به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجوف به نقل از اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر_ دولت امریکا در عین حال که مدعی حقوق بشر است؛ بزرگترین ناقض این حقوق چه در داخل کشور خود و چه در خارج از مرزهای ایالات متحده نیز به شمار میرود و این یعنی حقوق بشر امریکایی فریب و دروغ بزرگ دنیای امروز ما است.
«ستاره صادقی»، پژوهشگر مطالعات امریکا در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر به بررسی و تحلیل نقض حقوق بشر توسط امریکا پرداخته که مشروح آن را در ادامه از نظر میگذرانید.
آیا امریکایی که ادعای پرچمداری حقوق بشر جهان را دارد در داخل این کشور توانسته دموکراسی و آزادی بیان را برآورده کند؟ در خارج از امریکا چطور؟
تاریخ نقض حقوق بشر توسط امریکا از همان ابتدای تشکیل این کشور رقم خورد و از زمانی که مهاجران بریتانیایی به -سرزمینی که ما امروز به عنوان قاره امریکا میشناسیم مهاجرت کردند- با کشتار بومیان و درگیریهای متعدد با بومیها و نسلکشی آنها همراه شد. پس از آن نیز در درگیری با مکزیکیها و بومیان این مناطق و غصب سرزمین آنها ادامه یافت؛ بنابراین از همان روزهای نخست تشکیل این کشور، دموکراسی امریکایی بر پایه نقض حقوق بشر شکل گرفت. البته خیلی کشورها در تاریخ با استعمارگری، خشونتطلبی، سلطنتطلبی و سلطهطلبی شکل گرفتهاند، ولی امریکا نمونهای خاص و ترکیبی از انواع و اقسام نقض حقوق بشر در طول تاریخ است که تا به امروز هم ادامه دارد.
بعد از جنگ جهانی دوم و به ویژه بعد از جنگ سرد، وقتی امریکا به عنوان هژمون و تنها ابرقدرت دنیا شروع به رشد کرد و امکانات سیاسی و اقتصادیاش هم به تبع آن گستردهتر شد و قدرت بیشتری برای سلطهگری و نقض حقوق بشر پیدا کرد؛ برای پیشبرد اهدافش در کشورهای مختلف و در دنیا به استفاده از زور و گرفتن آزادی ملتها متوسل شد.
بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا ارتش مستقلی ندارند چه کشورهای اروپایی مثل آلمان و امثال آن و چه کشورهای شرقی مثل ژاپن. علاوه بر این، امریکا پایگاههای نظامی خود را در اکثر قریب به اتفاق کشورهای دنیا مستقر کرده تا بتواند هژمونی و سلطهگری خود را در دنیا تضمین کند؛ وگرنه برای ترویج آزادی و دموکراسی و حقوق بشر نیازی به لشکرکشی به اقصینقاط دنیا نیست! چه هدفی به غیر از گرفتن دموکراسی و آزادی و استقلال ملتها در اِزای تامین منافع و سلطهگری امریکا پشت این هژمونی است؟!
بحران برخورد با سیاهان و مهاجران و تبعیض نژادی در ایالات متحده از کجا نشات میگیرد؟ چرا این نقض سیستماتیک پایانی ندارد؟
همانطور که عرض شد، ایالات متحده امریکا بر اساس درگیری بین سفیدپوستان مهاجر با بومیان سرخپوست و پس از آن با به بردگی گرفتن سیاهپوستانی که با اجبار از قاره آفریقا به امربکا آورده شدند، شکل گرفت. قانون لغو بردهداری نیز در راستای تامین منافع نظامی یکی از جبهههای جنگ داخلی آمریکا و استفاده از سیاهان برای رسیدن به منافع جبهه خاص در جریان جنگ داخلی امریکا صورت گرفت.
تاریخ بردهداری در امریکا، داستانها و روایتهای دزدیدن و به زور بردن سیاهپوستان از آفریقا به قاره امریکا (و البته اروپا) و اتفاقات و بلاهایی که بر سر بردهها آورده شد بسیار وحشتناک و دهشتناک است و میلیونها سیاهپوست در مسیر تجارت بردهها از طریق اقیانوس اطلس از بین رفتند. این سیاهپوستان اصلا انسان محسوب نمیشدند، حتی در قانون اساسی امریکا و صحبتهای مؤسسین و سران امریکا، سیاهان را سه پنجم یک انسان آزاد به حساب میآوردند و این نگاههای تحقیرآمیز حتی بعد از جنبشهای مدنی دهه ۶۰ میلادی هم ادامه یافت.
