به گزارش خبرگزاری دانشجو، نهمین شب از برنامه تلویزیونی سوره، مصادف با شب تاسوعای حسینی شامل دو بخش بود. در بخش اول برنامه یعقوب توکلی عضو هئیت علمی دانشگاه معارف و پژوهشگر تاریخ اسلام درباره موضوع سرمایه داری اموی با دیانی، کارشناس مجری برنامه گفتگو کرد.
دیانی در ابتدای برنامه از توکلی پرسید سرمایه داری اموی ازکجا آغاز میشود؟
توکلی پاسخ داد: برای اینکه بخواهیم به پدیده سرمایه داری اموی توجه کنیم باید به آنچه که در مکه جریان داشت و به عنوان جامعه و زندگی تجاری قریش معمول بود بپردازیم. زندگی جامعه قریش عمدتاً بر پایه تجارت و رفت و آمد کاروانهای تجاری بین شام و مکه ومهم تر از آن زیارت خانه کعبه و آمدن قبائل و افراد از مناطق مختلف برای زیارت خانه کعبه میگذشت. یک واقعیتی وجود دارد و آن هم اینکه منفعت تجارت و منفعت ناشی از زیارت برای سران قریش موضوع بسیار مهمی بود، لذا بتهایی که داخل خانه کعبه یا محوطه مسجد الحرام بودند، وسیله آمد و شد قبائل بود، به بیان دیگر این خداها برای قبائل مختلف، خداها هم خدا بودند هم خرما. مسئله دیگر اینکه عمده سران قریش خودشان اعتقادی به این بتها نداشتند و میدانستند که چیزی از بتها صادر نمیشود و بتها قدرتی ندارند بنابراین سران قریش درگیر باور به بتها نبودند اما چون برایشان منفعت داشت، مردم را تشویق به بت پرستی.
وی افزود: ضمن این عدم اعتقاد، چند واقعیت دیگر بر زندگی قریش حاکم بود. یکی واقعیت برتری و شرافت نژادی سران قبایل اشراف قریش بود که مردم طوائف مختلف را به چشم برده و غلام نگاه میکردند، مجموعه دیگری که ارزش نداشتند، زنها بودند که آنها را خرید و فروش میکردند. واقعیت جدی دیگری که درمیان تجار قریش وجود داشت، مسئله وحدت گروهی در عین بی رحمی درون گروهی بود به همین دلیل هم در بسیاری از جنگهایی که رخ میداد پششت همدیگر را خالی میکردند و فقط برایشان مال وثروت مهم بود به علاوه در جنگها، حمله و تجاوز به نوامیس یک امر معمول بود. به همین خاطر هم مسئله مایه ننگ بودن دختران در آن زمان مطرح شد چون وقتی جنگ میشد اول از همه دختران را اسیر میکردند و این یک سنت جاهلی بود. مسئله جدی که در میان سران قریش از قبل از ظهور اسلام و پیامبر (ص) وجود داشت، رفتار اشراف گرایانه ای بود که درمیان آنها رواج داشت. علاوه بر همه اینها، این گروه از افراد نوعی شیطنت رفتاری و موذیگری داشتند به همین دلیل هم در همه دورهها نوعی ذغل ورزی دیده میشود.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: با ظهور اسلام، پیامبر به مقابله با این رفتارها پرداخت. ایشان درباره عدالت، اعتقاد به قیامت و هنجارهای اخلاقی، طهارت رفتاری و امثال این صحبت میکند و فقرا و مستضعفین به این ندا پاسخ دادند. نکته مهم اینکه جامعه مدینه در پذیرش اسلام و حرفهای پیامبر بهتر بودند چون اغلب کشاورز بودند و و با طبیعت و اراده خداوند رابطه نزدیک تری داشتند، به طرز ملموستری فطرتشان پاک بود لذا راحت تر ندای پیامبر را شنیدند و پذیرفتند.
