گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو،سعید گلستانی؛ سخن از عدالت در رسانه ها بسیار زده شده است از اینکه مفسدین و مجرمین در رسانه ها معرفی شوند و رسوا. همگی ما انتظاری که از رسانهها داریم این است که یکی از مجراهای مهم اجرای عدالت است. به واقع رسانه با معرفی کردن مجرمین و مفسدین باید عدالت را محقق سازد گویی تا پیش از این مجرا به چنین سفت و قرصی در بشریت نبوده است. حال پرسش اینجاست که آیا رسانه همواره مجری عدالت است؟ اگر عدالتی را اجرا میکند ساختارش مشابه ساختارهای سنتی پیش از رسانه است؟ رسانه هیچ عاملیتی در نحوه اجرای عدالت به شکل مستقل ندارد؟ نحوه شناسایی مجرم، حکم کردن و مجازات در فضای رسانهای چگونه است و چه تفاوتی با ساختار قضائی ندارد؟ آیا سیستم رسانهای همه متهیمن را یک شکل نگاه میکند؟ آیا سیستم رسانهای حافظهای چون سیستم قضائی دارد که باید همه موارد را به شکل یکسان نگاه کند و متهمین و مجرمین را هیچ گاه فراموش نکند؟ اصلا همین که میگوییم سیستم رسانهای یعنی چه؟
پرسشهای زیادی را طرح کردیم که شاید به همه آنها هم پاسخ درخور نتوانیم بدهیم. تذکری را بگویم که این یادداشت به هیچ نحو متعرض سیستم قضائی فعلی کشور نمیشود. سیستم قضائی کشور ما مشابه دیگر کشورها شامل برخی اشکالات در مدیریت، رویهها، اجرائیات، نگاههای فقهی- حقوقی و ... است. این اشکالات گاه در برخی سیستمهای قضائی مشترک است و گاه مختص همین سیستم است. اشکال کار از جایی شروع میشود که برخی دانسته یا نادانسته تلاش دارند با توسل به رسانه خللهای سیستم قضائی موجود را برطرف کنند.
از تذکر که بگذریم به پرسشهایی که در ابتدا مطرح کردیم میرسیم. ابتدا از پرسش آخر شروع میکنیم. آیا ما امری به اسم سیستم رسانهای داریم؟ هم آری و هم خیر. برای عدم ورود به مجادلاتی که میتواند ما را از موضوع بحث دور کند میتوان از این تمثیل استفاده کرد که همان طور که قوای مجریه ، قانونگذاری و قضائی هم داریم میتوانیم از سیستم رسانهای هم سخن بگوییم؛ حال با تفاوتها و تمایزهایی که آن را به شکلی دیگر درخواهد آورد.
اما برگردیم به سراغ اصل بحث ما رسانه را به عنوان بستری برای تحقق عدالت میشناسیم. گویی عدالت در جایی است و کافی است تا رسانه از آن سخن بگوید و عدالت اجرا خواهد شد. اما در همین گزاره فوق نگاه ابزاری به رسانه کاملاً مشهود است. چنان که گویی مجرمی را از بستری دیگر به جزای جرمش رساند و این بستر دیگر همانا رسانه است. مدعای من این است که رسانه از اساس سازو کاری دیگر برای مجازات دارد. برای نشان دادن این مطلب به سیستم حقوقی پیش از رسانه اشاره میکنیم.
فردی متهم به جرمی میشود. دستگیر میشود و فرآیند احراز جرم یا برائت او شروع میشود. با فرض این که جرم او در دادگاه و مطابق شئون حقوقی احراز شود او باید به جزایی که در قوانین مقرر شده برسد. اما تفاوت ماجرا در فضای رسانهای چیست؟ نخست فرآیند احراز یا برائت است. احراز جرم برای هر فردی در فضای رسانهای از قواعد حقوقی تبعیت نمیکند صرف یک وبسایت، گروهی در شبکه اجتماعی، یک هشتگ و ... میتواند برای احراز جرم کفایت کند. در این سطح متهم=مجرم حتی اگر بخواهد در این محکمه متفاوت به تبرعه خود بپردازد باید مسلح به سلاحی باشد که دادستانان جدید و غالباً ناآشنا با علم حقوق با آن به اتهام زنی و البته احراز جرم حکم میدهند. دولت ها و سیستم های حقوقی در این سطح میتوانند ورود کنند و تا حدودی بی قاعده بودن حقوقی سطح رسانهای را کنترل کنند اما مساله فراتر از این سخنهاست.