پس از لغو بردهداری در قرن ۱۹ قانون "جیم کرو" اعمال شد که به جدایی کامل سفیدپوستان از سیاهپوستان در مکانهای عمومی از جمله رستورانها، کافهها، مدرسهها و ... قائل بود. علیرغم تلاشهای مدافعین حقوق بشر در قالب جنبشهای مدافع حقوق شهروندی سیاهان در امریکا که در دهه ۶۰ میلادی به اوج خود رسید، تغییرات زیادی در این زمینه برای این رنگینپوستان رخ نداد. شاید بزرگترین دستاورد در این راستا در ایالات متحده، روی کار آوردن یک رئیس جمهور سیاهپوست بود، اما در واقعیت شاهدیم که حتی در دوران آقای اوباما آمار بسیار وحشتناکی از کشتار سیاهان بیدفاع توسط پلیس منتشر میشود تا جایی که طبق گزارشها در ظرف تنها یک سال بیش از ۱۰۰۰ نفر از شهروندان سیاهپوست امریکایی توسط پلیس این کشور کشته شدند. نمونههای این کشتار را در این سالهای اخیر با راهافتادن جنبشهای جدید و به لطف رسانههای جمعی بسیار مشاهده کردهایم. قتل بیرحمانهی "جورج فلوید" تنها یکی از این روایتهاست.
ایالات متحده سالهاست بالاترین درصد جمعیت زندانی را دارد و بیشتر از ۷۰ درصد جمعیت زندانهای امریکا را رنگینپوستان تشکیل میدهند که به بخشی از آن دلیل صنعت پر سود زندان در امریکا و بهرهکشی از سیاهان و رنگینپوستان به عنوان نیروی کار ارزان است.
در کل یک سیستم کاپیتالیستی وجود دارد که از طریق تبعیضنژادی و با نقض حقوق بشر خود را پیش میبرد و تا زمانی که منافع امریکا در گرو چنین سیستمی باشد خیلی سخت میتوانیم پایان این نقض سیستماتیک را پیشبینی کنیم. البته تلاشهای زیادی صورت میگیرد و اوضاع کمی بهتر شده، ولی چون این سازو کار و تبعیض سیستماتیک ریشههای عمیقی در حکومت و جامعهی امریکا دارد، بسیاری از فعالین حقوق بشر در امریکا آینده روشنی را پیش روی خود نمیبینند.
آمریکا با فروش تسلیحات کشتارجمعی به کشورهایی همچون عربستان، قتل عام کودکان یمنی را دامن میزند و یا با حمایت از رژیم صهیونیستی موجب کشتار کودکان فلسطینی میشود با این وجود از مسئله حقوق بشر به عنوان اهرم و ابزاری علیه کشورها استفاده میکند. چرا؟!
بسیاری از رفتارهای وحشیانه امریکا در غالب نظام سرمایهداری تعریف و توجیه میشود. فروش تسلیحات کشتارجمعی منافع مالی بسیاری را برای امریکا دارد و عربستان جزء بزرگترین خریداران سلاح از امریکا است و البته امریکا تنها کشور فروشنده سلاح به عربستان نیست. دیگر کشورهای مدعی حقوق بشر مثل فرانسه، انگلیس، ایتالیا، اسپانیا، آلمان، استرالیا، بلژیک و ... هم در طول جنگ عربستان علیه یمن به دولت سعودی سلاح فروختهاند. این مسئله علاوه بر سودهای کلان مادی، در راستای ایجاد یک معضل امنیتی در منطقه رخ میدهد. معضل امنیتی که کشورهای منطفه را وارد رقابت برای خرید سلاح برای تامین امنیتشان میکند و علاوه بر ایجاد بحران و بیثباتی در منطقه، بهانهای برای توجیه دخالت و حضور امریکا و بقیه کشورهای غربی میباشد.
امریکا به خاطر اینکه بتواند سرپوشی بر نقض حقوق بشر بگذارد مجبور است با استفاده از برچسبهای گاهی دروغین نقض حقوق بشر، هم اعمال فشار بر کشورهایی که بر سر راه امریکا در راستای تامین این منافع میایستند، وارد کند و هم بدین ترتیب بتواند بر نقض حقوق بشر توسط نیروهای خود در داخل و خارج از امریکا سرپوش بگذارد.
درمورد رژیم صهیونیستی بایدن یک سخنرانی معروفی دارد، از زمانی که سناتور بود و اخیرا هم آن را تکرار و تایید کرده است؛ وی زمانی که سناتور بود گفت "اگر اسراییلی وجود نداشت ما مجبور بودیم یک اسراییل ایجاد کنیم" تا بتوانیم منافع امریکا را در منطقه خاورمیانه تامین کنیم. این خود گویای خیلی از مسائل است. یک رژیم جعلی که با غصب زمینهای اعراب و نسلکشی فلسطینیان شکل گرفته و تا امروز ادامه دارد تا منافع امریکا تامین شود و مسلمأ امریکا از موضع خود در این زمینه کوتاه نخواهد آمد، چون هزینههای زیادی را در حمایت از اسراییل—از جیب مردم امریکا-- میپردازد برای اینکه بتواند بهانهای برای حضورش در منطقه داشته باشد و بتواند اوضاع منطقه را کنترل کند.