توکلی ادامه داد: در فتوحات شام، نفر دوم جریانات برادر معاویه بود و از اینجا بازگشت امویان به قدرت دیده میشود با مرگ زودرس خالدبن ولید، یزید جانشین وی میشود و از فلسطین به شام میآید و بعد از یزید هم خلیفه دوم، معاویه را جانشین یزید میکند در واقع خلیفه دوم شام را تقدیم امویان کرد. حالا تصور کنید کسی حکومت را به دست میگیرد که نه پیامبر را دیده، نه خلیفه اول و دوم و اصحاب پیامبر را. در میان امویان کفر ابزاری و اسلام ابزاری رواج داشت. به همین خاطر سران اموی تا آخر حکومتشان هم هیچ تعبدی به اسلام نداشتند و هرچه زمان بیشتر میگذرد این ماجرا بیشتر هم میشود. معاویه دور از چشم خلافت و سلوک ساده خلیفه دوم جامعه را اداره کرد و یک زندگی اشرافی تشکیل داد. وقتی در مرکز خلافت به واسطه مشکلی که پیش آمد و خلیفه دوم در بستر بیماری قرار گرفت دستور تشکیل یک شورای شش نفره را برایا نتخاب خلیفه سوم داد. آن شش نفر عبارت بودند از علی (ع)، عثمان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان بن عوف و سعدبن ابی وقاص. خلیفه در کنار این شورا یک چادری با ۵۰ شمشیرزن به پاکرد و گفت اگر از بین این شش نفر یک خلیفه انتخاب نشد همه شان را با شمشیر بزنید و اگر سه نفر در یک طرف و سه نفر در طرف دیگر بودند، طرفی که عبدالرحمان بن عوف بود را بپذیرید و با طرف مقابل، مقابله کنید.
دیانی در این بخش از توکلی خواست که عبدالرحمان بن عوف را معرفی کند.
وی توضیح داد: عبدالرحمان بن عوف باجناق عثمان، از ثروتمندان معروف اموی و جزو مهاجرین بود ولی اخلاق اشرافیگری عربها را هم داشت. سعدبن ابی وقاص تمایلی به حضرت علی (ع) نداشت، بنابراین معلوم بود که از دل این شورا جز زبیر کسی به علی (ع) رای نمیدهد. تشکیل این شورا باعث شد که برای خلافت رقیب به وجود آورده شود. یعنی حتی طلحه و زبیر هم که خودشان را در شان خلافت نمیدیدند جزو گزینه شدند. پس از اینکه خلیفه سوم یعنی عثمان انتخاب شد یک شورا و جلسه بزرگ تشکیل شد که ابوسفیان در آن جلسه گفت: «حضرت محمد (ص) وقتی آمد با ادعای دین قدرت را از ما گرفت و ما باید بعد از او جانشین میشدیم اما چون دستمان کوتاه بود ابوبکر و عمر سیطره پیدا کردند اما الان که خلافت وارد قبیله ما -یعنی بنی امیه- شده ما این گوی را به همدیگر پاس میدهیم و باید مواظب باشیم که این گوی به دست بنی هاشم نیفتد.» واقعاً هم همین اتفاق افتاد و حاکم شهرهای مختلف اسلامی هم همگی از قبیله بنی امیه شدند و به عبارت دیگر جهان اسلام تقدیم بنی امیه شد و جدی ترین د شمنان اسلام در قالب فامیلی کارگزار نظام شدند و یکجور حکومت اختصاصی فامیلی شکل گرفت و عثمان سرمایه را به صورت نامتعادل تقسیم کرد؛
این نویسنده و تاریخ پژوه اضافه کرد: همین موضوع باعث اعتراض مسلمانان شد چون مسلمانان مدل زندگی پیامبر و صحابه او مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن و امثال اینها را میدیدند و با حاکمان بنی امیه مقایسه میکردند و معترض میشدند. بخشندگیهای نابجا و رویههای خلاف سنت پیامبر (ص) باعث شد که جامعه به شورش علیه حکومت مرکزی دربیاید. سعدبن ابی وقاص نزد حضرت علی (ع) آمد و گفت: تو وساطت کن تا کمی اوضاع آرام شود. ایشان گفتند من هرچه به خلیفه و معاویه میگویم به حرف من گوش نمیدهد و به حرف افراد دور وبر خودش مثل خالدبن ولید گوش میدهد. نتیجه هم این شد که جامعه مسلمان که روزگاری آب دست خلیفه را به عنوان تبرک میگرفتند برعلیه او شوریدند. موضوع وحدت علیه گروهی که در ابتدا ذکر کردم در همین جا دیده میشود که معاویه علیه خلیفه عمل کرد چون میدانست اگر به خلیفه کمک نکند و او کشته شود، میتواند خودش خلیفه شود. بنده به عنوان معلم تاریخ توصیهای دارم و آن هم اینکه مقام سیاسی امروز ما باید بداند که اگر فکر میکند با جمع مال وثروت از طریق بیت المال میتواند برای فرزندانش رفاه بیاورد، درواقع دارد تیغ برای بریدن گردن فرزندانش تیز میکند و این یک تجربه دقیق تاریخی است.
