به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فرزانه فراهانی_ بعضی واژهها مثل "پلاسکو" از حجم دردی سنگین و زخمی عمیق و فراموش نشدنی حکایت دارند که تسکین و بهبود آن را هیچ مرهم و دوایی درمان نمیکند.
صبح روز پنجشنبه سیام دی ماه سال ۱۳۹۵ سوز زمستانی پایتخت با شعلههای آتش جانسوز پلاسکو، بیقراری و دلواپسی بیپایانی را بر جان شهری نشاند که چون ویرانهای متزلزل بر سر همه مردم آوار شد و بوی خون و آتش همه شهر را در برگرفت.
چشمهایی نگران و خونبار آمده بودند برای پیدا کردن ردی هر چند کوچک و مختصر از جوانان فداکاری که ابراهیموار دل به آتش پلاسکو زدند و هر ثانیه که هرم شعلههای بیرحم آتش به پیکر آنها نزدیک میشد، قامت پدر و مادرانی چشم انتظار در حسرت دوباره به آغوش کشیدن جگرگوشهشان خمیده گشت.
پس از ۵ سال هنوز داغ جوانانی رشید و رعنا بر گوشه دل یک ایران سنگینی میکند و چه غم انگیز بود تماشای حجله دامادی که برخی مادران شهدای آتشنشان برای پسران جوانی که تنها مشتی استخوان خاکستر شده از همه مهربانی و قلب زلال آنها به دستشان رسیده بود، در گوشه از شهر برپا کرده بودند.
امان از دلتنگیهای مادرانه!
شهید امیر حسین داداشی یکی از آتشنشانان شجاعی است که لباس مقدس این حرفه را پیش از این طی سالها بر قامت مهربان پدری نمونه دیده بود و عاقبت، خودش شد همه آنچه که باید در ازای مرام و معرفت پدر به او میبخشیدند.
در این گزارش بخشی از گفتگوی دلنشین و پربار پدر و مادر شهید امیرحسین داداشی با خبرنگار خبرگزاری دانشجو را مطالعه میکنید که جای تعجب ندارد اگر در میان گفتههای این خانواده شهید بخوانید که وسایل" اتاق شخصی امیر حسین" از آن روز تلخ و وحشتناک، جز برای مادر و آن هم جهت در آغوش کشیدن یادگارهای به جا مانده شهید اصلا جابجا نشده است.
بغض صدای "زهره زارعی" مادر امیر حسین را بعد از اولین دیداری که ۵ سال پیش با آنها داشتم، با همان حرارتی میبینم که در شب شام غریبان فرزندش برای اولین بار او را ملاقات کردم.
مادر است دیگر مثلاً دلش میخواهد پسر جوانش را داماد کند و تمام روزهای قد کشیدن پسرک قند عسل خود را در خیالی خوش و مادرانه به تماشا بنشیند و آنوقت آخر کار رخت و لباس دامادی را بر تن او و دعای خوشبختی خود را بدرقه راهش کند.
قصه اما بر خلاف آرزوهای یک مادر مهربان رقم خورد و مُهر شهادت امیرحسین همه خواستههایش را به گوشه غمبار زندگی انداخت اما به گفته خودش از صمیم قلب خوشحال است که تنها پسرش به آرزوی دیرینه خود دست پیدا کرد.
مادر شهید داداشی گفت: هرگاه دلم برای پسرم تنگ میشود به اتاق او پناه میبرم و در کنار مرور خاطراتی که با فرزندم داشتم حضور او را حس میکنم و قلبم با ماندن در فضایی که پر است از خاطرات تنها پسرم، عجیب آرام میگیرد و در واقع این اتاق پناهگاه امن رفع دلتنگیهای مادرانه من است.
داغی که تا ابد تازه است!
وی اضافه کرد: پسرم در میان حرفهایش و البته بیشتر با لحن شوخی که مرا ناراحت نکند، از شهادت و شهدا زیاد میگفت و همه تلاشش این بود که در رفتار و کردار به بهترین شکل عمل کند و از مهمترین نکاتی که حالش را خوب میکرد کمک بیمنت او به دیگران و به کسانی بود که به یاری او محتاج بودند.
این مادر شهید خاطرنشان کرد: امیرحسین همیشه داوطلب آموزش دادن ترفندها و نکات آموزنده کارش به همکاران خود بود و شجاعتش همیشه زبانزد دیگران بود.
