افت قیمتها و شاخصها در بورس در روزهای اخیر شرایطی نگران کننده ایجاد کرده است.
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، بازار سرمایه کشور در آستانه ورود به یک فاز خرسی جدید قرار گرفته است. فاز خرسی قبلی سه ماه تا ۲۰ آبان طول کشید و بورس بعد از آن فقط به مدت یک ماه توانست صعودی بماند و دوباره نزولی شد. اکنون بعد از یک دوره ۳۵ روزه افت قیمت ها، شاخص کل بورس تهران در آستانه از دست دادن کفِ ۲۰ آبان قرار گرفته است. شرایط تقریبا شبیه مهرماه است. جایی که با وجود گزارشهای خوب و انتظار برای بهبود عملکرد و سودسازی شرکت ها، فضای روانی حاکم بر بورس سنگین است و فشار فروش عمدتا بالاست. اما این روزها یک نگرانی دیگر هم وجود دارد و آن هم شرایط اقتصادی و متغیرهای کلانی است که در کوتاه مدت از بورس حمایت نمیکنند!
بورس خرسی شده است؟
افت قیمتها و شاخصها در بورس در روزهای اخیر شرایطی نگران کننده ایجاد کرده است. غلبه فروش در هر زمانی هویداست و هر تلاشی برای بهبود قیمتها با یک فشار عرضه خنثی میشود. در این شرایط هر روز بر تعداد فروشندهها افزوده میشود؛ و این مقدمه ایجاد فاز خرسی در بازار است. برخی اکنون از خرسی شدن بورس صحبت میکنند و برخی رفتار شاخص در نیمه اول هفته جاری را در این خصوص تعیین کننده میدانند. البته مباحث مختلفی در خصوص چند رنگ شدن بازار، وضعیت بنیادین و روند کلان اقتصادی هم وجود دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
گریز از سهمهای دولتی به سهمهای مردمی؟
البته برخی خرسی شدن بورس و فرورفتن بازار به فاز ریزش دسته جمعی (مشابه آن چه از ۲۰ مرداد تا ۲۰ آبان رخ داد) را نمیپذیرند. بلکه با استناد به رشد نسبی شاخص کل هم وزن نسبت به شاخص کل در برخی دورهها و ثبات این شاخص در دورههای دیگر، بورس را دورنگ تفسیر میکنند که در آن بخشی از بازار نزولی شدید است و بخشی دیگر سودده یادر نهایت با ثبات. بخش زیان ده و خرسی بازار سهمهای بزرگ بنیادین هستند که مدام مورد دخالت دولت و حقوقیها هستند و به شدت تحت تاثیر مصوبات و ابلاغیههای دولتی هستند. نمونه بارز آن گروه فولادی است که با بخشنامه جدید وزارت صمت تحت فشار قرار گرفته است و معلوم نیست با بخشنامههای بعدی یا قوانین مجلس چه حالی پیدا کند. پتروشیمی ها، معدنیها و پالایشیها هم از مناظر مختلف تحت تاثیر دولت و تصمیمات دولتی قرار دارند. همچنین به دلار هم وابسته اند و سرنوشت دلار هم در گرو برنامههای دولت است؛ برنامههایی که شفاف نیست. حضور حقوقیها هم در این سهمها بیشتر بوده و باعث هراس بیشتر پولهای حقیقی شده است. اما بخش دیگر بازار یعنی سهمهای کوچک اگرچه ریسکهای مهم عملکردی و بازاری دارند، اما حداقل از "ریسک دولت" تهی هستند. بنا براین با اقبال حقیقیها از ریزش و ورود به فاز خرسی کم و بیش مصون مانده اند. اذهان عمومی بورسی گروه اول را "سهام دولتی" و گروه دوم را "سهام مردمی" نام گذاری کرده است. خلاصه این که این دسته از تحلیل گران تجویز عمومی برای بورس را در دوره فعلی ناصحیح دانسته و میگویند باید بین سهام دولتی و سهام مردمی تفیک قائل شد. همچنین باید بین سهام دلاری (فلزی-معدنی و پتروپالایشی) و سهام برجامی (بانک و خودرو) و سهمهای داخلی فروش دیگر تفکیک قائل شد.
