسبت به همه جهانبینیهایی که خلقت را به « این جهانی » محدود ساختهاند شکل گرفته است.
لیبرالیسم صرفاً اندیشه این جهانی را نمایندگی نمیکند. بلکه سوسیالیسم، پوپولیسم و ... را نیز در بر میگیرد. کرونا در ذهنها آشوب ایجاد کرده و بعد از سالها بشریت اسیر تبلیغات جهانی را به طور جدی به فکر واداشته است، البته غرب سرمایهداری بیش از همه نظامهای مدعی مدیریت جهان توانسته بود که با مشغول کردن انسانها به ابزار، آنها را از اندیشیدن به ماهیت خود باز دارد، اما امروز که بشر به قرنطینهها پناه برده به این میاندیشد که نه سرمایه گرهای از کارش باز میکند و نه ابزار، و نه آزادی دارد که از فریبها سخن گوید و ... تعریف فریبکارانهای که حاکم شده بود خوشبختی در پناه بهرهمندی از سرمایه و ابزار قلمداد میکرد اما اکنون کرونا به یکباره موجب بی تأثیر شدن این داشتهها شده است. پول دارد اما نمیتواند آن را صرف حتی رفع نیازهای مبرم خود کند سالخوردگان بسیاری برای مراسم تشییع و کفن و دفن خود به شرکتهایی به طور قسطی پول داده بودند تا بعد از مرگشان محترم داشته شوند، اما هرگز این سرمایه به کارشان نیامد و همچون زبالهای دور ریختنی در چالههای بزرگ مدفون شدند و...
مسائل فراوان اینگونه، انسان را به تأمل وا میدارد و با قرائن بسیاری روبرو میشود که این گمگشتگی خود را عمدتاً ناشی از حاکمیت جهانبینی لیبرالیسم بداند؛ زیرا لیبرالیسم در تمام دوره حاکمیتش در غرب اتکای خود را بر دو محور قرار داد: سرمایه و ابزار، و مدعی بود به واسطه این دو، بشر به آزادی و پیشرفت نایل خواهد شد، اما امروز رفاهی که لیبرالیسم در پناه تولید و فروش سلاحهای کشتارجمعی و ضد بشری عرضه داشته بود، رنگ باخته است؛ زیرا به تدریج آشکارتر و ملموستر میشود که هرگز به زیر ساختهای بهداشت، آموزش و ... که رفاه واقعی ذیل آن رقم میخورد توجه نشده است.
در سرمایهگذاری برای تولید جنگ افزارهای پیشرفته توسط جنگافروزان لیبرال سود واقعی از آن بزرگسرمایهداران است، اما در سرمایهگذاریهای اجتماعی، نفع اصلی از آن تودههای مردم خواهد بود.
حکومت آمریکا که سال گذشته در مواجهه با ویروس آنفولانزا هزاران شهروندش قربانی شدند هرگز در مسیر سرمایهگذاری برای تولید ماسک، دستگاههای تنفسی و ... ( که کارکرد مشابهی در مبارزه با کرونا دارند) قرار نگرفت تا امروز رسماً به سرقت این تجهیزات نپردازد، حال آن که سرمایه اندکی نیاز بود، اما سردمداران لیبرالیسم در همین مدت دهها میلیارد دلار سلاح به عربستان فروختند تا یمن را به خاک و خون کشند.
امروز حتی مردم عادی متوجه این واقعیت میشود که لیبرالیسم حافظ منافع چه قشری است. نکته قابل تأمل این که در شرایطی که بی بی سی پول میگیرد تا از نظام سرمایهداری و لیبرالیسم دفاع کند برای عقب نماندن از فضای عمومی شکل گرفته به برخی استنباطات مردم اشاره دارد.
برای نمونه، با انعکاس مقالهای به قلم امیر سلطانزاده انتقادات جدی را متوجه کارکرد واقعی لیبرالیسم میکند: « آن چه قطعی به نظر میرسد نیاز به بازنگری بر نظام توزیع کالا بر اساس تئوریهای مصرف گرایانه کاپیتالیستی است، که دقیقاً در هنگامه بحران کارآمدی خود را از دست میدهد.»
در حالی که بلندگوهای رسمی سرمایه داری به دلیل فضای حاکم، ناگزیر به طرح ناکارآمدی لیبرالیسم شدهاند. رسانهای در تهران مدعی است: « ... لیبرالیسم، بازار آزاد و جهانیسازی در دادگاهی که برایشان تشکیلشده به خوبی میتوانند از خودشان دفاع کنند. » (همان)
البته به همت روزنامه سازندگی دو قطبیای در این دادگاه فرضی شکل گرفته که یک طرف آن مارکسیسم و سوسیالیسم و طرف دیگر آن لیبرالیسم است. در این جا نمایی هنرمندانه چون مارکسیسم دهها سال است که مطرود بشریت واقع شده طبعاً لیبرالیسم پیروز میدان خواهد بود.
جناب آقای قوچانی! جریده تحت مدیریت شما با چه منطقی بشریت را محکوم به درجازدن در لیبرالیسم اعلام میکند: « ... متفکران لیبرال و طرفداران بازار آزاد خودشان هم به اشکالاتی که وجود دارد واقف هستند. اما راه بهتری برای دنیا وجود ندارد و سوسیالیسم امتحان خود را پس داده است. »(همان)
همچنین نباید از نظر دور داشت که تیتر اول اولین شماره منتشر شده توسط روزنامه سازندگی در سال جدید، « مارکس پشت ماسک » بود. اینگونه تدبیر اندیشی برای جلوگیری از اضمحلال لیبرالیسم بسیار تأسفبار است.
اگر با تحولی که بازگشت به خویشتن را در این دیار رقم زد همراه نیستید دستکم در این بحران به مقایسه ساده عملکردها بنشینید. در 40 سال گذشته با وجود تحریمهای شکننده و جنایاتی همچون تحریک و تشویق صدام به حمله به ایران و ... وضعیت سرمایهگذاری نسبت به زیرساختها در کشور چگونه بوده است؟ چرا با چشمپوشی بر همه واقعیتها ماندن بشر در زیر سلطه سرمایهداری جهانی را تبلیغ میکنید؟
تلاش برای خارج ساختن لیبرالیسم از بحران با ارائه گزارههای غلط و بحثهای سطحی، صحنههایی را در اسفند 1330یادآوری میکند که برخی «خود روشنفکر خواندهها» بر مرگ استالین در خیابانهای تهران طی مراسمی همچون مادر مردهها میگریستند؛ آنهم استالینی که در مهد سوسیالیسم به شدت منفور بود. اما آن چه در تاریخ اهمیت مضاعفی دارد این که این یتیم شدگان، بعد از فروپاشی بلوک شرق و نظامهای سوسیالیستی به یکباره طرفدار لیبرالیسم شدند و آن را تنها راه سعادت بشر تبلیغ کردند و امروز بدون توجه به تجربیات تاریخی کسانی که میخواهند صرفاً متمایز باشند همچنان شیفته جایی هستند که خود نسبت به خود ناشیفته است.
اگر میخواهیم از سرنوشت تیره و تاریک کسانی که آن چه را خود داشتند زبیگانه تمنا میکردند درس عبرت گیریم این گونه سخاوتمندانه در خدمت لیبرالیسم تحقیر شده در نیاییم. البته پرداختن به بحثهای نظری مستند و علمی در این زمینه برای رشد آگاهیها و انتخاب احسن مقولهای متفاوت خواهد بود.