کارشناس ارشد بازار سرمایه گفت: آقای بازار در بازار سرمایه، دولت است، یعنی دولت تعیین کننده اول و آخر بورس شده و این دخالت مستقیم در بورس نهایتا به ضرر سهامداران و بازار است.
گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، بعد از ریزشهای هفتههای گذشته بورس، بسیاری معتقد بودند که دولت از بورس حمایت نمیکند، این مساله منجر به نگرانی سرمایه داران خرد و تازه واردان به بورس و ریزشهای فراوان شد. بسیاری این سوال را مطرح کردند که آیا دولت از بورس حمایت نمیکند و وقت رفتن از بازار سرمایه رسیده است؟ آن هم در زمانی که وزارت اقتصاد اعلام میکند که ۴۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کد بورسی صادر شده است و به عبارت دیگر بازار سرمایه به یک بازار همه گیر با حضور اکثریت مردم تبدیل شده است. از سوی دیگر علاوه بر انتقاد به این موضوع، بحث عدم هدایت سرمایهها به سمت تولید و بی توجهی به این کارکرد بورس هم موضوعی قابل توجه و با اهمیت در بورس ایران است. در این گفتگو با حمید رضا جیهانی؛ تحلیلگر ارشد بازار سرمایه به همین موضوعات پرداخته ایم که در ادامه مشاهده میکنید.
دولت در بازار سرمایه عموما تا چه حد و اندازهای حضور دارد و این حضور چه تاثیراتی بر بازار به جا میگذارد؟ بورس یکی از ابزارها و اقتضائات نظام اقتصادی رقابتی و آزاد به شمار میرود. نظامی مبتنی بر عرضه و تقاضا فارغ از هرگونه فشارهایی که خارج از بازار وجود دارد، لذا هرگونه ورود دولت اعم از حمایت و سوء استفاده کردن از بازار یا کارکردها و رویکردهای دیگر دولت در بازار سرمایه مثل فروشهای نابهنگام سهام برخی شرکتها یا خریدهای سنگین با ذات و اقتضائات بازار سرمایه در تعارض است. نقش دولت در بازار سرمایه به عنوان مدیر اقتصاد کلان تنظیم کنندگی است. ورود دولت به بازار از این جهت میتواند مخرب باشد که سهامداران، فعالین و کنشگران اقتصادی بنا به رویکرد دولت که فلان سهم را میخرد و فلان سهم را میفروشد، بنابراین ما هم همان سهم را بخریم یا همان سهم را بفروشیم بسیار مخرب است.
بروز چنین رفتارهایی از سوی دولت این سیگنال را به سهامدار میدهد که دولت نقش موثری در بازار دارد از این رو هنگامی که دولتمردی یا یک مسوول ارشد در تلویزیون از کف و سقف بازار سرمایه میگوید و حول و حوش این بازار سیگنالهایی ارائه میکند که شائبه به وجود میآورد، تنشهای بازار سرمایه را افزایش میدهد و بر دامنه هیجانات بورس میافزاید. اصل مطلب این است که بازار سرمایه باید تابع مدلهای اقتصادی درستی باشد که اول و آخر آن عرضه و تقاضای فعالان در بازار است.
یعنی دولت را در این بازار مدیر و مسوول میدانید؟ مساله این است که آقای بازار در بازار سرمایه، دولت است، به این معنا که دولت تعیین کننده اول و آخر تمام موضوعات به شمار میرود و دولت نقش بالایی در تصدی گری همه شئون اقتصادی داراست، لذا رفتارهای آقای بازار تعیین کننده روند بازار بورس کشور شده است. همین دولت بود که از ابتدای سال تا کنون درباره عرضه سهامهای حوزههای مهم پالایشی، بانکی یا سهمهای خودرویی یک سری سیگنالهای رسمی یا غیر رسمی به بازار داده مبنی براینکه از این سهمها حمایت خواهد شد، همین سیگنال دهی به بازار منجر به مثبت شدن سه ماه شاخص بورس شد در حالی که شاخص هم وزن که نشان دهنده کلیت بازار به صورت یک دست است منفی بود. این مساله منجر به آن شد تا تمام کنشگران بازار به چنین روندی معترض شوند که چرا باید فقط دولت از سی و چند سهم دفاع و حمایت خاص کند و سیگنال مثبت به بازار تزریق کند و بقیه سهمها که بیش از سیصد نماد بورسی است در وضعیت عدم حمایت و عدم استقبال خریداران باشند. بیشتر بخوانید:
یعنی دولت مستقیما در بورس دخالت میکند؟ این دخالت تا چه اندازه لازم یا غیر ضروری است؟ دقیقا حضور دولت از بورس یک رفتار دخالتی است، رفتاری که بعضی اوقات به صورت حمایت بروز میکند و بعضی اوقات به دلیل شرطی شدن بازار، باعث میشود فعالین بازار خصوصا کنش گران تازه وارد به بورس وارد بازار شرطی شوند که در نتیجه تازه واردان با مشاهده عدم حضور جدی یا سکوت دولت در بورس، به گمان اینکه بازار سقوط میکند، در صفهای فروش قرار میگیرند که مبادا بازار سقوط کند! مسائلی که ظرف دو هفته اخیر دیده شد بنحوی که توانست سرمایه اجتماعی را در بازار سرمایه دچار خلل و تشنج کند.