فرار پول از بورس به دارایی با بازدهی ثابت
اگرچه تحلیل فوق بهرههای مهمی از واقعیت دارد و تمایز بین گروههای مختلف آشکار است، اما اگر از منظری دیگر به بازار نگاه کنیم شاهد نوعی روند یکنواخت هستیم. بر این اساس، اولا روند خروج پول حقیقی از بورس آشکار است و رقم آن در یک ماه اخیر به حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. ثانیا شرکتهای کوچک اگرچه با نقدینگی حمایت میشوند، اما از نظر بنیادین به شدت ضعیف هستند و این موضوع ریسک آنها را افزایش داده و گاهی نوسانات شدید ۱۰ درصدی نیز در آنها ایجاد میکند. درنهایت این که کلیت بازار (فارغ از دلاری یا داخلی-فروش) متاثر از رشد نرخ ارز و چشم انداز تورمی است.
جهش گاوی بورس بر شاخ تورم و رشد نرخ ارز
اگرچه رشد بورس در دو سال اخیر (از تابستان ۹۷ تا تابستان ۹۹) علل مختلفی از جمله هجوم نقدینگی، تبلیغات و مداخلات دولتی و ... داشته است، اما همه ناظران اذعان دارند که موتور محرک اولیه بازار سهام، رشد نرخ ارز و فضای تورمی ناشی از آن بوده است. رشد نرخ ارز ابتدا سهام دلاری را رشد داد و بعد با ایجاد تورم، قیمت و میزان فروش شرکتهای داخلی فروش را نیز متاثر کرد؛ لذا فاز گاوی پیشین بورس بر شاخص تورم و دلار بوده و طی چند ماه اخیر نیز ثبات یا افت نرخ ارز یک محور اصلی فاز خرسی بوده است. اگر خاطرتان باشد در تحلیلهای پیشین نیز ثبات نرخ ارز در محدوده ۲۵ هزار تومان به عنوان یکی از مهمترین پیش شرطهای تحلیلهای بنیادین در خصوص ارزندگی سهمهای دلارمحور ذکر میشد.
دلار نزولی میشود
فارغ از این که آینده دلار چه شود و تحلیل درباره مذاکرات، دسترسی به منابع، سیاست دولت و ... چه باشد، هم اکنون انتظاراتی جدی در خصوص افت قیمت ایجاد شده و این موضوع محرک اصلی افت بورس است. اگرچه بهانههای مختلفی مثل اقدامات دولت، رفتار حقوقی ها، تناقضات سیاستگذاریها و ... هم وجود دارد، اما ریشه اصلی افت بورس، از بین رفتن انتظارات تورمی است. طی یک ماه گذشته شاهد هجوم نقدینگی به داراییها با سود ثابت (افزایش سپرده بلندمدت بانکی و خرید اوراق دولتی) بودیم که نشان از خروج پول از داراییهای فیزیکی، ارز، طلا و سهام دارد. روند رشد نقدینگی در بازه ماهانه نیز صفر شده و شاخصهای تورم ماهانه نیز موید از بین رفتن انتظارات تورمی است.
در سهام هم فروشنده شویم؟
پاسخ این سوال در بازه بسیار کوتاه مدت سخت نیست، اما در میان مدت و بلندمدت بستگی به تحلیلها دارد. از جزئیات در خصوص روند نمادهای مختلف، حمایت نقدینگی از بخشهای مختلف بازار و وضعیت بنیادین گروهها و شرکتها که بگذریم، شرایط نرخ ارز مهم است. تا پیش از این بسیاری بر ثبات نرخ ارز در بازه ۲۰ تا ۲۵ هزار تومان تصریح داشتند، اما اکنون انتظارات برای افت تقویت شده است. از منظر اقتصادی برخی افت نرخ ارز را با توجه به تجربه و هضم تورم ناشی از آن منطقی نمیدانند و ثبات را بهتر از افت و خیزهای مداوم میدانند. اما مباحث سیاسی داغ و پیچیده است. برخی میگویند که دولت در تکاپوست تا با کاهش نرخ ارز زمینه را برای موفقیت نزدیکان به خود در انتخابات آینده فراهم کند و در این مسیر تلاش زیادی خواهد کرد. اما در سوی دیگر همه میدانند که افت دلار به منزله افت بورس خواهد بود و با توجه به سهامدارشدن جمعیت زیادی از مردم کشور، بازدهی سهام نیز به عنوان شاخص رای مردم، مدنظر گروههای مختلف و دولت خواهد بود؛ لذا موضوع سرراست نیست و تحلیل آن نیازمند سناریوبندی شرایط مختلف از نظر اقتصادی، سیاست داخلی و سیاست خارجی است. از منظر سرمایه گذاری، تسهیم دارایی بین بازارهای مختلف و قراردادن بخش مناسبی از آن در بازارهای بدون ریسک منطقی است. منبع: خراسان