وی یادآور شد: پسرم امیرحسین خیلی ملاحظه من را داشت و یادم نمیآید که با رفتار و گفتارش من را آزار بدهد و اگر چه میدانم جایگاه پسرم خوب است اما آنقدر دلتنگ او هستم که گاهی میگویم ای کاش آن روز اصلا نرفته بود.
پسر کو ندارد نشان از پدر!
محمود داداشی پدر شهید آتش نشان امیرحسین داداشی آرام و شمرده ماجرای غم انگیز رفتن و شهادت او را در حالی برایمان روایت کرد که رابطه پدر فرزندی آنها فراتر از سایر روابط بوده است و در حقیقت روزگاری نه چندان دور قرار بوده تا یار بهشتی یکدیگر در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیه باشند.
پدر شهید امیرحسین داداشی گفت: پسرم از کودکی علاقه فراوانی به دنبال کردن برنامههای مرتبط با شهدا داشت و شهادتش برای من که خودم هم در جبههها بودهام امر عجیب و دور از ذهنی نبود.
وی اضافه کرد: اعتقاد قلبی امیرحسین بسیار قوی بود و هر جا که کاری از دستش برمیآمد، پای کار بود و در لحظه نیاز افراد کمک حال تمام تلاشش را به کار میگرفت.
پدر این شهید آتش نشان تصریح کرد: شنیدن خبر حضور پسرم در ساختمان پلاسکو برای منی که سالها در جبهه بودم سخت بود اما غیرقابل باور نه؛ چرا که میدانستم که امیرحسین خودش عاشق شهادت بود و پیش از آن ماجرای شهادت او را بارها با خودم مرور کرده بودم.
محمود داداشی تصریح کرد: وقتی انسان همه چیز خود را متعلق به خدا بداند، دیگر هیچ از دست دادن و هیچ رفتنی او را مضطرب و نا آرام نخواهد کرد و دعای همیشگی من قبل از هر نمازی آرامش واقعی و ماندگاری است که اگر از خدا غفلت کنیم روح و جسم ما را همواره و هر لحظه متضرر میکند.
شهادت، معاملهای شیرین و برابر!
پدر این شهید آتش نشان همچنین گفت: من خیلی برای درست زندگی کردن و رسیدن به مزد شهادت زحمت کشیدم اما رزق پربرکت شهادت نصیب امیرحسینی شد که امانت خدا برای ما بود و تحمل نبودن و دیدن جای خالیاش در خانه اگر چه برایمان خیلی سخت است اما خوشحالیم که این امانت را به خدا بازگرداندیم.
داداشی اضافه کرد: شهادت امیرحسین معامله من و مادرش با خدا بود و مطمئن هستیم که چنین اقدامی یک معامله بُرد بُرد با خداوندی است که هر اتفاقی برای بندگانش رقم بزند جز خیر و برکت برای آنها نخواهد بود.
وی در ادامه یادآور شد: مسئولان در رسیدگی به امور خانوادههای شهدا با یکدیگر مثل شهدای سلامت، شهدای سانحه هوایی هواپیمای مسافربری اوکراین و در نهایت ما که به گفته رهبر معظم انقلاب مسئولان باید فرزندان ما را با عنوان شهید خدمت محسوب کنند، تبعیض قائل شده و این از وضعیت فعلی نحوه رسیدگی به خانوادههای شهدای آتش نشان به وضوح مشخص است.
این پدر شهید خاطرنشان کرد: قرار بود من و پسرم امیرحسین، به عنوان مدافع حرم با هم به سوریه برویم و حتی دورههای مختلف آموزشهای مورد نیاز را با او پشت سر گذاشتیم اما قسمت و تقدیر چیز دیگری بود و امیرحسین رفیق نیمه راه راهی شد که قدمهایش را زودتر به راه شهادت رساند.
مطالب فوق تنها بخش کوچکی از درد و دل پدر و مادر شهید امیرحسین داداشی است و ای کاش مسئولین به وظایف خود در قبال والدین معزز شهدا به خوبی عمل کند.
در آتش جانسوز پلاسکو نه تنها پیکر جوانان آتشنشان سوخت و خاکستر شد که این حادثه تلخ داغی ابدی و تا همیشه تازه بر دل مردمان صبور پایتخت نشست و تسکین آن تنها با ارج نهادن به مقام والای شهدا و حفظ احترام والدین آنها میسر خواهد بود.
ایکاش عکسی ازخودشهید وپدرومادرشهید میزاشتین