به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فرزانه فراهانی_ خبر مختصر و بسیار تلخ و جانکاه است؛ خودکشی نوجوان ۱۸ ساله ساکن قلب آسیب پایتخت ، محله شوش!
از صدای نالهها و گریههایی که از خانهای واقع در نزدیکی میدان شوش میآمد، خانه رضا را پیدا کردم و پس از تسلیت به میهمانان مختصری که برای تسلیت آمده بودند، خودم را به خواهر رضا رساندم.
خواهری که از شدت گریه در عزای برادر خود رمقی در جان نداشت و اطرافیان هر لحظه بیم آن را داشتند که مبادا از حال برود.
رضا ارشد همان نوجوان ریز نقش سبزه رویی بود که در ۱۳ سالگی گفت: نمیدانم آرزو کردن چیست و کلیپ مشهور صحبتهایش در فضای مجازی سر و صدایی به پا کرد و یک موج خبری در شبکههای اجتماعی به راه انداخت.
پس از آن در سال ۹۳ رضا در حالی برای دقایقی روی آنتن برنامه ماه عسل رفت و از سرنوشت تیره و تار خودش و کودکان همسن و سال خود در محله شوش گفت که با وجود کم سن و سالیاش با تمام گوشت و پوست خود مشقات و سختیهای آن را درک کرده بود.
رضا در ماه عسل، از سختیهایش گفت و عدهای قول دادند که برای او مثل فرزند خودشان دوچرخه بخرند و زندگیاش را تغییر بدهند و دلش را شاد کنند، اما هیچگاه به قولشان عمل نکردند و رضای کوتاه قامت دوباره برای لقمه ای نان برای خواهر و برادرهای قد و نیم قدش، مجددا به کارگاه پرس کاری بازگشت و به کارش ادامه داد.
بیپولی، جان برادرم را گرفت!
به گفته (ش.ا) خواهر رضا ، در طایفه او رسم است که دخترها و پسرها زود ازدواج کرده و به خانه بخت میروند و رضا هم ۳ سالی را با دختر یکی از اقوام نامزد بوده است.
او میگوید: رضا میخواست اسباب و وسایل زندگیاش را فراهم کند و زنش را به خانه خودش بیاورد و همه دغدغهاش این بود که هر چه زودتر با همسرش زیر یک سقف برود.
خواهر رضا میگوید: رضا به هر دری زد تا بتواند زودتر زندگیاش را سر و سامان بدهد و چند باری را هم برای دریافت کمک، سراغ یکی از خیریههای مطرح و مشهور تهران که در آنجا تئاتر بازی میکرد رفت اما هیچ کمکی به او نکردند.
او میگوید: اینکه فلان خیریه در ماه برای ما سویا و ماکارانی بیاورد یا نه خیلی مهم نیست و ای کاش کسی به داد درد بچههای قد و نیم قد این محلههای پر آسیب برسد.
وی همچنین افزود: برادرم آرزو به دل و مظلوم فوت کرد و حالا ما به جای تدارک مراسم عروسی، باید مراسم کفن و دفن او را دنبال کنیم.
به گفته خواهر رضا، جمعه شب رضا پس از مشاجره با خانواده دختر نشان کردهاش درباره اینکه در حال حاضر، شرایط برگزاری مراسم عروسی را به لحاظ مالی ندارد به کارگاه محل کارش رفته و ظاهرا با تزریق آمپول هوا به زندگی خود پایان داده است.
این زن جوان میگوید: صبح روز شنبه وقتی صاحبکار رضا در مغازه را باز میکند با جسد بیجان او مواجه میشود و وصیت نامهای که در کنار وی یافت شده است.
به گفته شاهدین عینی سرانجام جسد رضا پس از چند ساعت، با هماهنگی پلیس و پزشکی قانونی به سردخانه پزسکی قانونی منتقل شده است و قرار است تا ساعتی دیگر در بهشت زهرا دفن شود.
نقشی که رضا را در خود فرو برد!
رضا در ماههای اخیر در یک فیلم کوتاه، نقش پسری را داشت که به دلیل مشکلات متعدد خانوادگی دچار بحران روحی شده و به خودزنی اقدام میکند و بدون تردید، ایفای چنین نقشی ذهن او را از همان ابتدا درگیر کرده است.
عوامل فیلم کوتاه فوق که با مشارکت یکی از مراکز خیریه، به ساخت فیلم اقدام کرده بودند، با کدام استدلال، رضا را که از کودکی درگیر آسیبهای اجتماعی متعدد بوده است را برای ایفای نقش انتخاب کردند و آیا احتمال ندادند حجم زیاد مشکلات این نوجوان و نقشی چنین پر مخاطره، او را درگیر فکر کردن به خودکشی و خودزنی میکند؟!
آیا در کنار ساختن فیلمی متفاوت، آینده رضا هم را در نظر داشتند که ایفای چنین نقشی را به وی سپرده بودند؟
پولشویی برخی مراکز خیریه در ظاهر کمک به کودکان آسیب دیده!
از معضل ازدواج کودکان و نوجوانان کم سن و سال که نمیشود عبور کرد و آنچه در این میان بسیار مهم است، ماجرای ارائه مشاورههای لازم به خانواده آنها برای تصمیمگیری درست در بین کودکانی است که با فرهنگ و آداب و رسومی غلط قد کشیده و بزرگ شدهاند و رضا یکی از همین کودکان بود.
کودکانی که علاوه بر آنکه کودکیشان در کارگاههای غیر مجاز سپری میشود، مورد سوء استفاده مراکز خیریه نیز قرار میگیرند.
کودکان کار بیش از انکه امروزه درگیر معضلات اقتصادی و فرهنگی خانواده خود در جامعه باشند، گرفتار بازی مضحک مراکز ظاهراً خیریهای شدهاند که این طفل معصومها را به ابزار جلب دلسوزی مردم و درآمدزایی برای مدیران این مجموعهها تبدیل کردهاند.
بسیاری از مراکزی که به عنوان مرکز خیریه حمایت از کودکان آسیب دیده و در معرض آسیب تاسیس شدهاند، قبل از آنکه در جهت تحقق اهداف اولیه خود و حمایت از این قشر بیپناه قدم بردارند، منافع شخصی خود تازه به دوران رسیدهشان را در رأس امور قرار میدهند.
نظارت دستگاههای اجرایی مسئول ضعیف بر عملکرد اغلب مراکز خیریه راه پولشویی و کسب درآمدی چرب و کثیف را برای کسانی فراهم کرده است که داعیه دار حمایت از محرومان و آسیب دیدگان هستند.
کاش میمیرم و این داستان تلخ اما واقعی رو نمیخوندم کاش همه ی اینا دروغ بود و رضا زنده بود
خدا از سر تقصیرتاش بگذره
خودکشی کار درستی نیست
کاش راه بهتری انتخاب میکرد
ولی در جامعه کم نیستن از این جور افراد
خدا به حق حضرت زینب .فرج امام زمان برسان
جای تاسفه