به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، روابط عمومی بانک مرکزی متنی منتشر کرده مبنی بر این که وقتی قانون تکلیف میکند که بانک مرکزی نقدینگی برای تامین هزینه دولت ایجاد کند بانک مرکزی چارهای جز تمکین ندارد و باید عمل کند.
از رییس کل فعلی نباید توقع غیر واقع بینانه داشته باشیم. چون این مطلب روال شده و رئیس کلهای دیگر هم همین کار را کرده اند. بنا براین جدا از این که به مقام فعلی نمیشود غیر منصفانه ایراد گرف، اما به نظر اینجانب این ادعا منطقاً صحیح نیست.
بخشی از ماده ده قانون پولی و بانکی کشور در زیر آمده است.
“ ماده ۱۰
الف – بانک مرکزی ایران مسئول تنظیم و اجرای سیاست پولی و اعتباری بر اساس سیاست کلی اقتصادی کشور میباشد.
ب – هدف بانک مرکزی ایران حفظ ارزش پول و موازنه پرداختها و تسهیل مبادلات بازرگانی و کمک به رشد اقتصادی کشور است.
ج – بانک مرکزی ایران دارای شخصیت حقوقی است و در مواردیکه در این قانون پیش بینی نشده است تابع قوانین و مقررات مربوط بشرکتهای سهامی خواهد بود.
د – بانک مرکزی ایران جز در مواردیکه قانون صریحاً مقرر داشته باشد مشمول قوانین و مقررات عمومی مربوط بوزارتخانهها و شرکتهای دولتی و مؤسسات دولتی و وابسته بدولت و همچنین مشمول مقررات قسمت بانکداری این قانون نمیباشد. ”
این قانون یک قانون مادر محسوب میشود و قوانین دیگر نمیتواند ناقض آن باشد. در این قانون تصریح شده که وظیفه بانک مرکزی حفظ ارزش پول است. این کار در همه کشورها با سیاست پولی انجام میشود. بانک مرکزی طبق بند دوم این قانون یک شخص حقوقی مستقل است. مانند یک اداره دولتی نیست که در چارچوب بودجه برای آن تعیین تکلیف شود. یک فرد حقوقی مستقل است که نمیتوان آن را موظف به انجام کاری کرد که به خودش زیان وارد کند. یعنی وظیفه اصلی خود را نتواند انجام دهد آن وظیفه اصلی هم در بند الف و ب تصریح شده است و آن حفظ ارزش پول کشور است.
طبق بند د همین قانون بانک مرکزی مشمول بسیاری از قوانین نیست. این ماده هم مصرح مفاد بالاتر است. یعنی اگر مجلس قانونی تصویب کرد که خلاف وظیفه بانک مرکزی است بانک مرکزی موظف به اجرای آن نیست. مگر این که خود قانون مادر منتفی و باطل شود و قانون دیگری جای آن قرار گیرد.
باید از خودشان پرسید! اگر نمیکردند از کار برکنار میشدند و احتمالا برای حفظ جایگاه به این تکالیف تن در میداده اند.
یا این که برادران والا مقام، راسای کل به صعوبت کار خود واقف بوده و توجه کنند که این دستورات سیاسی چه عواقب خطر ناکی برای اقتصاد کشور دارد و به محض این که نمیتوانند وظیفه مصرح در قانون را انجام دهند کنار بروند. یا این که مثل اکثر کشورها مدت خدمت رییس کل بانک مرکزی در حد بیش از دوران یک دور ریاست جمهوری باشد و فقط با رای اکثریت مطلق مجلس بتوان او را بر کنار کرد.
بانک مرکزی با تمکین به این دستورات از قانون خودش تمرد کرده است مگر نه؟