گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محسن اسماعیلی، نماینده مجلس خبرگان رهبری، حقوقدان، استاد و عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران که مهمان برنامه« باغ رمضان» بود، درباره منش زندگانی استاد فقیدش (مرحوم آقا مجتبی تهرانی) گفت: به دلیل ارتباطی که با جوان ها در دانشگاه دارم مدت ها بود احساس می کردم جای یک راهنمای سبک زندگی خالی است. یک روزی در راهروی دانشکده یکی از استادان از دانشجویان به من گلایه کرد. گفت دانشجوها از کنار ما رد می شوند و سلام هم نمی کنند. گفتم ما سبک زندگی را به اینها یاد نداده ایم. هر موقع یاد دادیم و انجام ندادند گلایه کنیم. این نوع برداشت باعث شد تا به این فکر افتادم که نیازمند کتابی هستیم که به صورت شفاف قواعد زندگی انسانی را به ما نشان بدهد. این کار کار کسانی چون حاج آقا مجبتی تهرانی است. من ابتدا به او پیشنهاد دادم اما اجل مهلتشان نداد. روایت بسیار زیبایی را امیرالمومنین(ع) از پیامبر(ص) نقل می کنند که حق هر مومن بر مومن دیگر 30 چیز است. این 30 مورد چیزهایی است که همه در زندگی روزمره کاربرد دارد. سلام کردن یکی از اینهاست که قواعدی دارد. 200 و خورده ای راهنمای عملی زندگی در این کتاب ذکر شده است که من از مجموعه آیات و روایات درآورده ام. امیدوارم این کتاب گامی باشد برای کسانی که می خواهند این راه را ادامه بدهند.ما در فقه به سراغ بخش هایی رفته ایم که کمتر کاربردی است. خیلی چیزها هست در رساله ها که شاید در طول قرن ها یکی از مواردش به درد جوان نخورد. همین را اگر کاربردی بنویسیم بیشتر برایشان کاربرد دارد. رساله ها باید مثل حلقات شهید صدر حلقه حلقه شود. جوان ها به این حرف ها بیشتر نیاز دارند تا قوانین خرید وفروش و نکاح و فسخ و اینها. برای هر 10 سال باید یک رساله با ورژن بالاتر نوشته شود. رساله های ما هنوز همان ادبیات قدیم را دارند. کسانی که هنر سخن گفتن با نسل جوان دارند وارد این وادی شوند تا با ادبیات امروزی قواعد را به جوانان آموزش بدهند.
نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری افزود: حاج آقا مجتبی تهرانی در آخرین مراسم احیایی که حضور داشتند بیمار بودند. صحنه ای را دیدم. وقتی او وارد شد به دلیل بیماری نحیف شده بود. جوانان هجوم آوردند که تبرک کنند. جوانی با چشم های پر از اشک گفت حاج آقا تورو خدا امشب من را دعاکن.او ایستاد و گفت به خودش قسم من برای شما آمده ام. او احیاش را می گرفت و می آمد اینجا. از در که راه می افتاد رو به قبله می شد و می گفت خدایا مجتبی پیش تو آبرویی ندارد ولی این مردمی که در مسجد جامع جمع شده اند فکر می کنند من پیش تو آبرویی دارم. تو کریمی و کریم منتظر نمی ماند تا از او بخواهند و خواسته ها را پیش از آن اجابت می کند. می گفت خدایا پیش از اینکه من به مسجد برسم خواسته های این مردم را برآورده کن. او خیلی به جوانان علاقمند بود. یکی از سنتی ترین روحانیونی بود که واقعا به ضوابط پایبند بود. ولی عجیب بود که چقدر جوان ها شیفته او بودند. این نشان می دهد که همان چیزی که دین به ما گفته اگر عمل کنیم خدا محبت ما را در دلها می اندازد. خیلی از جوان هایی که من می بینم در بازار یا دانشگاه از او سوال می کنند وبا حسرت یاد می کنند. حاج آقا مجتبی تهرانی یکی از اساتید مسلم فقه بود مرجع تقلید به تمام معنا بود ولی تکیه شان بیشتر روی اخلاق بود.