برخی از کارشناسان معتقدند دولت باید حتما از بورس حمایت کند آیا این سخن و خواسته درست است؟ کارشناسانی که از وجوب و ضرورت حمایت دولت از بورس سخن میگویند به نوعی نقض غرض میکنند. نقض غرضی در کلیت اقتضائات بازار سرمایه. قطعا بازار سرمایه را نمیتوان به حمایتهای دولت شرطی کرد چرا که این مساله میتواند منجر به آن شود که سهامداران خرد دائما گمان کنند که دولت باید از آنها حمایت کند، لذا هر زمانی که احساس کنند دولت پای کار نیست و یا دولت دارا دوم یا دارا سوم خود را فروخته، تامین نقدینگی کرده و با بازار دیگر کاری ندارد، سهامدار خرد با این فکر که عمر حمایت دولت از بازار سرمایه تمام شده از بورس خارج میشوند. مسالهای که منجر به رفتارهای هیجانی و مخرب برای روند بلند مدت در بازار سرمایه میشود. در حالی که بازار سرمایه فرآیندی برای تامین مالی بلند مدت کل اقتصاد در تمام صنایع است. نباید بازار سرمایه را مشروط به حمایتهای دولت کرد چرا که بعدا به دلیل رفتارهای غلط و مخرب دولتی میتواند عامل ایجاد یک رکود بزرگ در بورس کشور شود.
آیا بازار سرمایه کارکرد مناسبی برای هدایت نقدینگی به سمت تولید دارد و از این ظرفیت برخوردار است؟ بازار سرمایه ما به اندازه کل اقتصاد ایران بزرگ شده است، اما نحوه استفاده از نقدینگی تزریق شده به بورس بسیار مهم است. هر چه قدر نحوه استفاده از نقدینگیها و سرمایههای جذب شده به بورس و هدایت آن به سمت تولید حائز اهمیت است به همان اندازه اعتماد مردم به بورس که به این بازار اقبال نشان داده اند نیز باید مهم باشد. قطعا اگر دولت به دنبال جذب سرمایههای مردم برای هدایت به تولید و رونق دادن و جهش گرفتن تولید است باید در حوزههای سیاست گذاری با جدیت تغییراتی ایجاد کند. اگر سرمایههای خرد و کلان بورس به سمت تولید هدایت نمیشود اصلا ربطی به کنشگران و فعالان بازار سرمایه ندارد، هر گونه خلل در عدم هدایت نقدینگی به سمت تولید و اقتصاد مولد و عدم تامین مالی شرکتهای تولیدی ناشی از سیاست گذاریهای غلط دولت در درجه اول و در درجه دوم مدیران بازار سرمایه است. از دو سال گذشته که مردم به تدریج به بازار سرمایه اقبال نشان دادند و سرمایههای خرد خود را وارد این بازار کردند متاسفانه دولتیها برای هدایت نقدینگیها به سمت تولید با کارشناسان اقتصادی و بازار سرمایه هیچ مشورتی نکردند، در حالی که با انجام راهکارهایی میتوان این موضوع را محقق کرد. بیشتر بخوانید:
به عنوان مثال چه راهکاری وجود داشت؟ در ۵۲ هفتهی سال گذشته دولت میتوانست حداقل در ۵۰ هفته حداقل یک عرضه اولیه به بورس داشته باشد، ولی سازمان بورس و اوراق بهادار با مدیریت اقای شاپور محمدی که مدعی ایجاد تحول در بازار بود کمتر از ۲۰ عرضه اولیه داشت. به عبارتی هردو هفته یک عرضه اولیه جذب بازار شد. دولت میتوانست به جای بستر سازی برای هدایت سرمایهها برای حرکت به سمت سهمهایی که به صورت حبابی افزایش قیمت داشتند سرمایههای مردم را به سمت عرضه اولیهها هدایت میکرد تا علاوه بر عمق بخشی به بازار، تعداد شرکتهای فعال اقتصادی که وارد بورس میشدند و از طریق بازار سرمایه تامین نقدینگی میشدند بیشتر میشد و آنها از این طریق میتوانستند پروژههای بهتری را عملیاتی کنند. عدم همت دولتیها بر ارایه عرضه اولیههای بیشتر این موضوع را منتفی کرد. نکته دومی که دولتیها بعد از دو سال به یاد آن افتادند این است که آنها به تازگی متوجه شدند که باید سهمهای بزرگ بازار اعم از هولدینگهای بزرگی که نقش قابل توجهی در بازار سرمایه و اقتصاد دارند را در بازار به این شکل بیشتر کنند که سهم شناوری آنها بیش از آنچه تا کنون وجود داشته، باشد. سهم شناور هلدینگهای بزرگ بورس، کمتر از بیست درصد است و حدود هشتاد درصد داراییهای آنها در اختیار سهام داران عمده خود قرار دارد. در حالی که به جای این سهم بالایی که متعلق به سهامداران عمده است شرکتی موفق است که با جذب سرمایه و توزیع آن در طرحهای جدید خود سهم تولید را افزایش دهد؛ لذا اگر این پول از دست بازار گرفته شود و در حوزههای اختصاصی در بازار اولیه سرمایه گذاری شود تولید از این محل به رونق میرسد.