در این قسمت از برنامه بحث با توکلی به پایان رسید و قرار شد ادامه آن به برنامه دیگری موکول شود.
در بخش دوم ویژه برنامه شب تاسوعای برنامه سوره، حجت الاسلام مشهدی آقایی درباره شب تاسوعا و حضرت ابالفضل (ع) صحبت کرد. درباره اینکه چرا روز تاسوعا به نام حضرت عباس (ع) نامگذاری شده دلیل خیلی خاصی وجود ندارد ولی برخی از اهل نظر و دقت گفته اند شاید به خاطر دو موضوعی که حضرت عباس (ع) از لسان ابی عبدالله (ع) گذر کرده این نامگذاری انجام شده است. اولین مورد به خاطر اتفاقی است که در روز عاشورا افتاده و عمر سعد دستور حمله عمومی را صادر کرد. زمانی که خیل سوارکاران به سمت خیمههای امام حسین (ع) حرکت کردند و امام حسین (ع) حضرت ابالفضل (ع) را فراخواندند و گفتند: سوار براسب شو، جانم به فدای تو و ببین آنها چه میگویند؟ و چنین جملهای بی بدیل است و ما نسبت به کسی دیگر نداریم که امام معصوم بگوید جانم به فدایت. علاوه بر این، وقتی روز عاشورا شمر، به کربلا آمد تا کار را تمام کند و پرسید خواهرزادههای ما کجا هستند؟ (چون ام البنین با شمر هم قبیله بودند.) حضرت عباس (ع) سرش را به زیر انداخت و انگار شرمنده شد. امام حسین (ع) خطاب به حضرت عباس گفتند که پاسخش را بدهید و حضرت عباس خطاب به شمر گفت: اف بر تو و امان تو.
وی در ادامه به چهارمقام حضرت ابالفضل (ع) پرداخت و گفت: به عقیده من در شب تاسوعا باید به چهار مقام حضرت ابالفضل (ع) توسل کنیم. مقام اوصاف، مقام افعال، مقام اعضا و مقام احوال او.
پس از مشهدی آقایی، محمد ناصرزاده پژوهشگر دینی درخصوص اهمیت روز تاسوعا گفت: امام صادق (ع) درباره تاسوعا فراز جالب و منحصر به فردی دارند و آن هم این است که روز تاسوعا، روزی بود که معلوم و قطعی شد اهل کوفه به کمک امام (ع) نمیآیند و وضع همه با عالم، خداوند و خودشان معین شد. به همین دلیل، چنین روزی، «روز انتخاب شد» چون همه انتخابها در این روز رخ داد. ما اگر بخواهیم نسبت جایگاه حضرت ابالفضل (ع) را نسبت به امام حسین (ع) بدانیم میتوانیم به نسبت جایگاه علی بن ابی طالب (ع) نسبت به پیامبر تشبیه کنیم. همانطور که همه کارهای پیامبر را به حضرت علی (ع) ارجاع میدادند، امام حسین (ع) هم همه کارها را به حضرت ابالفضل (ع) ارجاع میداد و در تاریخ امامت هم چنین رابطهای بین یک امام و برادر نداریم.
وی درادامه برنامه روضهای برای بیماران کرونایی و مدافعان سلامت خواند و گفت: غریب یعنی کسی که از خانه و کاشانه ش دورافتاده است، همانطور که کاروان امام حسین (ع) و عاشورا غریب بودند مدافعان سلامت و بیماران کرونایی کشورمان هم غریب هستند چون از خانه و زندگی شان دور افتادند.