او بیان کرد: وقتی حاج آقا تهرانی یک شب حالشان خیلی بد بود من محضرشان رسیدم و گفتم حاج آقا کارها را کم کنید شما بیمار هستید و نمی رسید. گفت کدام کارها را کم کنم. گفتم چهارشنبه شب ها را تعطیل کنید. شاید برای کسانی که اطلاع نداشته باشند باید بگویم که چهارشنبه شب ها ایشان درس عمومی می دا د و من گفتم این از شما خیلی وقت می گیرد. فعلا این را تعطیل کنید و شما همان فقه و اصول را تدریس کنید. ایشان گفت اگر قرار باشد کلاسی را تعطیل کنیم باید فقه و اصول را تعطیل کنم. همه زندگی من آن درس اخلاقی است که می دهم. اگر تو قصدت این است که وقت من را آزاد کنی من فقه و اصول را حفظ هستم ولی برای کلاس اخلاق گاهی 6 تا 8 ساعت مطالعه می کنم. می دیدیم نیم ساعت صحبت می کرد ولی منسجم وکارآمد و مورد علاقه همه بود.هر کدام از نوارهای ایشان را گوش کنید انگار برای همین الان برای شما درست شده است. نه تکرار داشت نه گرفتار پرگوئی و داستان سرائی بود. نه شعر می خواند. حرف هایی که در دین است با دل پاک وزبان نازنینی که داشت مطرح می کرد.
رئیس هیئت بررسی و تطبیق مصوبات دولت با قوانین توضیح داد: جامعه ما به امثال آقا مجتبی تهرانی ها به شدت نیاز دارد. جوان ها بی پناه هستند. در بیمارستانی که بودند زمستان بود. ایشان زمستان فوت کرد و زمستان ها گالش می پوشید. در همان بیمارستان ها کفش های ایشان را از هم قاپیدند و بردند برای تبرک. با ایشان آشنا نبودند و او را ندیده بودند. ولی می دانستند چطور زندگی کرده است.
عضو سابق حقوقدان شورای نگهبان افزود: شاید سال 64 یا 65 بود. شب قدری بود و من پای درس مرحوم حاج آقا تهرانی بودم. بعد قرآن به سر گرفتیم. مراسم که تمام شد من با خودم داشتم فکر می کردم که باید چه بکنم. خوب تمام شد قرآن سرگرفتن و گریه کردیم و تمام شد. خداوند آن شب به ذهن من انداخت که با نهج البلاغه مانوس شو. از آن شب تصمیم گرفتم شبی نخوابم مگر اینکه با نهج البلاغه ارتباطی برقرار کنم و خداراشکر تا الان برقراراست. می خواهم توصیه کنم جوان ها دینشان را از علی (ع) یاد بگیرند. از هیچ کدام از ما یاد نگیرند.علی مظهر دین داری و انسانیت است. این را ما نمی گوییم به خاطر اینکه شیفته و شیعه او هستیم. مخالف و موافق. مسلمان و غیرمسلمان همه می دانند حیف است. حتی به این نگاه نکنند منکه دم از نهج البلاغه و علی می زنم رفتارم چطور است. چه کار به ما دارند. میزان و معیار علی (ع)است. تنها توصیه ای که دارم امشب از خود امیرالمومنین (ع)تقاضا کنند در فهم و موانست با نهج البلاغه را برایشان بازکند. عجیب زندگی آدم را متحول می کند. لازم نیست امشب از خطبه اول شروع کنند. اتفاقا می خواهم بگویم از خطبه های آخر شروع کنند و شبی چند جمله بخوانند و شب بعد جمله بعدی و در آنها تفکر کنند. هیچ کار سختی هم نیست و معلم و مفسرو اینها هم نیاز ندارد. امشب اگر با کمک امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه به روی زندگی ما باز شود خیلی از مشکلاتمان حل می شود.