پس از احراز جرم و محکومیت که در فضای رسانهای به یک مرحله تبدیل می شود به سطح جزا یا مجازات میرسیم. در مدل حقوقی پیش از رسانه به ازای جرمی در عالم واقع جزایی هرچند در تناسب با جرم و متعین در محیطی مجزا چون زندان، تبعیدگاه، چوبه دار و ... مقرر میشود. در مقابل جزای رسانهای از اساس در بودنِ در همین فضا است که مشخص میشود. این مرحله نیز در پیوستگی با مراحل دیگر مقرر میشود و فرد در نفسِ بودن در این فضا است که به شکل مدام مجازات میشود. فردی را فرض کنید که پس از طی مراحل قضائی جرمش به چهار سال حبس محکوم شده است. فرد مذکور پس از گذران دوره محکومیتش دیگر نه با محکومیتش طرف است و نه با آن موارد قضاوت میشود مگر در مواردی خاص که امکان آسیب زایی اجتماعی داشته باشد. در فضای رسانهای عکسِ این فرآیند را داریم فرد مجرم=متهم محکوم است تا ابد یا هرآنجا که حافظه رسانهای یاری میکند رنج ببرد، حتی به فرض وقفهای که در مطرح بودن اتهام=جرمش در فضای رسانهای مطرح است باز هر آن احتمال طرح مجدد فرآیند اتهام-احراز-جزا مطرح است. پس نه تنها ما با مراحل مجزای اتهام، احراز یا برائت و جزا طرفیم بلکه با متهم=مجرم=مجازات شونده روبه رو میشویم.
با این حال آیا به نظر شما امکان طرح مفهوم عدالت در فضای رسانهای مطرح است؟
مساله دیگری که باید متوجه آن بود فضای ذهنی اجتماع است. رسانه یکی از عوامل اساسی سازنده نگاه اجتماع به شرایط است. به واقع رسانه به ما میگوید به چه چیزهایی باید فکر کنیم و به چیزهایی نیندیشیم. البته سطح دوم هیچ وقت مصرح و مستقیم مطرح نمیشود بلکه با تاکید بر سطح اول، سطح دیگر نیز به شکل تبعی فراموش میشود. رسانه با طرح برخی مسائل و حتی به یادآوردن برخی مسائل افراد یا زمینههایی را برای عدالت مطرح میکند. مساله اساسی همین گزینش است. یک رسانه با چه معیاری دست به گزینش میزند. شاید پاسخ داده شود هر رسانه مبتنی بر منافع خود و حامیانش و به نسبت نقشی که در فضای اجتماعی-سیاسی دارد دست به گزینش این مسائل میزند. پاسخ درستی است اما فضای اجتماع چگونه به این گزینش پاسخ میدهد. فضای اجتماعی به شکل جدی تابع و پیرو سیستم رسانهای است. شاید گفته شود نگاههای متضادی در فضای رسانهای است که ما یکی را به جهت استدلالهایش برمیگزینیم. برای مثال بی بی سی فارسی دروغهایی را میگوید که خبرگزاری مانند ... نیوز آن را رسوا میکند و یا حتی شاید برعکس. بحث این است که به رغم این تضادی که در رسانهها میتوان رصد کرد اصل و اساس این است که تفکر جامعه وموضوعات محوری اندیشه او از رسانه حال این سمتی یا آن سمتی تغذیه میشود. حتی در اینجا باید به فشار افکار عمومی اشاره کرد که از سیستم قضائی سنتی میخواهد که بر مسائلی تاکید کند و مسائلی را به تعویق بیندازد یا به بیان بهتر فروگذارد. گرچه که باز این سطح دوم مانند رسانهها هیچ گاه مصرح مطرح نمیشود. در اینجا دیگر حتی نمیتوان از سیستم قضائی مستقل صحبت کرد. چنان که سیستم قضائی نیز خود را زیر بار فشار رسانهها و افکار عمومی حس میکند و دیگر نمیتواند مشابه قبل به همه موضوعات در کنار هم و در سیری متین بپردازد. از این رو عدالتی که از سیستم قضائی هم انتظار میرفت خدشه دار شده است. باز به پرسش سابق برمیگردیم:
با این حال آیا به نظر شما امکان طرح مفهوم عدالت در فضای رسانهای مطرح است؟
سعید گلستانی - فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.